گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو- محمدصالح سلطانی؛* سیاست همیشه جذاب است، برای رسانهها جذابتر. اصولاً هرچیزی که نسبتی با «قدرت» پیدا کند برای رسانهها مهم است و پیگیری ماجراهایش کنجکاوی برانگیز. شاید برای همین است که سهم سیاست از اخبار و تحلیلهای رسانههای عمومی کشور، بالاست و مثلا سهم خبرهای سیاسی از تیتر1 بخشهای خبری تلویزیون بیش از بقیهی خبرهاست. در میان مردم اما اگرچه سیاست مهم است و جذاب، اما بعید است کسی بتواند بگوید «اولین» موضوع مورد توجه است. برای عامهی مردم، اخبار ورزش، سینما، موسیقی و اقتصاد جایگاهی بالاتر از اخبار سیاسی دارند. روی چه حسابی این را میگویم؟ کافی است یک بار ستون «اخبار پربازدید» را در چند خبرگزاری سراسری نگاه کنید. یا آمار بازدید وبسایتهای ورزشی و فرهنگی را با رسانههای تخصصی حوزهی سیاست مقایسه کنید. کاری به درست و غلطش ندارم، قصد ارزشگذاری هم ندارم اما «سیاست» در شرایط عادی- مثلا وقتی انتخابات نباشد- اولین موضوع مورد توجه مردم نیست. آنچه سبک زندگی مردم را-در نسبت با رسانهها –میسازد و بیشتر حجم ذهن مردم را به خود اختصاص میدهد و مکالمات روزمره در تاکسی و مترو را میسازد؛ اتفاقات فرهنگی، ورزشی و چیزهایی از این دست است.
با این مقدمه، بد نیست نگاهی به اخبار، تحلیلها و موضعگیریهای «جنبش دانشجویی» بیندازیم. این «جنبش دانشجویی» که میگویم، کلیت واحدی است از تمام تشکلها و گروههای موثر دانشجویی. آنهایی که رسانه و تریبون و عضو فعال را با هم دارند و عموماً این ویژگیها را در کنار هم میتوان در «تشکلهای دانشجویی» دید. نگاهی اجمالی به مهمترین کنشگریهای این گروهها نشان میدهد که درست شبیه رسانهها و البته بر خلاف عموم مردم، برای آنها «سیاست» در اولویت اولِ فعالیت است. بعید است کوچکترین اتفاقات سیاسی و ریزترین اظهارنظرهای مسئولین از چشم تیزبین تشکلهای دانشجویی دور بماند. نامه، بیانیه، مصاحبه، یادداشت و چیزهایی از این دست، در دست تشکلها سلاحی است برای نشانهرفتن سیاستمدارانی که پایشان را کج میگذارند و مسیری جز مسیر مطلوب تشکلها را طی میکنند. جز سیاست، دست «تشکلها» را میتوان بر آتش اقتصاد هم دید، البته نه به قوت و قدرت سیاست. مطالبات و اعتراضات اقتصادی هم چند وقتی است سهم قابل توجهی در کنشگریهای جنبش دانشجویی گرفته. اما فرهنگ؟ ورزش؟ هنر؟
واقعیت تشکلهای دانشجوییِ ما امروز این است که آنها، عملاً هیچ کنش موثری در فضاهایی جز میدان سیاست و اقتصاد ندارند. برای بیشترِ آنها، فرهنگ زمینی تزئینی تا تجملی است که اگر دغدغههای بیشمار سیاسی اجازه داد میتوان به آن ورود کرد. موضعگیری در قبال اتفاقات ورزشی هم که حاشا و کلا! هنر هم، گاهی برای تقدیر و تجلیل از برخی چهرههای خاص خوب است و میشود به سراغش رفت، اما باز هم با عینک سیاست.
نتیجه چنین وضعیتی، فاصلهگرفتنِ هرروزهی تشکلها از عامهی مردم است. وقتی مسالهی تشکل از مسالهی مردم فاصله داشته باشد، خواهناخواه زبان تشکل هم از زبان مردم دور میشود و گسلی شکل میگیرد که پر کردنش سخت است. فعالین جنبش دانشجویی البته این گسل را وقتی میبینند که موعد انتخابات مجلس یا ریاستجمهوری برسد و بروند در میان مردم برای تبیین شاخصهای نامزد اصلح و ناتوانیشان در فهم دغدغههای طبقه متوسط را درک کنند.
جنبش دانشجویی امروز، با همهی پختگیها و توانمندیها و کنشهای خلاقانهای که بهتر از گذشتهاش کرده، هنوز راه درازی تا رسیدن به نقطه مطلوب در پیش دارد. آنچه امروز در صحنه میبینیم، یک «جنبش کاریکاتوری» است. این لفظ «کاریکاتور» را البته نه برای استهزاء که برای بیان تمثیلیِ یک واقعیت به کار میبرم. تابلوی امروز کنشگریهای رفقای ما، پر است از نقاط روشنِ اثرگذاری در سیاست و گاهی اقتصاد. این تابلو اما از نقاط اثرگذاری در فرهنگ، سبک زندگی، هنر و ورزش خالی است. نتیجه، شمایلی است که شاید سر و گردنِ بهقاعده و متناسبی داشته باشد، اما دست و پای کوچکی دارد و برای چنین شمایلی چه صفتی جز «کاریکاتوری» را میشود به کار گرفت؟ چندوجهی شدن و تلاش برای ورودِ هوشمندانه به عرصههای مختلف، شاید راه علاجی برای این وضعیتِ تشکلهای دانشجویی باشد و آنها را به مردم، خاصه طبقه متوسط، نزدیکتر کند.
محمدصالح سلطانی- معاون اسبق فرهنگ و رسانه بسیج دانشجویی دانشگاه شریف