به گزارش خبرگزاری دانشجو نشست بررسی کتاب «از دشت لیلی تا جزیره مجنون» نوشته محمدسرور رجایی با حضور این نویسنده و شوکتعلی محمدی شاری و مجتبی نوروزی عصر امروز، پنجم تیرماه ۱۳۹۸ در کتابخانه شیخ کلینی شهرری برگزار شد.
در ابتدای این مراسم رجایی با اشاره به نشریهای جهادی که در دوران نوجوانی او مخفیانه به دستش میرسید، گفت: در شمارهای از این نشریه به یک مجاهد افغانستانی پرداخته شده بود که در جریان جنگ عراق علیه ایران و در بستان به شهادت رسیده بود. در شمارهای دیگر نیز به رزمندهای ایرانی که متولد بیرجند بود اما در افغانستان به شهادت رسید پرداخته شده بود. این مطالب باعث ایجاد این پرسش در ذهنم شد که چه عاملی سبب میشود که فردی به خاطر آرمانهایش بسیار دورتر از وطن خود به شهادت برسد؟ هر چه بزرگتر میشدم، این پرسش در ذهنم پررنگتر میشد. تا آنکه وقتی به ایران آمدم، به دنبال این دغدغه رفتم.
این نویسنده ادامه داد: در باره جنگ ایران و عراق کتابهای زیادی منتشر شده بود اما در هیچیک از آن کتابها رد پایی از شهیدان و رزمندگان افغانستانی نمیدیدم. حتی درباره ایرانیانی که در افغانستان به شهادت رسیده بودند نیز اثری ندیدم. طی پژوهشهایم با وحید جلیلی آشنا شدم و آشنایی با او فصل تازهای از فعالیتهایم شد. من ۲۵ عنوان کاری که میشد در ارتباط با روابط میان دو ملت ایران و افغانستان به انجام رساند را نوشتم و در مرتبه نخست قرار شد به حضور مجاهدان افغانستانی در جنگ تحمیلی بپردازم.
رجایی درباره دشواریهای پرداختن به این موضوع توضیح داد: دو سال برای یافتن سوژههای مصاحبه زمان گذاشتم. هیچیک از افغانستانیهای مقیم ایران تمایلی به بازگویی خاطراتشان از جنگ نداشتند. زیرا از یک سو آن را کاری صرفاً در راه خدا میدانستند. از سوی دیگر گوشی را شنوای مسائل خود نمییافتند. از هفت سال پیش از آن با فردی به نام امانالله امینی آشنا بودم. او جانباز قطع نخاع بود اما من هیچگاه نمیدانستم که او در جنگ تحمیلی مجروح شده است. راضی کردن سوژهها به مصاحبه کار بسیار سختی بود و من گاهی ناچار میشدم که به آنها بگویم اگر خاطرات خود را بیان نکنید، به مهاجران افغانستانی خیانت کردهاید.
وی با بیان اینکه کتاب «از دشت لیلی تا جزیره مجنون» ثمره این زحمات است، افزود: اکنون دیگر خودِ رزمندگان تماس میگیرند و تمایل خود را به مصاحبه نشان میدهند.
رجایی درباره دیگر دشواریهای پرداختن به این موضوع توضیح داد: یکی از دشوارترین کارها یافتن اسناد بود. ۲۷۰ قطعه عکس در این کتاب منتشر شده است. برای یافتن برخی اسناد مجبور شدم که به صورت غیر قانونی به بلخ بروم زیرا یکی از رزمندگان گفته بود که انبوهی از اسناد شامل عکس، یادداشت و وصیتنامه را نزد خواهرش در بلخ به امانت گذاشته است. اما من از او فقط یک بسته عکس کوچک تحویل گرفتم زیرا در جریان نفوذ طالبان مجبور شده بودند این اسناد را زیر خاک پنهان کنند و تمامی یادداشتها و وصیتنامهها به دلیل رطوبت هوا از بین رفته بود.
وی ادامه داد: برای اجتناب از یکسونگری در کتاب، نخستین مطلب کتاب را به یک شهید ایرانی در افغانستان اختصاص دادم. مزار این شهید اکنون زیارتگاه شده است.
به گفته رجایی ما از اشتراکات فرهنگی به خونشریکی رسیدهایم و باید به این خونشریکی احترام بگذاریم تا بتوانیم پاسخ دشمنان مشترکمان را بدهیم. امیدوارم این کتاب در اختیار مردم افغانستان نیز قرار بگیرد.
انکارشدگی مهاجران افغانستان
سپس، محمدیشاری در سخنانی گفت: یک نخبه فرهنگی باید دست کم ۵۰ سال زودتر مسائل اجتماعی را درک کند تا سیاستمداران بتوانند سیاستگذاریهای لازم را انجام دهند. نام این کتاب بسیار زیباست. از طرفی به دشتهای زیبای لیلی در افغانستان و از طرف دیگر به جزیره مجنون واقع در خاک عراق اشاره دارد. رابطه عاشقانه لیلی و مجنون نیز در نام این کتاب به صورت استعاری مستتر است.
وی در نقد کتاب گفت: متأسفانه علیرغم کوششهایی که در ویرایش کتاب انجام شد، مشکلات ویرایشی دارد. کتاب دارای مقدمه و پیشدرآمد است که در آن به برخی واژگان افغانستانی کتاب اشاره شده است. همچنین در این مقدمه به موضوع خونشریکی اشاره شده است. به دلیل عنوان کتاب، نباید موضوع شهدای ایرانی در ابتدای کتاب میآمد. این بخش میتوانست در پیوست کتاب نیز منتقل شود. فونت پاورقیها که از نیمه کتاب شروع شده است، خوب نیست و چشم مخاطب را آزار میدهد. سیر تاریخی که در مقدمه کتاب آمده است، قابل اصلاح است.
محمدیشاری ادامه داد: معتقدم که مبارزان افغانستانی که ۶ ماه در افغانستان و ۶ ماه در ایران میجنگیدند، در یک جبهه نبرد میکردند چراکه دشمن مشترک آنان کمونیستها بودند.
وی در ادامه سخنانش به مساله «انکارشدگی» افغانستانیها در ایران اشاره کرد و گفت: با حضور افغانستانیها در سوریه به عنوان نیروهای فاطمیون تا حدودی این سد شکسته شد و نخستینبار در تلویزیون از حضور ۲هزار افغانستانی در سوریه خبر دادند. افغانستانیها پیش از این با تعبیر تلخ «از اینجا مانده و از آنجا رانده» مواجه بودند.
این منتقد با بیان اینکه جمعیت مهاجران افغانستانی در ایران حدود ۳ تا ۵میلیون نفر تخمین زده شده بود، گفت: سهم شهیدان با توجه به این آمار قابل توجه است اما این انکارشدگی برای جامعه مهاجر افغانستان پیامدهایی داشته است. آنها همیشه جمعیت مزاحم، سربار و عامل بیکاری خوانده میشوند. این در حالی است که طبق آمار در شهرهایی که افغانستانیها حضور دارند، آمار بیکاری کمتر است.
دوگانههای همسوی «از دشت لیلی تا جزیره مجنون»
نوروزی دیگر سخنران این برنامه بود. وی با بیان اینکه دوگانههای زیادی در این اثر به چشم میخورد، گفت: این دوگانهها با هم در تضاد نیستند بلکه با یگدیگر در ارتباطند.
وی ادامه داد: نخستین دوگانه که در متن و روی جلد به نظر میآید، دوگانه ایران و افغانستان است. دو کشور همسایه که با وجود داشتن زبان مشترک شناخت و تصویر درستی از یکدیگر ندارند. حتی شناخت افغانستانیها از ایرانیها نیز تحت تأثیر رسانههاست. نخستین کاری که تألیف این کتاب انجام داد، افزودن بر شناخت مخاطبان هر دو کشور نسبت به یکدیگر است. انتشار کتاب در اینباره بسیار بیشتر از خلق سایر هنرها میتواند در شناخت دو ملت نسبت به هم تأثیرگذار باشد.
نوروزی افزود: دوگانه دیگر «مرز» و «بیمرزی» است. این بیمرزی تا کجا پیش میرود؟ نویسنده کتاب این مساله را به صورت روشن مطرح نکرده است. هرچند که ما میدانیم منظور او تشکیل امت واحده است اما باید شائبه بیمرزی سکولاری را از میان برد. آنچه مرزها را سست میکند، سیاست و اقتصاد نیست؛ فرهنگ است. این کتاب تعریف تازهای از بیمرزی ارائه میدهد.
به گفته این منتقد، دوگانه سوم این کتاب انقلاب و نظام است و این کتاب تعریف متعادلی از آنها ارائه داده است.
وی در پایان سخنانش تاکید کرد: مساله انکارشدگی به تلاش مهاجران افغانستانی باز میگردد. همانگونه که تلاش نویسنده برای انتشار این کتاب مهم بود.
اعتماد به افغانستانیها در ایران وجود دارد
محمدسرور رجایی نیز در سخنان پایانی خود با اشاره به اینکه موافق انکارشدگی نیستم، گفت: اگر هم انکار شده باشیم، خودمان مقصریم. بسیاری از افغانستانیها همواره به من میگفتند که به دنبال نوشتن این کتاب نرو و کاری خطرناک است. اما در جریان نوشتن کتاب نهتنها کسی مانع من نشد بلکه همواره تشویق شدم.
وی یادآور شد: پیش از این در مستندی به نام «مأموریت خدا» به شهید «احمدرضا سعیدی» از شهیدان افغانستانی پرداخته بودم. کتابی نیز به همین نام برای این شهید در دست تدوین و انتشار است.
رجایی ادامه داد: انتظارم این است که مستندسازان، هنرمندان و نمایشنامهنویسان از محتوای این کتاب استفاده کنند و آثار متعدد خلق کنند. ما در دوران دفاع مقدس از سطح معمولیترین کارگر تا پزشک افغانستانی که مسئول اورژانس بیمارستان بقایی اهواز بود، حضور داشتیم. این اعتماد نسبت به ما وجود داشته و دارد. ما باید خودمان رسانه شویم.