مخاطب بی نوایی که تلخی صحنههای مشمئز کننده و پوچی بیست دقیقهی اول فیلم را به جان میخرد؛ آخر کار با قصهای بسیار معمولی و اتفاقا غیر جذاب مواجه میشود.
گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو- سیدسجاد دانشی؛خون خدا قطعا فیلم کمارزشی است. این فقط نظر نگارنده نیست که از دیدن نود دقیقه تصویر بی معنی کم طاقت شده، خلوتی سالن، تماشاچیانی که از ده دقیقه اول تا میانههای زمان پخش این نافیلم بیرون میزدند و شنیدن پچ پچهای بیرون سالن دربارهی دیدن خون خدا و خواندن معدود نظراتی که منتقدان دربارهی آن نوشتند نیز موید این کلام است. خون خدا کند است، درست حرف نمیزند و دوست دارد همهی قصه را پیش خود نگه دارد تا بتواند مخاطب را تا آخر با خود همراه کند. اما مخاطب بی نوایی که تلخی صحنههای مشمئز کننده و پوچی بیست دقیقهی اول فیلم را به جان میخرد؛ آخر کار با قصهای بسیار معمولی و اتفاقا غیر جذاب مواجه میشود که اگر در صفحه شخصی اش دیگران را آگاه نکند احتمالا باید مثل من یادداشتی بنویسد تا بار فکری این شکست را خالی کند.
بازیگر نقش اول خون خدا از ابتدا تا انتهای فیلم لغتی به زبان جاری نمیکند، تصویر در ابتدا کشیده و سیاه و سفید است و در چند پلان مربع میشود. موسیقی، نورهای قرمز و سفید تکرار شونده و با ریتم تند، ظاهر معتاد بی خانهای که کتیبهی امام حسین را میکند و لباس خود میکند همه و همه در عصبانی کردن تماشاگر نقش دارند و به شخصه برای من این که سازنده فیلم خساست بورزد و مقدار زیادی از قصه را تعریف نکند، اما فیلم طبق چیزی که در ذهن او است پیش برود خیلی مسخره است و نشانهی بی هنری. دستهی عزاداری، غذای نذری، سیاهی محرم، قیافهی مردی که چندین دقیقه سیالی سفید و قرمز رنگ از دهانش روان است، چاقو، شمشیر، قداره و تعداد زیادی هیئتی بی مسئولیت چیزهایی است که تیم تولید به شما در نود دقیقه نشان میدهند. به علاوه مقادیر متنابهی از نوحهها و مداحیهای معروف جدید و دستگیرهی دری که دائم در فیلم تکرار میشود و انگار کسی بی امان آن را از پشت میچرخاند.
علی که نقش اول فیلم را دارد در ابتدای فیلم در تلاش است از صندوق صدقات چیزی بدزدد و در پایان بندی فیلم چکی با رقم نجومی را در آن میاندازد و احتمالا این تمام تلاش مرتضی علی عباس میرزایی برای نشان دادن تغییر یک مهندس معتاد بی خانه است.