صادق هدایت، تا سال ۱۳۸۱ و به رغم تلاشهای مجدانه، وضع به همین صورت بود. اما همانگونه که برای نخستین بار، بی. بی. سی. در پیِ طرحی سنجیده، هدایتِ در آن زمان کاملاً گمنام، افسرده و بیخواننده را، یک شبه به اوج قله شهرت در داخل کشور رساند.
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو به نقل از پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به مناسبت چاپ دوم کتاب «راز شهرت صادق هدایت» از استاد محمدرضا سرشار درخواست کردیم تا در نوشتاری هرچند کوتاه به توضیحاتی مختصر درباره این کتاب بپردازد که یادداشت ایشان در ادامه میآید.
بسمهتعالی
به هر پدیده اجتماعی و فرهنگی، دستِ کم از دو زاویه متفاوت میتوان نگریست: نخست آنکه به مشهوراتِ زمانه و آنچه از پیشینیان به نسل یا نسلهای بعد رسیده یا در حقیقت القا شده است اکتفا کرد و با آن همنوا شد، و حتی با تأییدِ خود، در تثبیت و ترویج هرچه بیشترشان کوشید. به عبارت دیگر، چشم بسته، به آنچه گذشتگان گفتهاند گردن نهاد، و ره چنان رفت که رهروان رفتهاند؛ که این، سهلترین و بیزحمتترین کارهاست، و با عافیتِ کامل قرین است. دیگر آنکه، به جای «اندیشیدن و داوری کردن با حافظه گذشتگان»، درباره آن میراثها، مستقلانه اندیشید، چون و چرا کرد، جوانبِ دیگری از قضایا را دید و سنجید؛ و در نهایت، موضعی درست، مستدل و قابل دفاع در قبال آنها اتخاذ کرد.
این امر، خاصه درباره مسائلی که گذرِ زمان میتواند زوایای تازهای از آنها را روشن سازد و بر داوری گذشتگان در آن زمینه تأثیر گذارد، نه تنها مباح، که واجب و گریزناپذیر است. مگر آنکه، جامعه به دلخوشکُنکهای دروغین و فریبهایِ دلچسبِ آبا و اجدادی، از حقایقِ هرچند به ظاهر تلخ، اما شیرینبَر، راغبتر باشد؛ که مبارزه با این تحجر و دگماتیسم، اگر هم ثمری در پی داشته باشدٍ، چندان ساده و گاه بیخطر نیست؛ و نیاز به خط شکنانی جسور دارد، که با آگاهی از خطرات و دشواریهای راه، به شوقِ افروختن چراغی در ظلمات جهالت، تن به رفتن بر مین، و آماجِ حملههای دشمنانِ روشنایی قرار گرفتن بدهند.
از جمله مواردی که جامعه ما از دههها پیش نیاز به بازنگری جدی درباره آن دارد، یکی نیز صادق هدایت، و آراء، اندیشه ها، آثار و شأنِ واقعیِ اجتماعی و ادبی اوست. یعنی نویسندهای که با وجود حجمِ اندک آثار داستانیاش (یک رمانکِ حدوداً یکصد و پنجاه صفحهای، دو داستانواره بلند و نزدیک به سی و چهار داستان کوتاه) و کاسته شدنِ قابل توجه ارزشهایِ ادبی و ابطالِ آشکارِ اغلبِ درونمایههای آثار و آرائش در طول زمان، بیش از همه نویسندگانِ از مشروطیت تا امروز ایران، مورد توجه جامعه شبهروشنفکری در داخل، و برخی روشنفکران خارجی قرار گرفته، و درباره او و آثارش، مقالهها و کتابهای متعدد نوشته شده است. به گونهای که حجم این نوشتهها، دهها برابر حجمِ کلِ آثارِ خودِ اوست.
گذشت سالها از مرگ نویسندهای در سطح صادق هدایت، به طور طبیعی باید به بسته شدن پرونده او به عنوان یک نویسنده مطرح و تأثیرگذار منجر شود. به گونهای که با سپری شدن این مدت زمان، امثال او و آثارشان، حداکثر باید در محافل کوچک و بسته دانشگاهی و پژوهشی، یا در جمع دستاندرکاران ادبیات داستانی، آنهم در مناسبتها و ضرورتهای خاص مطرح باشند.
در مورد صادق هدایت، تا سال ۱۳۸۱ و به رغم تلاشهای مجدانه و پیگیر عده قابل توجهی از همفکران او در داخل و خارج کشور، وضع به همین صورت بود. اما همانگونه که برای نخستین بار، بی. بی. سی. رادیوی استعماگر پیر کهنهکار ـ. بریتانیای کبیر ـ. در پیِ طرحی سنجیده و حساب شده، هدایتِ در آن زمان کاملاً گمنام، افسرده و بیخواننده را، یک شبه به اوج قله شهرت در داخل کشور رساند، این بار نیز (در سال ۱۳۸۱)، مغزهای متفکر پشت پرده آنان، به این نتیجه رسیدند که زمان احیای این نویسنده به حاشیه رانده شده، و بهرهبرداری مجدد از او در جهت اهداف استعماریشان فرا رسیده است.
بنابراین، به بهانه بزرگداشت یکصدمین سال تولد، رادیو بی. بی. سی. او و آثارش را از قفسههای گردگرفته ادبیات داستانی معاصر ایران بیرون کشید، غبارزدایی کرد، و به طرح دوبارهشان پرداخت. از این سو، در داخل نیز، کسانی که خود را فرزندان معنوی و ادامهدهندگان راه او میدانستند و نام و آوازه و رونق کسب و کارشان به این امر بستگیِ بسیار داشت، دنباله کار را گرفتند؛ و چنان جوّی آفریدند که متأسفانه، برخی مسئولان فرهنگیِ ادبیات ناشناسِ کشور نیز، دانسته یا ندانسته، اسیر آن شدند، و امکانات دولتیای را که در دست داشتند، بیدریغ، در اختیار ترویج هرچه بیشتر آن گذاشتند.
از آنجا که جوّ پدید آمده به قدری سنگین، و استحاله فکری یا عوامزدگی و بیاطلاعی علمی و ادبی و اسارت در چنبره مشهورات زمانه و اندیشیدن با حافظه گذشتگان، در میان بسیاری از حتی شخصیتهای مؤثر فرهنگی ما به اندازهای شدید بود، که صرفِ شهادت عدهای از متخصصان آزاده اهلفن، بر کاذببودن این شهرت و جریان، و مبتنی بودنِ کاملِ آن بر ارادههای معطوف به قدرت و دستهای پشت پرده خارجی و داخلی، کفایت نمیکرد، جمعی چند نفره، بر اساس احساس تعهد روشنفکرانه خویش، راهی دیگر در پیش گرفتند. به این صورت که، کوشیدند با صرف وقت ایثارگرانه برای بازخوانی آثار این نویسنده و نقد علمی آنها، در عمل، جایگاه واقعی او و آثارش را به جویندگان حقیقت در این عرصه، نشان دهند.
به این ترتیب، نگارنده، به همراه آقایان شهریار زرشناس، دکتر محسن پرویز و …، طی جلساتی، کلِ آثارِ داستانی و نوشتههای ادبی پراکنده هدایت را مورد بررسی و نقد جمعی قرار دادیم. حاصل کار، مجموعه مشترک نقد داستانهای کوتاه و نوشتههای پراکنده صادق هدایت، و دو مجموعه مستقل راز شهرت صادق هدایت و حقیقتِ بوف کور به این قلم شد. امید که این مجاهدتهای فکری، به سهم خود، بتواند به ارتقای معنوی و فرهنگی جامعه، کمک برساند.