برخی اصول فوتبالی، پلی است برای اینکه تیمی به تعصب، مورد حمایت و طرفداری واقع شود. این اصول را میتوان در زمین تولید کالای ایرانی نیز رعایت کرد تا تعصب مورد انتظار شکل بگیرد.
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، متنی که میخوانید، یادداشت منتشر شده دکتر مصباحالهدی باقری در پرونده حمایت از کالای ایرانی نشریه نوآفرین (دوفصلنامه هسته نوآوری مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیه السلام) شماره پاییز و زمستان ۱۳۹۷ است.
تعصب جوانان به فوتبال را ببینید. اگر تعصبی که جوانان ما مثلا روی تیمهای داخلی، آبی و قرمز یا تیمهای خارجی مثلا تیم رئال مادرید دارند روی اقتصاد میداشتند وضع جور دیگری بود!» ...
شهرآورد ۲۵ خرداد ۶۵
پرسپولیس ـ. که آن روزها پیروزی خوانده میشد ـ. در داربی پایتخت ـ. که این روزها شهرآورد گفته میشود ـ. به مصاف استقلال ـکه قبلاًها تاج بود ـ. میرود. پایان بازی با ۳ گل به سود پرسپولیس بود که دو گل آن را شاهرخ بیانی، هافبک سابق استقلال که تازگیها به پرسپولیس آمده بود، زد. آن وقتها کمی عجیب بود که یک استقلالی، پرسپولیسی شود و بالعکس. البته حالا متأسفانه این امر بیش از حد عادی شده است. شاهرخ، بعدها که مجدداً به استقلال بازگشت، به سبب عدم رعایت تعصب باشگاهی، مورد نقد شدید هواداران واقع شد. او سعی داشت بفهماند که، چون در موقع مصدومیت شدیدش، پرسپولیس به داد او رسیده و هزینه درمانش در آلمان را پرداخته، لذا او هم استقلال را رها کرده، ولی هیچگاه این توجیه برای هواداران منطقی و موجه جلوه ننمود. شاهرخ آن روز «هو» شد. شاید اگر تیم و مدیر عامل و سرپرست و هواداران، بیشتر به فکر بودند، شاهرخ، «هو» نمیشد.
هوای داشتههایمان را داشته باشیم، هواداری این است و بس.
۳۰ دی ۶۷
برای اولین بار بعد از آتش بس جنگ تحمیلی عراق علیه کشورمان، یک دیدار دوستانه، بین تیم ملی ایران و ژاپن برگزار شد. یکسال قبل از آن، ۱۴ نفر از بازیکنان درجه یک کشورمان، بعلت عدم تمکین در مقابل نظام انضباط تیمی مرحوم پرویز دهداری سرمربی وقت تیم ملیـکه مشهور به مربی اخلاق در فوتبال بودـ، از تیم ملی استعفا داده بودند. به همین جهت، تماشاچیان بازی با سنگ و آجر و ...، دهداری را هو کردند و از او خواستند که تیم ملی را رها کند. دهداری برهمان اصول ماند و با تیم دوم ایران، سال بعد در جام ملتهای آسیا سوم شد، در حالیکه شایستگی قهرمانی هم داشت.
انضباط تیمی، سرمایه گذاری است
۱۲ آبان ۷۱
جام ملتهای آسیا ۹۲، در هیروشیمای ژاپن برگزار میشد. ژاپن از این سال به بعد، از یک تیم همیشه درجه دو، جهش ژنتیکی کرد و به سطح تیمهای درجه یک آسیا، خود را رساند و رشد فوتبالش راـ از همین بازیهاـکلید زد. در مسابقه آخر گروهی ایران باید به مصاف ژاپن میزبان میرفت که آرزوها در سر داشت. نیاز ایران فقط یک تساوی بود تا صعود کند، اما پیش از بازی، اینقدر عصبی و بهم ریخته بازی کرد که در اثنای بازی، سه بازیکن کلیدی ایران از بازی اخراج شدند و تیم از هم پاشیدهمان، با گل دقایق پایانی کازویوشی میورا، باخت و حذف شد. برخی از بازیکنانمان تا یک سال از حضور در میادین ملی محروم شدند. در برگشت، هیچکس به استقبال تیم نرفت. انگار به دست خودمان، خودمان را اوت کردیم.
بافتار روانی بهم ریخته، بهترین هدیه به رقیب است
بازیهای نوجوانان آسیا-۲۰۰۰
در دوره هفتم حضورمان در مسابقات نوجوانان آسیا، به فینال این رقابتها رسیدیم، اما بعدها کاشف بعمل آمد، عدهای از بازیکنان با دست بردن در شناسنامه یا استفاده از شناسنامه اقوام و دوستان و سایربازماندگان؟! به نوعی صغر سنی برای خود درست کردهاند. به واسطه این تقلب، فدراسیون فوتبال آسیا، تیم و بازیکنان ما را با محرومیت سنگین ۴ ساله مواجه کرد. حالا سالهاست برخی اسمها، فقط یادآور تقلب بزرگاند.
صداقت حتی با باخت، اعتبارساز است و تقلب با برد، اعتبارسوز
جام ملتهای آسیا-۱۹۹۶
در جام ملتهای آسیا در سال ۹۶ میلادی در امارات، تیم ایران از بازی سوم مرحله گروهی که با عربستان داشت، قدرت و توان مضاعفی پیدا کرد. در حقیقت، در دو بازی آخری که با عربستان در نیمه نهایی جام ملتهای آسیا ۸۸ و مقدماتی ورود به جام جهانی ۹۴ داشتیم، حریف با حربههای روانی و تخریب، تیممان را مغلوبه کرد. این بار برای بار سوم این مسیر را تجربه نکردیم و با تسلط و خودکنترلی و تعصب مثالزدنی، با سه گل عربستان را در هم کوبیدیم و سپس در مرحله یک چهارم نهایی به کره خوردیم. کرهای که همیشه ترس و واهمه جدی از آن داشتیم. تیم با اینکه در نیمه اول واداد و دو بر یک عقب افتاد در نیمه دوم به ناگاه شارژ روحی شد و با حمیت تمام، پنج گل دیگر به کره زدیم و کرهایها را باصطلاح شش تایی کردیم. شاید این تنها موقعیت در فوتبال ایران است که جمله کلیشهای "بچهها، فعل توانستن را صرف کردند" در معنای حقیقی خودش نشانده شد. این تیم، بعدها، فوتبال ایران را یک سطح بالا برد و چند بازیکنش لژیونر شدند. از آن سال دیگر "فوتبال ایرانی" غریبه نیست و با محصولاتش معرفی میشود.
اگر همه بخواهیم، همه ما را میخواهند
جمعه ۹ دی ۸۴
پرسپولیس با مربیگری علی پروین به مصاف فجر شهید سپاسی شیراز رفت و در ورزشگاه آزادی با ۴ گل مغلوب شد. در طول حیات پرسپولیس، خوردن این تعداد گل در ورزشگاه آزادی، زیر انگشتان یک دست تکرار شده است. پرسپولیس و جلوتر از آن، پروین این بازی را باختند، بد هم باختند. مربیگری بسیار بد بود، نه فقط از نظر سیستم بازی و تاکتیک بلکه از نظر انضباط تیمی. تاکتیک هم بسیار عقبتر از زمان بود؛ همچنان فرار از گوشهها و سانترعشقی! روی دروازه.
اسطوره با همه زین و سپر و یراقش، حالا بی دفاع شده بود. بعد از بازی، به در و دیوار، بد و بیراه میگفت و نهایتا خداحافظی کرد. پرسپولیس آن روز بد «هو» شد، شاید بسیار بسیار بیشتر از زبانها، در دلها.
اسطورهها، مصرفی نیستند، سرمایهایاند
شنبه ۸ آذر ۷۶
ایران ۲- استرالیا ۲؛ به جام جهانی صعود کردیم. خیلی شاد بودیم و جشن خیابانی به راه انداختیم. اما، ما خوب نبودیم. حریف خوب مان مغرور شد، ما را دست کم گرفت، از نظر روانی به هم ریخت، خودیهایش خیانت کردند و از درون مضمحل شد. ما قدر این فروریختن را دانستیم و بازی ۲ بر صفر باخته را مساوی کردیم و رفتیم جام جهانی. آن روز، یکی از روزهای بزرگ و خاطرهانگیز شد که شادی و نشاط اجتماعی فراوانی را حتی تا سالها بعد برانگیخت. سالی که گذشت، آن شادی و شور ۲۰ ساله شد.
همیشه فرصت برگشت وجود دارد، حتی از طرف رقیب مغرور
علی دائی
به حق، باید در فوتبال ایرانی، یک فصل جدا برای دایی اختصاص داد. حالا دایی برای خودش و ایران، یک برند جهانی است. از خانوادهای متوسط در اردبیل، به دانشگاه صنعتی شریف میرسد. به موازات آن، از استقلال اردبیل به بهترین تیمهای تهرانی (بانک تجارت و پرسپولیس) و بعد به یکی از پنج تیم معتبر دنیا (بایرن مونیخ) ملحق میشود. هیچگاه خسته نمیشود. حتی در آخرین سال بازیگری فوتبالش، که به نوعی مربی- بازیکن تیم سایپاست، این تیم بدون ادعا را قهرمان لیگ میکند. در هرتابرلین آلمان به چلسی انگلیس در جام باشگاههای اروپا، دو گل تماشایی میزند. در باخت تاریخی کره جنوبی به ایران، سهم علی دایی، ۴ گل است. بیشترین تعداد گل ملی (۱۰۹ گل) در تاریخ تیمهای ملی دنیا، بیش از یک دهه است که در اختیار اوست.
در بازی با بحرین در بازیهای آسیایی سال ۹۴ دروازهبان بحرینی با ناجوانمردی، لگدی را روانه سینه دایی میکند که او با همان وضعیت با غیرت تمام، ۲۰ دقیقه در زمین بازی را ادامه میدهد. بعد معلوم میشود طحال او پاره شده و به بیمارستان میرود. در بازیهای آسیایی ۲۰۰۲، وسط بازیها پدرش را از دست میدهد و برمیگردد، اما چنان روحی در تیم میدمد که قهرمانی نصیب میشود. هیچکس دائی را غایب نمیداند.
البته یک تصمیم اشتباه برای پذیرش سرمربیگری تیم فوتبال ایران در بازیهای مقدماتی جام جهانی۲۰۱۰ و باخت به عربستان در ایران، تا مدتها او را درگیر خود میکند، اما باز هم برمیخیزد و ادامه میدهد.
در کسب و کار و تجارت هم، کارآفرین است و پیشرو. برند پوشاک دایی، برندی معتبر است. در زلزله کرمانشاه برندش را خرج میکند و خوب خریدار پیدا میکند. الان هم مشغول تحصیل در مقطع دکتری است.
علی دایی در فوتبال ایران، هنوز تکرار نشده و شاید تا سالها، قابلتکرار نباشد، چرا که او یک کل به هم پیوسته از اعتقاد دینی و ملی، خواست و غیرت درونی، تلاش بیشائبه، قوه خلاقیت مناسب، روابط عمومی بالا و ... است.
توفیق، تمرین میخواهد و تمرین، توفیق
مدیرعامل اجارهای
در سال ۹۰، محمد رویانیان که سابقه درخشانی در تاسیس پلیس ۱۱۰ و ارتقای کارکرد پلیس راهور داشت، مدیر عامل پرسپولیس شد. چرایش را هم باید در همه انتصابهای قبلی و بعدی جست. وی در بیش از دو سال حضورش، برنامهها و طرحهای مختلفی را برای باشگاه کلید زد؛ از ورزشگاه اختصاصی و هواپیمای اختصاصی گرفته تا سیمکارت و نوشابه انرژیزا! بعدها، از پشتپرده، رد دست و پای یکی از مجرمان اقتصادی که در طی سالها با سطوح مختلفی از کارگزاران جناحهای مختلف سیاسی ارتباطگیری کرده و از همه هم لوح تقدیرگرفته بود، دیده شد. طرحهای اقتصادی رویانیان بیش از بازده اقتصادی و درآمدزائی، پر هیاهو و پر ابهام نمود و نهایتا یک مدیر موفق در حوزههای امنیتی و انتظامی، هیچگاه آن توفیق را در زمین ورزش تکرار نکرد و آن اعتبار را حفظ نکرد. همچنان پروندههای عجیب و غریبی از نقل و انتقالات بازیکن و مربی در آن دوران در راهروهای دادگاههای فیفا در زوریخ مطرح و با زور کسر امتیاز، تبدیل به پول همراه با جریمههای چرب میشود که رو آمدن هرکدام طنز تلخی را رو میکند.
مدیر مرغوب در ظرف نامربوط، پخته نمیشود، میسوزد
داور، دقت کن!
بعد از اینکه داربی بزرگ سال ۷۳ با ضعف شدید اداره بازی توسط داور به تشنج کشیده شد و نتیجه بازی به جای زمین در کمیته انضباطی رقم خورد، فدراسیونیها تا اطلاع ثانوی دور داور ایرانی را برای داربی خط کشیدند. با این مسکن، سعی شد داوریها، بیطرف جلوه داده شود، اما عیان بود که اشتباهات داوری جزء داوری است و فقط میتوان چشم بر آن بست. از آن طرف، سطح داوری ایرانی با بیاعتمادی و بیاعتنائی حاصل شده، همین طور قوس نزولی را طی میکرد تا اینکه فدراسیون بیپول کفاشیان دل به دریا زد و بازی داربی را اجبارا به داوران ایرانی سپرد. نتیجه آن اعتماد و البته اهتمام داوران به فراگیری و تمرین مستمر همراه با صبر تماشاگر و بازیکن و حزم رسانه در فرهنگ سازی، حضور داوران ایرانی در بالاترین سطوح داوری دنیا شد؛ بازیهای المپیک، جام جهانی و فینال جام کنفدراسیونها. میوه آن صبر و حزم، ارتقای سطح داوری ایرانی بود که الان در قله آسیا و سطح یک جهانی میدرخشد.
اگر «اشتباهات» مان را خریدار نباشیم، هیچگاه «درستی» نمیفروشیم
لیگ پانزدهم ایران ۹۵ (-۹۴)
یکی از عجیبترین نتایج لیگ برتر ایران در فصل ۹۵-۹۴ اتفاق افتاد. پرسپولیس در این فصل سه مربی عوض کرد. ابتدا علی دائی که از انتهای فصل پیش آمده بود کار را به دست گرفت و بعد از چند نتیجه ضعیف، حمید درخشان جانشینش شد. او نیز بسیار متزلزل ظاهر شد و پرسپولیس در بیشتر هفتههای آغازین لیگ، بین رتبه ۱۳ تا ۱۶ لیگ، ۱۶ تیم ایران بود. با گذشت هشت هفته پرسپولیس با چهار باخت و کسب هشت امتیاز نا امیدکننده برای همه شده بود. با دعوت از برانکو ایوانکویچ، جریان به کل بهم خورد، بطوری که پرسپولیس در هشت هفته پایانی ۲۱ امتیاز از ۲۴ امتیاز ممکن را دشت کرد و با امتیازی برابر قهرمان لیگ (استقلال خوزستان) و تفاضل گل کمتر دوم شد. در آن فصل پرسپولیس ۵۰ گل زد. استقلال را در دو داربی شکست داد و در بازی دوم داربی چهارگل به استقلال زد. همه اینها سبب شد وقتی در بازی آخر، پرسپولیس علیرغم شکست راهآهن، نتوانست قهرمان شود، طرفداران ایستاده به تشویقش پرداختند و مانند یک قهرمان از تیمشان تجلیل کردند.
”بازنده باشی؛ اما ضعیف نباشی/ هو نمیشوی هیچ، ایستاده تشویقت میکنند
برخی اصولی که از آن یاد شد، پلی است برای اینکه تیمی به تعصب، مورد حمایت و طرفداری واقع شود. این اصول را میتوان در زمین تولید کالای ایرانی نیز رعایت کرد تا تعصب مورد انتظار شکل بگیرد. این اصول هم برای سیاستگذار، هم برای کارگزار، هم برای مدیر صنعت و واحد تولیدی، هم برای دست اندرکار و کارگر، هم برای فروشنده و هم برای خریدار حقوق و البته تکالیفی قائل است که اگر اینها هماهنگ و سازگار رعایت شوند، تعصب و وفاداری جلوهای دوست داشتنی و جالب توجه پیدا خواهند کرد.