امروز سالروز ميلاد امام پنجم شيعيان حضرت امام محمد باقر(ع) است و به همين مناسبت به گوشهاي از زندگي و سخنان اين امام بزرگوار مي پردازيم.
او چهار سال از عمر خود را در سايه جدش، سبط شهيد پيامبر(ص) سپري كرد. بي گمان فاجعه جانگداز كربلا بر شخصيت امام باقر (ع) كه لحظه به لحظه شاهد صحنههاي آن بود، تاثير گذاشت؛ چرا كه آن حضرت از جمله كساني بود كه همراه با عقيله بني هاشم در اين ماجرا حضور داشت.
امام پس از اين فاجعه، 19 سال و 60 روز در سايه پدر بزرگوارش، سيدالساجدين بسر برد.
در حديثي از مسلم مكي آمده است كه گفت: نزد جابربن عبدالله انصاري بوديم كه علي بن الحسين(ع) و فرزندش محمد كه هنوز كودك بود، وارد شدند. جابر آن حضرت را در آغوش گرفت، علي بن الحسين خطاب به فرزندش فرمود: سر عمويت را ببوس، محمد به جابر نزديك شد و سر او را بوسيد.
جابر كه بينايياش را از دست داده بود، پرسيد اين پسر كيست؟ علي بن الحسين پاسخ داد: اين محمد پسر من است. جابر او را در آغوش گرفت و گفت: اي محمد! رسول خدا بر تو سلام فرستاده، پرسيدند: چه طور؟ گفت: پيش رسول خدا بودم و حسين در اتاق آن حضرت مشغول بازي بود، پيامبر فرمود: اي جابر فرزندم حسين را پسري است كه علي خوانده شود؛ چون روز قيامت فرا رسد، منادي بانگ برآورد كه سيدالعابدين برخيزد در آن هنگام علي بن الحسين بر مي خيزد براي اين علي پسري به دنيا خواهد آمد كه محمد نام دارد. اي جابر چنان چه او را ديدي سلام مرا به او برسان و بدان كه عمر تو پس از ديدار او اندك خواهد بود. پس از اين ديدار طولي نكشيد كه جابر از جهان بدرود حيات گفت.
هنگامي كه خورشيد اقتدار بني اميه افول كرد و پايههاي حكومت آنان در اثر انقلابهاي پياپي مكتبي، هر روز سست تر از روز پيش شد، امام باقر(ع) فرصت نشر معارف قرآني را پيدا كرد.
قبل از آن امام سجاد(ع) از طريق نيايش و راز و نياز با خداوند، پرچم توحيد را برمي افراشت، اما زمان امام محمد باقر(ع) شالوده توحيدي استوار شد و امام باقر قله معارف را بر آن بنا نهاد. پس از ايشان، امام صادق با بيان بسياري از مسائل حكمت الهي و تفسير و فقه، اين بنياد را تكميل كرد.
علم و دانش امام باقر(ع) همچون ساير ائمه از جانب خدا بود، بنابراين معارف ديني كه خداوند بر زبان آن حضرت جاري مي كرد چندان موجب شگفتي نيست؛ تا آن جا كه شيخ مفيد در اين باره مي گويد: از هيچ يك از فرزندان حسن و حسين، آثار و سنت و علم قرآن و سيره و شاخههاي آداب، آن چنان كه از امام باقر (ع) ظاهر شد، آشكار نشده است.
ابوبصير مي گويد: در خدمت امام محمد باقر(ع) وارد مسجد شدم، جمعيت بسياري در رفت و آمد بودند. امام (ع) به من فرمود: از مردم بپرس آيا امام باقر را مي بينيد؟ از هر كسي پرسيدم آيا ابا جعفر را ديدي؟ گفت: نه با اينكه آن حضرت در كنار من ايستاده بود. تا اينكه ابوهارون مكفوف نابينا آمد، حضرت باقر(ع) فرمود: از او بپرس، گفتم امام محمد باقر را ديدي؟ گفت: آري ايشان همين جا ايستادهاند، گفتم: از كجا فهميدي؟ گفت: چگونه ندانم در صورت آن جناب نوري است درخشان و آفتابي تابان.
آن گاه ابوبصير ادامه مي دهد كه شنيدم امام (ع) با مردي كه اهل آفريقا بود صحبت كرد و فرمود: حال راشد چطور است؟ عرض كرد: حالش خوب است و به شما سلام رسانيد، امام(ع) فرمود: خدا رحمتش كند، مرد، گفت: مگر از دنيا رفته است؟ فرمود: بله. گفت: چه موقع. فرمود: دو روز بعد از بيرون آمدن تو. مرد گفت: به خدا قسم مريض نبود و هيچ علتي براي مرگش وجود نداشت. امام(ع) فرمود: بالاخره مرگ فرا مي رسد يا به مرض يا به علتي.
ابوبصير مي گويد: عرض كردم راشد چطور آدمي بود؟ فرمود: مردمي دوستدار و محب ما بود. سپس فرمود: آيا خيال مي كنيد كه ما چشم و گوشي نداريم كه از وضع شما باخبر شويم؟ چه خيال باطلي! سوگند به پروردگار هيچ يك از اعمال و رفتار شما براي ما مخفي نيست و همگي نزد ما حاضر است پس خويشتن را به كارهاي خير عادت دهيد و اهل خير باشيد و بدانيد كه به اين موضوع مهم فرزندان و شيعيانم را امر مي كنم.
اينك با هم به گوشهاي از اندرزهاي حكيمانه امام باقر(ع) كه به يكي از اصحابش به نام جابر بن يزيد جعفي بيان فرموده بود، مي پردازيم:
تو را به پنج چيز سفارش مي كنم؛ اگر مورد ستم واقع شدي تو ستم مكن، اگر به تو خيانت شود تو خيانت مكن، اگر به تو دروغ گويند تو دروغ مگو، اگر تو را ستودند شاد مشو، اگر نكوهشت كردند بي تابي مكن و درباره آنچه در خصوص تو مي گويند بينديش، اگر آنچه دربارهات مي گويند در خودت ديدي بدان كه سقوط تو از چشم بيناي خداوند عزوجل در هنگامي كه براي كار درستي خشم كردي مصيبتي بزرگتر است برايت از اينكه بيم داري از چشم مردم بيفتي و اگر برخلاف واقع گفتهاند اين خود ثوابي است كه بي رنج آن را به دست آوردهاي./انتهاي پيام/