جشنواره سال چهلم انقلاب، جشنواره امیدوارکنندهای بود. جشنوارهای که مثل همیشه فیلم بد هم داشت، اما در نهایت حس خوبی در دل مخاطبش نشاند.
گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو- محمدصالح سلطانی؛ پس از 30 قسمت همراهی با «فجر37 زیر ذرهبین دانشجو» و مرور تکتک فیلمهای مهم جشنواره، حالا و پس از مراسم اختتامیه بد نیست نگاهی به کلیت این جشنواره بیندازیم. جشنوارهای که بدون شک یکی از مهمترین جشنوارههای همهی این 37 دوره بود.
یک) داشتیم به فیلمهای ضد قصه عادت میکردیم. آثاری که داستان نداشتن و شلخته بودن را افتخاری برای خودشان میدانستند تعداد زیادی از فیلمهای سینمای ایران را تشکیل میدادند. پزهای روشنفکری و تلاش برای حرکت در مسیری ضد قصه، بخشی از هویت سینمای جشنوارهایِ ما شده بود، تا امسال. جشنواره سی و هفتم اما، یکی از «پر قصه»ترین جشنوارههای سالهای اخیر بود. جشنوارهای سرشار از آثاری که با تمام نقاط قوت و ضعفشان، در قصهگویی و داستانپردازی مشترک بودند. حتی آثار ضعیفی مثل «یلدا» و «آشفتهگی» هم در داشتن قصهای سرراست و سرگرمکننده- ولو کلیشهای- دست خالی نبودند. این وسط، تنها فیلم شاخص بیقصه، «مسخرهباز» همایون غنیزاده بود. جریان غالب فجر ۳۷، اما بر قصهگویی استوار بود و این یعنی میتوانیم حتی به گیشههای راضیکنندهی آثارِ معمولی جشنوارهی امسال هم، امیدوار باشیم.
دو) جشنواره ۳۳ را با یک فیلم به خاطر سپردیم: رخ دیوانه. جشنواره ۳۴ با دو فیلم در یادها ماند: بادیگارد و ابد و یک روز. جشنواره ۳۵ را با یک فیلم به یاد میآوریم: ماجرای نیمروز. جشنواره ۳۶ با سه فیلم ماندگار شد: مغزهای کوچک زنگزده، به وقت شام و تنگهی ابوقریب. جشنواره ۳۷ را با کدام فیلمها به یاد خواهیم آورد؟ پاسخ این سوال، نه یک یا دو یا سه فیلم، که دستکم شش فیلم است. واقعیت این است که جشنواره امسال، بیش از عادتِ این چندسالهی جشنواره فیلم خوب و درخشان داشت. غلامرضا تختی و روایت جذاب بهرام توکلی از زندگی یک اسطوره؛ ماجرای نیمروز ۲ و ادامه ماجراجویی مهدویان در دل تاریخ معاصر؛ ۲۳ نفر و روایت صمیمانهی حماسهی نوجوانان در دوران جنگ تحمیلی؛ سرخپوست و خلاقیتهای خوشحالکنندهی فرمی و محتوایی؛ متریششونیم و میخکوب شدن مخاطب روی صندلی؛ و شبی که ماه کامل شد و کولاکِ ۱۴۰ دقیقهایِ خانم آبیار.
میبینید؟ جشنواره ۳۷ آثار ماندگار فراوانی داشت. فیلمهایی که هرکدام به تنهایی برای رونق دادن به یک جشنواره فیلم فجر کافی به نظر میرسند. فیلمهایی متنوع، خلاقانه و خوشریتم که قضاوت را برای داوران و نقدنویسی را برای منتقدان دشوار کردهبودند. حتی اگر بخواهیم با دیدی ژورنالیستی به قضیه نگاه کنیم، این که مسعود فراستی در یک جشنواره از ۳ فیلم تقدیر کند و آنها را «خوب» بداند، یعنی حتماً اتفاقی در جشنواره افتاده! ششضلعی درخشان فجر ۳۷ احتمالا روزهای پررونقی را برای گیشه رقم خواهند زد.
سه) سینمای سیاسی- به معنای درست کلمه- در ایرانِ پس از انقلاب را باید با ابراهیم حاتمیکیا بشناسیم. آژانس شیشهایِ او، یکی از بهترین نمونههای سینمای سیاسی است. با نمادگذاریهای دقیق، شخصیتپردازی درخشان و رفت و آمدهای بجا میان آدمهایی که سیاست، بخش مهمی از زندگیشان را سروشکل داده. جشنواره امسال از حیث داشتن آثار سیاسی، حاتمیکیاییترین جشنواره فجر تمامِ ادوار بود. از «دیدن این فیلم جرم است» که رسماً خود را میراثدار (شاید هم میراثخوار) آژانس میداند، تا ماجرای نیمروز ۲ و شبی که ماه کامل شد و حتی غلامرضا تختی؛ که هر کدام مملو از رگههای سیاسی پررنگی هستند. التهاب، هیجان و البته محتوایی که در ظرف سینمای سیاسی ریخته میشود، برای هر مخاطبی جذاب است و فجر ۳۷ – و اکران «آشغالهای دوستداشتنی» درست پس از پایان آن- میتواند طلیعهی یک دوران تازه در سینمای سیاسی ایران باشد. ظرفیت عظیم اتفاقات سیاسی-امنیتیِ سالهای پس از انقلاب اگر با ذوق و دقتِ نظرِ هنرمندان همراه شود، احتمالاً میتوانیم شاهد خلق آثار سیاسی بیشتری در سینمای ایران باشیم.
چهار) نه اینکه نباشند، اما به نظر میرسد روزگار اقبال به آنها تمام شده. سینمای آپارتمانی-که با نام «ملودرامهای خانوادگی» میشناسیمش- در جشنواره فجر ۳۷ ستارهای نداشت. درخشانترین و محبوبترین آثار، آنهایی بودند که از چاردیواری خانهها و کافهها بیرون آمده و در فضاهای بصری متنوع و گستردهای تولید شدند. از متریششونیم و آن لوکیشنهای میخکوبکننده، تا ماجرای نیمروز ۲ و شبی که ماه کامل شد و ۲۳ نفر. حتی آثاری معمولی و کماقبال مثل «ایده اصلی» و «سمفونی نهم» هم خالی از تنوع بصری نبودند و به نظر میرسد سال ۹۷ را بتوان سالِ مرگ سینمای خانهنشین دانست. حالا فیلمهایی روی بورساند که تنوع لوکیشن داشته باشند، فضاها و زمانهای بیشتری را تجربه کنند و برای مخاطبشان، آوردهای بصری داشته باشند.
پنج) حکایت داوریهای فجر ۳۷، حکایت تازهای نیست. سلیقهی هیاتداوران، در تقریباً نیمی از سیمرغها نزدیک به سلیقه مخاطبین بود و در نیمی دیگر نه. الناز شاکردوست و فرشته صدرعرفایی، به شایستگیِ تمام سیمرغ را به خانه بردند. پیمان معادی و جواد عزتی، اما به نظر میرسد قربانی شدند. اولی قربانی توجه بیش از حدِ داوران به یک فیلم، و دومی قربانی بدهی جشنواره به استاد نصیریان که موعد پرداختش، امسال بود. درست مثل سال قبل و اعطای سیمرغ بلورین به جمشید هاشمپور برای فیلم دارکوب!
جشنواره امسال، حداقل ۶ فیلم خوب داشت، اما هیات داوران فقط یکی از آنها دید و یکی دیگر را با جایزه ویژهی هیات داوران راضی (شاید هم سرگرم) کرد. مسئولین جشنواره، یکی دیگر از این ۶ فیلم را با تقدیر ویژه در مراسم اختتامیه و سیمرغ دولتیِ زرین به خانه فرستادند و یکی دیگر هم سیمرغش را از مردم گرفت. ماند دو فیلم. ماجرای نیمروز ۲ و تختی؛ که اگرچه بیسیمرغ نماندند، اما نادیدهگرفتن کارگردانی بهرام توکلی و محمدحسین مهدویان، و زحمات فراوانی که برای این دو فیلم کشیدهشده، آنها را به بازندگان اختتامیه تبدیل کرد. بازندگانی سربلند و احتمالا محبوب در اکران عمومی.
جشنواره سال چهلم انقلاب، جشنواره امیدوارکنندهای بود. جشنوارهای که مثل همیشه فیلم بد هم داشت، اما در نهایت حس خوبی در دل مخاطبش نشاند. حالا چنتهی سینمای ایران، با تعدادی فیلم خیلی خوب و تعدادی فیلم متوسطِ رو به بالا پر شده و به نظر میرسد این فیلمها در کنار کمدیهای همیشگی، سفرهی رنگارنگی برای سال ۹۸ سینمای ایران بسازند. سالی که نکو بودنش، از بهار فجر ۳۷ پیدا بود.
توجه بیش از حد به شبی که ماه کامل شد تنها سیاستی بود از طرف جشنواره تا بی توجهی به ماجرای نیمروز کمتر توجه جلب کنه... دوتا جایزه فرعی ام دادن بهش در حالی که نیمروز بهترین طراحی لباس و صحنه و ... رو هم میتونست بگیره از فرعی ها...یعنی بازسازی دهه شصت واقعا به این شکل تو کدوم اثر رخ داده؟؟ نه اینبار که نیمروز یک هم نادیده گرفته شد در همه این موارد و تنها با دادن جایزه بهترین فیلم خواستن سرپوش بذارن روی این بی توجهی در اونسال! حالا هم اینبار... و این ربطی به سلیقه نداره چرا تحلیل آبدوخیاری میکنید؟ خبرگزاری دانشجو باید در بخش سینما تحلیل های سینمایی سیاست مدارتری قرار بده... واقعا فکر میکنید سلیقه باعث میشه در دو جشنواره با داورهای متفاوت فیلمی ماجرای یک و دو به یک سرنوشت مشابه در داوری دچار بشن؟؟؟
نادیده گرفتن جواد عزتی هم خیلی عجیبه اونم در هر دو جشنواره و هر دو ماجرای نیمروز ها در حالی که نقش صادق بسیار نقش سختیه یک نقش کم اکت کم دیالوگ که عمدتا باید با نگاه حرف بزنه. کسی میتونه داد و فریاد کنه شلوغ کاری کنه در نقشش قطعا راحت تر دیده میشه راحت تر به چشم میاد و اصلا فرصت بهتری برای بازی کردن نقش داره اما کسی نقش سختی مثل صادق و باید تصویر کنه واقعا کارش چندبرابر سخته. دوبار نادیده گرفتنش در دو جشنواره سلیقه نیست بلکه تعمدی است برای نادیده گرفتن همونطوری بابک حمیدیان بخاطر بازی در فیلم های ملی به نادیده گرفته شدن تعمدی در جشنواره ها مبتلا شده!
در ضمن عوامل نام جواد عزتی و به عنوان بازیگر نقش اول مرد به جشنواره دادن ولی جشنواره اسمش و در لیست بازیگر مکمل مرد اوورده... که اینم باز خودش نکته عجیب دیگه است... و حضور اسم یک پیش کسوت هم فقط روشی برای تقدیر از او بوده و کمرنگ جلوه دادن نادیده گرفتن بازی های خوب دیگه!
نرگس آبیار نسبت به چندکار قبل خودش پیشرفت کرده و فیلم مردانه ای رو هم کارگردانی کرده اما هر کس سینما رو بشناسه هر کس منصف باشه قطعا میدونه محمدحسین مهدویان در رد خون کلاس کارگردانی بسیار بالاتری رو داره ارائه میده. از زاویه و قاب بندی گرفته تا بقیه موارد... خلاقیت در به تصویر کشیدن نیمروز دو هم به چشم میخوره...همونطوری در گذشته مهدویان با قاب بندی های خاص و شیوه های خاص تر خلاقیت در فیلمسازی رو به نمایش میذاشت... و اما نادیده گرفتن مهدویان در این چندسال بازم مربوط به سلیقه نیست بلکه تعمده! حتی وقتی ماجرای نیمروز یک یکه تاز جشنواره خودش بود بازم جایزه ها رو تقسیم کردن اونم به شکلی مضحک و کاملا ناعادلانه!
برخورد جوگیرانه با شبی که ماه کامل شد مثل برخورد جوگیرانه با لاتاریه... لاتاری از یکسری جنبه ها فیلم خوبیه اما خود مهدویان هم معترفه اون فیلم و خارج از قید و بندهای همیشگی و دلی ساخته و بنابراین از نظر سینمایی نسبت به سایر آثارش ضعیف تره. به همین جهت وقتی ما میگیم لاتاری نادیده گرفته شد مشخصا در بخش هایی مثل بازیگری میگیم نه همه بخش ها و جالبه جشنواره ای سال پیش میگفت با خشونت مخالفیم امسال به فیلمی در مورد تروریست ها جایزه میده! کاگردانی قطعا و قطعا حق مهدویان بود... حتی با وجود چندین فیلم خوب در جشنواره بازم کار اون فیلم های دیگه لنگ میزد! مهدویان خود خود سینما است در رد خون!
سینما فرمه... و کجا بهتر از ردخون شما میتونید شاهد فرم باشید؟ کدوم فیلم شما رو میبره از بالا به همه چیز نگاه کنید و قضاوت کنید؟
فک میکنم اگر ماجرای نیمروز رد خون نبود شبی که ماه کامل شد هم این همه جایزه نمی گرفت! به حق ترین جایزه شبی که ماه کامل شد بازیگریه و بقیه اش فقط و فقط ناداوری و جوگیری حاصل از سیاست پشت جشنواره! گویی جشنواره ما جشنواره منافقانه که در دو دوره اش فیلمی در مورد منافقان و جنایت هاشون و نادیده میگیره!
ولی گویی موفق شده جشنواره چون خبرگزاری دانشجو خام سیاست کثیف جشنواره شده و خوشحال و سرمسته!واویلا!!! لااقل تحلیل دوتا تحلیل گر و در این مورد بخونید اگر چیزی به ذهن خودتون نرسیده از این تقسیم جوایز جشنواره! یا اگر طرح موضوع میکنید آخرش نتیجه امیدواری نگیرید!
۲۳ نفر هم نادیده گرفته شد و با جایزه ی من دراوردی بهترین فیلم از نگاه ملی و یه تقدیر الکی سر و ته این نادیده گرفتن و هم اووردن! بیست و سه نفر شایسته نبود؟؟ آیا کارگردانی خوبی نداشت؟ تو هیچ بخشی شایسته دریافت سیمرغ نبود؟؟؟
بهترین فیلم از نگاه ملی که شوخیه کلا سیمرغش! خوب از نگاه ملی و به فیلمی میشه داد موضوعش ملی باشه دیگه! چندتا فیلم اینطوری داریم تو جشنواره؟ اینم یه جایزه است مثل نگاه نو که هر جا میخوان شیره بمالن سر ملت میدنش به یه فیلم!!!
هیچ توجه کردین که حتی بخش بهترین سیمرغ مردمی ام با یک شیوه جدید اجرا شد که در سالهای جشنواره سابقه نداشته؟؟ اعلام پنج فیلم در آرای مردمی از آخر به اول که به شکل مسخره و تحقیرآمیزی با ماجرای نیمروز برخورد کردن...طوری عوامل فکر کردن نیمروز انتخاب شده و میخواستن بلند شن برن رو سن که بعد اعلام شد از آخر به اوله!!!! این اقدام یعنی چی؟؟
تاخت و تاز به ماجرای نیمروز در تلوزیون همونطوری که به فیلم به وقت شام تاختند و لاتاری هم باز نادیده گرفتید... دم از امید میزنید در حالی رفتارهای نادرست و سیاست های کثیف جشنواره همچنان ادامه داره...
اگر تک خوانی مزخرف و زننده و زشت (هم از لحاظ شرعی و هم از لحاظ زیبایی شناختی) در افتتاحیه و صحبت های بی اساس و بی جای خانم ها معتمد آریا و خیراندیش از جشنواره حذف میشد تقریبا میشد نمره قبولی داد به کل جشنواره اما حیف که مسئولین به جای مدیریت باج دهی می کنند
توجه بیش از حد به شبی که ماه کامل شد تنها سیاستی بود از طرف جشنواره تا بی توجهی به ماجرای نیمروز کمتر توجه جلب کنه... دوتا جایزه فرعی ام دادن بهش در حالی که نیمروز بهترین طراحی لباس و صحنه و ... رو هم میتونست بگیره از فرعی ها...یعنی بازسازی دهه شصت واقعا به این شکل تو کدوم اثر رخ داده؟؟ نه اینبار که نیمروز یک هم نادیده گرفته شد در همه این موارد و تنها با دادن جایزه بهترین فیلم خواستن سرپوش بذارن روی این بی توجهی در اونسال! حالا هم اینبار... و این ربطی به سلیقه نداره چرا تحلیل آبدوخیاری میکنید؟ خبرگزاری دانشجو باید در بخش سینما تحلیل های سینمایی سیاست مدارتری قرار بده... واقعا فکر میکنید سلیقه باعث میشه در دو جشنواره با داورهای متفاوت فیلمی ماجرای یک و دو به یک سرنوشت مشابه در داوری دچار بشن؟؟؟
فک میکنم اگر ماجرای نیمروز رد خون نبود شبی که ماه کامل شد هم این همه جایزه نمی گرفت! به حق ترین جایزه شبی که ماه کامل شد بازیگریه و بقیه اش فقط و فقط ناداوری و جوگیری حاصل از سیاست پشت جشنواره! گویی جشنواره ما جشنواره منافقانه که در دو دوره اش فیلمی در مورد منافقان و جنایت هاشون و نادیده میگیره!
بهترین فیلم از نگاه ملی که شوخیه کلا سیمرغش! خوب از نگاه ملی و به فیلمی میشه داد موضوعش ملی باشه دیگه! چندتا فیلم اینطوری داریم تو جشنواره؟ اینم یه جایزه است مثل نگاه نو که هر جا میخوان شیره بمالن سر ملت میدنش به یه فیلم!!!
به هر کدوم یه جایزه دادن صداشون بلکه در نیاد! انگار خاله بازیه...