در حالیکه با شاهکار دیپلماسی و انفعال دولت حرف و وعده، معیشت مردم به بدترین وضعیت خود در سالهای اخیر رسیده و تورم نقطه به نقطه رکورد دولت مرحوم هاشمی را هم از سر گذراند، زنجیرهایها سناریوی «آغاز دوباره مذاکره از ترس جنگ» و لگدمال کردن اندک معیشت لگدخورده مردم را آغاز کردند.
گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو - سید مهدی حاجیآبادی؛ میگویند وقتی تراژدی به انتها میرسد، تازه «کمدی» آغاز میشود؛ امروزه دیگر اثبات حقانیت این گفته مارکس که تاریخ دوبار تکرار میشود، یک بار به صورت تراژدی و بار دیگر کمدی، شاید چندان کار دشواری نباشد، چنان که خود این عبارت مدت هاست که از فرط تکرار به یک نقل قول کلیشهای بدل شده است. برای اثبات مدعای مارکس مصداق در طول تاریخ فراوان است. اما آن چه غریب به نظر میرسد طرح امکانی معکوس است: امکان این که تاریخ دوبار تکرار شود، اما بار اول به صورت کمدی و بار دوم به صورت تراژدی. این همان امکانی است که یوزف روت در رمان «مارش رادتسکی» پیش میکشد. روت در این رمان قصهای را روایت میکند که وقتی به اتمام میرسد خواننده را با وارونه گزاره معروف مارکس مواجه میکند؛ یعنی با تکرار تراژیک آن چه بار اول به صورت کمدی اتفاق افتاده است. حکایت تطور کمدی به تراژدی و تراژدی به کمدی؛ حکایت محمد قوچانی و لیبرالیسم و پوپولیسم است! تابستان ۹۳ در محل کار، خدمت یکی از همدانشگاهیهای سابق قوچانی که در کسوت قضاوت فعالیت میکرد بودیم، همنشینی به بیان خاطرات شیرینی از دوران دانشجویی وی و شلوارهای ۶ جیبی که به پا میکرد گذشت، او میگفت: قوچانی در دورانی بنا به جو غالب، با تشبه به ظواهر مذهبی اقدام به رفتارهای خارج از عرف توام با خشونت نسبت به دگراندیشان در محدوده دانشگاه میکرد؛ وی همچنین مصادیق تعجببرانگیزی از «صدا»ی لیبرالیسم عریان امروز و منادی مدعی مذهب دیروز تعریف که بماند!
البته برای کسانی که با وی در قامت سیاستورز بندباز متبحر آشنایی دارند این مقوله جای تعجبی ندارد، اما اینکه چگونه فردی از ظاهرنمایی مذهبی به دموکراتیزاسیون و نهایتا کوچ به قبیله خشک و خشن تکنوکراتها رضایت داده، خود حکایت خواندنی است و عجیب غیرقابل باور، چیزی شبیه به ابرقهرمانان پلاستیکی کمپانی مارول! قوچانی در جدیدترین کمیک استریپ خود، در اینستاگرامش لطیفه ۲۰۱۹ سال را روایت کرد؛ وی با پشت کردن به ادبیات ژورنالیستی در بیانیهای عریان، با حمله به منتقدین دولت، مدعی شد پاره شدن برجام کار آنهاست و در ادامه با به اوج رسیدن قوه تخیل از منطقه وهم عبور کرده و مدعی شد «اصلاحطلبان در خط مقدم مقابله با ترامپ هستند»! از نظر نگارنده با احترام به طرفداران چاپلین، غول سینمای کمدی کلاسیک باستر کیتون، با صورت سنگی پیچیده با عبوسی خاص در بستر طنز موقعیت است، اما قوچانی امروز نشان داد اگر نبود ساختارهای نئولیبرالی خشن کشنده استعداد دولت سازندگی، میتوانست در قامت کمدینی بزرگ تاریخساز شود! اجازه دهید کمی به عقب بازگردیم، پس از حادثه تروریستی حمله داعش به روزنامه شارلی ابدو، که اقدام به انتشار کاریکاتوری مستهجن از پیامبر اعظم (ص) کرده بود، روزنامه تحت مدیریت آقای قوچانی با انتشار تصویری نوشت: «من شارلی ابدو هستم»!
مرد رکورددار توقیف در ایران، که همواره به بندبازی سیاسی حتی در میان حامیان اصلاحطلبش مشهور است، گویی حافظه مردم را همچون مواضع خودش بر وفق باد تصور کرده است! اندکی سواد حوزه اندیشه کافی است تا بدانیم دموکراتها در سراسر جهان آبشان با تکنوکراتها در یک جوی نمیرود؛ جز در موارد معدود که دشمن مشترکی، چون نظام مردمسالاری دینی در مقابل اهداف خود ببینند! قوچانی که روزی نماد روشنفکری دینی در عرصه روزنامهنگاری محسوب میشد؛ به محض نزدیکی به مرحوم هاشمی و عضویت در شورای مرکزی حزب خانوادگی کارگزاران، ناگهان در قامتی تکنوکراتی مادرزاد ایفای نقش کرد!
بندباز سیاسی، امروز نیز پس از مرگ کودک متولدنشده برجام توسط ترامپ و برباد رفتن آرزوی آمریکانیزه کردن ایران، دچار مرگ زودهنگام سیاسی شدهاند، پس از تقویت گرایشهای ضدآمریکایی و انقلابی مردم که طی اخرین نظرسنجیها بیش از ۸۶ درصد با غرب و آمریکا مخالفت کردهاند، ناگهان شلوار ۶ جیب را از گوشه کمد خارج کرده و ژست انقلابی میگیرد!
بندبازان مشغول کارند! فراموشکاری از دیگر ویژگیهای بارز طیف عجیب حامیان دولت و غرب است، در حالیکه هنوز جوهر امضای دبیرکل حزب متبوع وی، غلامحسین کرباسچی پای نامه ۱۰۰ نفر از فعالین اصلاحطلب برای مذاکره با غرب در اوج دوران پاره شدن برجام خشک نشده، ناگهان سوپرمنوار ژست انقلابی میگیرد!
شاید این سوپرمن از جنس جهانگیری است که در ماجرای ارزی قهرمانوارانه موجب از دست رفتن ۱۸ میلیارد دلار ثروت ملی مردم در رانتهای ارزی شد!
ماه عسلی که ترامپ خرابش کرد! جرج بوش سال ۲۰۰۸ قبل از تدارک برای سفر خاورمیانهای با محور اعلام شده «مهار نفوذ ایران» در نطق رادیویی با حمایت از اصلاحطلبان از بیروت تا تهران گفت: «ما از دموکراتها و اصلاحطلبان از بیروت و بغداد تا دمشق و تهران حمایت خواهیم کرد و در کنار آنها خواهیم ایستاد.» وی در سال ۲۰۰۸ نیز در اظهاراتی اصلاحطلبان ایران را خطمقدم آمریکا خواند و افزوده بود: آنها با چالشهای فراوانی روبرو هستند و چشم امیدشان به ماست! همچنین در جریان فتنه ۸۸، نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی با صراحت اعلام کرد که «اصلاحطلبان بزرگترین سرمایه اسرائیل در ایران هستند!» و شیمونپرز، رئیسجمهور رژیم کودککش اسرائیل گفت: «اصلاحطلبان به نمایندگی از اسرائیل با رژیم اسلامی ایران میجنگند!» این نشانههای آشکار، به خوبی نشان میدهد تریبونهای داخلی آمریکا و اسرائیل در ایران فقط به برخی روزنامههای زنجیرهای منحصر نمیشود و بسیاری از چهرههای اصلاحطلب با جاده صافکنی برای دشمن، در عمل ثابت کردهاند «سرمایههای اجتماعی» اسرائیل در کشور هستند، چنانکه پیش از این نیز صادق زیباکلام تصریح کرده بود رژیم کودککش صهیونیستی را به رسمیت میشناسد و احمد شیرزاد نیز در مجلس ششم زمانی که طی نطقی آتشین برنامه هستهای ایران را زیر سوال برده بود، مهدی کروبی از سران فتنه و رئیس مجلس وقت خطاب به وی گفته بود: «آیا رادیو اسرائیل غیر از این حرفها را میزند؟»
حافظه تاریخی مردم خود بهترین قاضی میدان است؛ روزگاری که باغدار پیشین برجام با چند سیب و گلابی معیشت سفره مردم ایران را ربود، قوچانی با طیف غربگرای حامی دولت، تصویری از آمریکا ارائه دادند که حتی سخن از برقراری پرواز مستقیم تهران-نیویورک بود! اینکه چه شده نابلدان مذاکره پس از یکچهارم شدن سفره معیشتی مردم ایران، به همین اندک نفس باقیمانده به قوت غالب مردم شریف ایران با «برپا کردن مذاکره از ترس جنگ موهوم» میکوبند، خود حکایتی است که باز هم پاسخ در نزد مردم است!