گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو- محمدصالح سلطانی؛ اولین فیلم دو کارگردان دهههفتادی، یک فیلمِ معمولیِ خوب است. معمولی از این جهت که در آن خبری از غافلگیریهای فرمی یا بازیهای خیرهکننده نیست. جواد عزتی در بهترین سکانسهایش، خاطرهی شهاب حسینیِ «جدایی» را – البته این بار از سویهای دیگر- به یاد میآورد؛ حامد بهداد نقشآفرینیِ منعفل و تقریباً متناقضی دارد؛ باران کوثری یکی از معمولیترین بازیهایش را ارائه داده و این وسط فقط فاطمه معتمدآریاست که توانسته پیچیدگیهای نقشش را به خوبی درک کند و انتقال دهد. از جهت مضمون و سوژه هم، «جاندار» حرف جدیدی نمیزند. تم فیلم، همان تم آشنای این روزهای سینمای ایران است. تلفیقی از قتل و قصاص و عشق و بحرانهای خانوادگی.
از سوی دیگر اما «جاندار» یک فیلم خوب است. فیلمنامهی خلاقانهای دارد و موقعیتهای نسبتاً بکری را در دل ماجرای تکراریاش به تصویر کشیده. آنچه عنصر کلیدی در درام فیلم است، در دلِ خانوادهی اصلیِ قصه اتفاق میافتد و در این فیلم، ما با یک بحران درونی مواجهیم. بحرانی که ریشه در گذشته دارد و در سلسلهاتفاقاتی که تدریجا یک خانوادهی شاد را چندپاره میکند. ضربات و شوکهای «جاندار» به مخاطبش، دقیق و به موقع است. ریتم قصه-جز در چند سکانس پایانی- کند نمیشود و ضرباهنگ فیلم بالاست. و همه اینها به خاطر فیلمنامهی جانداری است که برای «جاندار» نوشته شده. فیلمنامهای که گل سرسبدش بدون شک شخصیتپردازی مادر خانواده –با بازی فاطمه معتمدآریا- است. شخصیتی پیچیده، چندوجهی و عمیق که مواجههاش با یک موقعیت بسیار پیچیده، بستر اصلی شکلگیری ماجراهای است. تسلط «حسین امیری دوماری» و «پدرام پور امیری» ( کارگردانان) بر اجزای صحنهی فیلمشان هم ستودنی است. آنها در مدیریت صحنههای شلوغ و انتقال حس نگرانی و تشویش ِ شخصیتهای اصلی فیلمشان، موفق عمل کردهاند.
«جاندار» اما از پایانبندیاش ضربه میخورد. کارگردانان جوان احتمالا میخواستند به تقلید از «جدایی نادر از سیمین» فیلمشان را با یک پایان بازِ خوب به اتمام برسانند. شباهت پایانِ جاندار به شاهکار اصغر فرهادی اما فقط در باز بودنش است! پایانی که شاید آن را بتوان «پایان رها» نامید. شخصیتهای قصه، در اوج بحران، توسط فیلمسازان رها میشوند و ما باید شاهد رفتنِ «جمال» باشیم؛ بی آنکه بدانیم کجا میرود و چه سرنوشتی انتظارش را میکشد. قصهای که پایان خوب نداشته باشد، هنوز قصه نیست و «جاندار» با همه نقاط قوتش، درست از جایی ضربه میخورد که بسیاری از فیلمهای خوب اجتماعی ضربه خوردهاند. از پایانبندی غلط و معلق.