بعد از جنگ جمل امیرالمومنین (ع) در حق عایشه فرمودند: عایشه همان احترامی را که قبل از جنگ داشتند همان را بعد از جنگ نیز دارند. بعد از اتمام جنگ جمل وقتی حضرت شنیدند عدهای پشت سر عایشه سخنان نامناسب زده و او را تنقیص کردهاند آنها را احضار و عقوبت کردند.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، مبنای تعامل ما با اهل سنت، سیره، سلوک و اصول ائمه اطهار و بزرگان مذهب است نه شواذ شیعه.
بعد از جنگ جمل امیرالمومنین (ع) در حق عایشه فرمودند: «و لَهَا بَعْدُ حُرْمَتهَا الأولَى» (نهجالبلاغه، خطبه ۱۵۶) یعنی عایشه همان احترامی را که قبل از جنگ داشتند همان را بعد از جنگ نیز دارند. بعد از اتمام جنگ جمل وقتی حضرت شنیدند عدهای پشت سر عایشه سخنان نامناسب زده و او را تنقیص کردهاند آنها را احضار و عقوبت کردند.
شیعه و سنی نباید همدیگر را با شواذ خود بشناسند. شواذ شیعه معرّف شیعه نیست، همچنانکه شواذ اهل سنت معرّف اهل سنت نیست. اگر قرار باشد شیعه و سنی با شواذ خود معرفی شوند فتنههای عظیمی عالم اسلام را فرامیگیرد و هر دو طائفه ضرر میکنند و تمام تلاش دشمن این است که شیعه و سنی با شواذ خود شناخته شوند.
برای شواذ هر دو طرف دو آیه از قرآن یاد آوری میشود؛ آیه اول، آیهای است که خداوند هر پیامبری را که فرستاده این آیه را به او القاء و تعهد گرفته که به مضمون آن عمل کند و آن آیه این است: «أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ» و علت آن این است که اختلاف در دین بدترین جنایات و خونریزیها را به نام دین درست میکند. غائله سوریه در این باب درس و عبرت بزرگی برای مسلمانهاست. تروریستهای وهابی از هشتاد کشور به آنجا سرازیر شده و با شعار «أیّها الرَّوافِض جِئناکُم بِالذِّبح، جِئناکُم بِالذِّبح» (ای رافضیها؛ آمده ایم سرهایتان را ببریم) باعث شدند که چهارصد هزار نفر کشته شوند.
رئیس آنها با صدای گوشخراش و با عصبانیت تمام در خطابه خود داد میزد: «أیُّها الرَّوافِض کَما حَطَّمَ بَنوأُمیّهًْ رُؤوسَکُم سابِقاً یُحَطِّمُ أَهلَ الشّام رُؤوسَکُم لاحِقاً!» (ای رافضیها؛ همان طور که بنیامیه در گذشته سرهایتان را بریدند، اهل شام نیز امروزسرهایتان را خواهند برید) او میگفت: زینب باید از شام بیرون برود، اما خود به جهنم رفت.
آیه دوم تکلیف همه امت را در مورد اختلافات کاملا مشخص میکند و میفرماید: «وَلَا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِینَ *مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ» خداوند با صراحت ایجادکنندگان اختلاف در دین را مشرک معرفی میکند و این بالاترین تاکید بر حرمت ایجاد اختلاف در دین است. معنی مشرک بودن این است که خدای واحدِ احد چنین دستوری نداده و اختلافکننده از خدای موهوم دیگری دستور گرفته است.
هیئتها، حسینیهها و عزاخانههای ما جهت ایجاد طائفیگری و مطاعن (طعنه زدن) نیست. حسین (ع) برای ایجاد طائفیگری و برای ایجاد دعوای شیعه و سنی به کربلا نیامده است. در شعارهای حسین (ع) ذرهای از این امور دیده نمیشود. شعارهای حسین همه جهانی و همه گمشده بشریت است مانند «اِتَّخَذوا عِبادَ اللّه خَوَلاً وَ دینَ اللّهِ دَخْلاً وَ مالَ اللّهِ دَوَلاً» یعنی برای این قیام کردم که انسانها را برده کرده و ثروت جامعه را در اختیار عدهای خاص قرار داده و دین را به ابزار منویاتِ نامشروع خود تبدیل کردهاند.
بزرگترین عامل ایجاد اختلاف و تفرقه در دین اندیشهای است که میگوید همه باید مثل من فکر کنند و الّا کافرند. وهابیت نماینده چنین تفکری است. آنها اصلی دارند به نام «وجوب تکفیر من کَفّرنا» یعنی هر گروه را ما تکفیر کردیم همه باید او را تکفیر کنند و الّا خودشان کافر میشوند. اگر گفتیم شیعه کافر است باید همه شیعه را تکفیر کنند و اگر یک عالِم اهل سنت، مثل ما، شیعه را تکفیر نکرد خود او نیز کافر است. معنای این سخن این است که راه اجتهاد فقط به روی ما باز است و فقط فهم ما از دین رسمیت دارد. خطر چنین اندیشهای برای عالم اسلام بدتر از خطر بمب اتمی است.