«سرخپوست» یک بازگشت قابلاحترام به سینماست. به همه عناصری که این هنر را در میان همهی هنرها بیهمتا کرده. به عناصری که مخاطب حرفهای و آماتور را کنار هم مینشانند تا همه با هم، از یک هنرنمایی آمیخته به قابهای دلکش و داستانهای مهیّج، لذت ببرند.
در تیغ و ترمه خانوادهها به کلی متلاشیاند، پول از همه چیز مهمتر است و مسائل جنسی نقش تعیین کنندهای دارد که نصف مردان فیلم در این موضوع پروندهی سیاهی دارند.
پالتو شتری شاید داستانی نزدیک برای ما باشد، داستان کسانی که خود را از دیگران و جمعشان را از مردم بالاتر و مهمتر میپندارند. فیلم چند باری تقابل بین دانشگاه رفتهی کم سواد و دانشگاه نرفته با سواد را به رخ میکشد.
مستند «بهارستان خانهی ملت» به هیچ وجه جذاب نیست که حتی دافعه هم دارد برای مخاطب. محتوای مستند همانطور که از اسم سه بخشیاش پیداست به مجلس و منطقهای که امروز هم به بهارستان معروف است میپردازد.
یکی از خوش رنگترین فیلمهای جشنواره امسال همین بنفشه افریقایی است. فیلمنامهای جالب و دور از ذهن، تصاویر دلکش و پر جان و بازیگرانی حرفهای با روابطی جا افتاده و نزدیک به واقع.
۲۳ نفر یک فیلم محترم است. فیلمی که به مخاطبش احترام میگذارد، سرشار از حس و حال خوب است، برای تماشاگرش یک داستان سرراست تعریف میکند و البته در بیان ماجراهایش لکنت ندارد. مشکل اصلی ۲۳ نفر، اما حجم اتفاقات است.
کارگردانان جوان احتمالا میخواستند به تقلید از «جدایی نادر از سیمین» فیلمشان را با یک پایان بازِ خوب به اتمام برسانند. شباهت پایانِ جاندار به شاهکار اصغر فرهادی اما فقط در باز بودنش است!
«آشفتهگی» درست در ادامه مسیری که جیرانی با «خفهگی» آغاز کرده قرار میگیرد. داستان «باربد زورق»، نویسندهی جوان تنهایی که زندگی کردن جای آدم دیگری را انتخاب میکند.
سوال مهم این است که چرا مسعود بخشی باید پس از فیلم جنجالی «یک خانواده محترم» سوژهای تا این حد دم دستی را انتخاب کند؟ پاسخ را احتمالاً باید در برنامههای آینده آقای کارگردان پیدا کرد.
«مسخرهباز» از نظر محتوایی، چیزی جز یک گردش دوساعته در زندگیِ بی مکان و زمانِ سه شخصیتِ معمولی نیست. بی آنکه گرهی ایجاد کند و خطسیری داشته باشد و داستانی بگوید.
تهیه کننده دربارهی فیلمش میگوید: «هیچ کار اضافهای برای بیشتر دیده شدن فیلم نخواهیم کرد.» این احتمالا به این معنی است که از اکران آن در گروه هنر و تجربه ناراحت نخواهد شد.
مخاطب بی نوایی که تلخی صحنههای مشمئز کننده و پوچی بیست دقیقهی اول فیلم را به جان میخرد؛ آخر کار با قصهای بسیار معمولی و اتفاقا غیر جذاب مواجه میشود.
هرقدر هم که بخواهی «متری ششونیم» را بدون مقایسه با «ابد و یک روز» ببینی و بفهمی، نمیشود. سعید روستایی در فیلم جدید، مسیری که با فیلم اولش آغاز کرده را ادامه میدهد. این بار سبعانهتر، مهیجتر و البته میخکوبکنندهتر.
جواد رضویان، پس از سالها فعالیت در تلویزیون، حالا میخواهد راهی را آغاز کند که رضا عطاران، سعید آقاخانی و اخیراً مجید صالحی آغازش کردهاند. سینما اما برای کارگردانی که آثار تلویزیونیاش هم به میانمایگی رسیدهبودند، میدان بزرگی است.
اولین تجربه رامبد جوان در تهیهکنندگی، با همه قوت و ضعفهایش، فیلم بدی نیست. فرم استانداردی دارد و محتوای تاملبرانگیزی. اما بعید است در میان برندگان سیمرغهای جشنواره امسال، جایگاه خاص و ممتازی پیدا کند.
شروع فیلم خوب است. ریتم قصه و ضرباهنگ ابتدای فیلم، مخاطب را تا حدودی درگیر خودش میکند اما هرچه جلوتر میرویم، ملات داستانی فیلم کم میشود و حوصله مخاطب از تماشای مکرر یک روند تکراری سر میرود