نشست تخصصی بررسی وضعیت تحولات اخیر منطقه به همت دفتر بینالملل و جهان اسلام بسیج دانشجویی دانشگاه تهران برگزار شد.

به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو- نشست بررسی تحولات منطقه روز چهارشنبه سوم آبان به همت دفتر بینالملل و جهان اسلام بسیج دانشجویی دانشگاه تهران برگزار شد. در این نشست که با محوریت تحولات اخیر منطقه بود، سعدالله زارعی به بررسی تحولات لبنان، محمدباقر حکیم به تحلیل مسائل عراق و آقای علی صمدزاده به تحلیل منازعات پیشآمده بین ترکیه و کردهای سوریه پرداختند. مشروح سخنان سه کارشناس این برنامه را در ادامه میخوانید:
لبنان و اقدام نابجای دولت
زارعی درمورد تحولات اخیر لبنان گفت: تظاهراتی طی روزهای اخیر در این کشور برگزار شد که دایره آن از پایتخت فراتر رفت و به بسیاری از مراکز استانها و شهرستانها کشیده شد. این تظاهرات در نتیجه افزایش نرخ و تعرفهها (خصوصاً در حوزهی مخابرات و ارتباطات) توسط دولت بود؛ و چون موضوع به عامه مردم برمیگشت و وضع اقتصادی مردم هم مناسب نبود، با واکنش عمومی مواجه شد. این واکنشها جنبهی قومی و حزبی نداشت و از همهی طیفها، حزبها، مذاهب و قومیتها در تظاهرات اعتراضی -که کانون این تظاهرات هم میدانی در بیروت به نام میدان صلح یا به قول لبنانیها ساحة الصلح بود- حضور داشتند. اگرچه بعضیها در لبنان تلاش کردند که به این اعتراضات یک رنگ قومی، گروهی، حزبی هم بزنند.
در این میان یک بحث هم درمورد حزبالله است. باتوجه به اینکه هم حزبالله دشمنان شناختهشده و قدرتمندی دارد و هم بهعنوان یک محور در جامعه لبنان مورد حسد خیلیهاست، بیم آن میرفت که به شکلی مسائل به سمت حزبالله کشیده بشود. در عمل دیدیم که اعتراضات خیلی به سمت حزبالله نیامد. در فضای مجازی مسئلهی خلع سلاح حزبالله توسط شخصی مطرح شد، ولی ربطی به تظاهراتکنندگان نداشت. این که در فضای رسانههای اجتماعی یک کسی بیاید یک چیزی بنویسد، الزاماً مبنای اجتماعی پیدا نمیکند.
دولت و پارلمان در قبضه مقاومت
این کارشناس مسائل منطقه درمورد وضعیت لبنان گفت: آن چیزی که جعجع و جُمَیِّل و جنبلاط (که در لبنانیها معروف است به سه جیم شرور) انجام دادند و دنبال کردند، برای انحلال دولت و پارلمان بود. به آن دلیل که حزبالله در انتخابات پارلمانی موفق شد حدود سهچهارم کرسیهای پارلمان را از آن خودش کند و معتقدند پارلمان و دولت در لبنان در واقع توسط حزبالله تشکیل شده است و روح این پارلمان و روح این دولت روح مقاومت و حزبالله است.
مقاومت در لبنان مفهوم عامی است که شاخهی شیعه دارد که همین جریان آقای سید حسن نصرالله است و در عین حال آقای نبیه بری و جنبش امل هم در همین چارچوب دیده میشوند. یک شاخهی مسیحی هم دارد که میشود همین آقای عون که الان رئیس جمهور است و بیشترین کرسی مسیحیهای لبنان هم به او برمیگردد. البته غیر از ایشان آقای سلیمان فرنجیه و بعضیهای دیگر مثل حزب دموکرات مسیحی هم جزو مقاومت حساب میآیند. یعنی در لبنان لااقل سه ضلع مسیحی ذیل مقاومت شناخته میشوند. در سنیها هم مقاومت باز برای خودش طرفدارانی دارد که در همین پارلمان کنونی لااقل یک سوم کرسیهای سنیها -که ۲۸ کرسی در پارلمان لبنان دارند- مربوط به مقاومت میشود.
حزبالله در انتخابات پارلمانی موفق شد حدود سهچهارم کرسیهای پارلمان را از آن خودش کند و معتقدند پارلمان و دولت در لبنان در واقع توسط حزبالله تشکیل شده است
به هر حال این افراد معتقدند که این پارلمان، پارلمان مقاومت است، این دولت، دولت مقاومت است و حتیالامکان باید منحل بشود. در حالی که این خواسته، خواستۀ خطرناکی است. جامعهی لبنان یک جامعهی موزائیکی است و توافق در آن دیر اتفاق میافتد. در لبنان وقتی دوره ریاستجمهوری یک نفر به پایان میرسد، تا نفر بعدی بیاید و به عنوان رئیسجمهور شروع به کار کند گاهی دو سال طول کشیده است؛ یعنی لبنان دو سال رئیس جمهور نداشته است. در زمان انتخاب آقای میشل عون هم همین حالت به وجود آمد، یعنی زمانی که دوره ریاستجمهوری آقای سلیمان به پایان رسید تا رئیسجمهورشدن عون دو سال و خردهای طول کشید. در این حالت امور مردم بهم میریزد. فلذا این که آقایان میگویند «انحلال مجلس، انحلال دولت، انتخابات زودهنگام» چیزی نیست که مسیر آسان و سهلی داشته باشد و میتواند جامعه سیاسی لبنان را به حالت تعلیق ببرد، مشکلات سیاسی که امروز عدهای برای اعتراض به آن تظاهرات میکنند بیشتر و مزمنتر بشود و دامنه اعتراضات به همین نسبت گسترش پیدا کند و هیچ کس هم جوابگوی مردم نباشد. کسی هم عملاً از این حمایت نمیکند، یعنی طبیعتاً نه ما به عنوان جمهوریاسلامی حمایت میکنیم و نه عربستان سعودی -که در آن جا یک جریانی دارد- از چنین ایدهای حمایت میکند. در داخل جامعهی لبنان هم طبیعتاً مسیحیها از چنین چیزی پشتیبانی نمیکنند. مردم لبنان سالهای مدیدی ضربۀ این شرایط بیدولتی را خوردهاند. سالهای ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۰ یک دورهی ۱۵ ساله لبنان درگیر تنشهای مداوم بوده است. بر اساس آمار بیش از ۲۰۰ هزارنفر لبنانی کشته شدهاند، در حالی که لبنان کشور بزرگی نیست. جامعه لبنانی میفهمد و خیلی از ایده تغییرات حمایت نمیکند.
لبنان از این چیزها زیاد دیده و از این به بعد هم خواهد دید، و لذا نه ما نگران مسئله هستیم و نه حزبالله نگران است
مقصر اصلی آن چه در لبنان مشاهده میکنیم، به هر حال دولت است و او جرقه اش را زده است؛ و ثانیاً مسئله هم یک مسئلهی اجتماعی است و جنبهی سیاسی-امنیتی آن بسیار کمرنگ است و به نظر نمیآید که خیلی خارج از کنترل هم باشد و خیلی نگرانکننده نیست. لبنان از این چیزها زیاد دیده و از این به بعد هم خواهد دید، و لذا نه ما نگران مسئله هستیم و نه حزبالله نگران است، هرچند باید احتمالات بد را هم در تجزیه و تحلیلها و در بررسیها به نوعی در نظر گرفت.
شیعیان و حزبالله در آشوبهای لبنان
ایشان در پاسخ به این سوال که «بعد از ماجرای گروگانگیری سعد حریری، عربستان سعودی در لبنان هیچ نفوذی ندارد و هرگونه بیثباتی به نفع عربستان تمام میشود، پس احتمال دخالت عربستان هست» گفتند: اگر در جامعهی لبنان آشوب بشود بیشترین آسیب را سنیها میبینند. بعد از سنیها هم مسیحیها و بعد دروزها و درنهایت شیعهها. به این دلیل که شیعه هم جمعیت بیشتری دارد و هم این که در جامعهی لبنان سلحشورتر هستند، چندین جنگ را شیعه با رژیم صهیونیستی انجام داده است که در آنها مسیحیها و سنیها چندان سهیم نبودند. در جنگ سوریه هم باز حزبالله لبنان مشارکت بسیار موثری داشته است.
از طرف دیگر تقریباً این سازمان نظامی-امنیتی که حزبالله لبنان و به تعبیر دیگر شیعه لبنان دارد، این سازمان را نه مسیحیها دارند، نه سنیها و نه دروزها؛ لذا اساساً به نفع سنیها و مسیحیها و حامیان آنها نیست که لبنان را به سمت جنگ داخلی ببرند. در بحث فتنههای داخلی، ما مطمئنیم که در لبنان درگیری کوتاه مدت به این معنا اتفاق نمیافتد. حالا مگر این که کسی از روی بیسیاستی این کار را کند، وگرنه این که از جایی خط بگیرد که بگوید برو درگیر شو، چنین چیزی نیست. این که بخواهند رهبران حزبالله را ترور کنند محتمل است. ولی این که از طریق آشوب بخواهند جلو بیایند بعید است.
اگر در جامعهی لبنان آشوب بشود بیشترین آسیب را سنیها میبینند. بعد از سنیها هم مسیحیها و بعد دروزها و درنهایت شیعهها
زارعی همچنین در پاسخ به سوالی دیگر که «جعجع وزرایش را بیرون کشید و جنبلاط هم میخواست این کار را بکند، اما منصرف شد. چرا؟» پاسخ دادند: «دروزها» در جامعه لبنان هفت درصد جمعیت هستند و این حزب سوسیالیست ترقی واه که رهبرش همین آقای جنبلاط هست و موسسش هم پدرشان هست، اینها جمعیت و عددشان خیلی عدد بالایی نیست. به همین خاطر هم این جریان و شخص آقای جنبلاط همیشه به صورت سنگ متعادل کننده یا سنگ تعیین کننده عمل میکنند. دو سمت ترازو وقتی مساوی میشوند این سنگ کوچک جنبلاط روی هر کدام قرار بگیرد پایین میرود. اما غیر از این همیشه هر وقت که دو تا جریان هستند که این دو تا جریان یکی بالاتر و یکی پایینتر است حزب سوسیالیست لاجرم آمده است طرفی که قویتر است. اصلاً به تعبیری ایدئولوژی ندارد. نگاه میکند به صحنه. اصلاً معروف هست که در جامعه لبنان اگر میخواهید بدانید قدرت دست کیست نگاه کنید جنبلاط کجاست. هر جا جنبلاط هست، قدرت همانجاست. به خاطر این که جنبلاط خودش کارهای نیست. نگاه میکند میبیند قدرت کجاست، میرود همانجا مینشیند. فردا اگر قدرت جابه جا شود بلافاصله جنبلاط هم جابه جا میشود. در این صحنه جنبلاط ابتدا احساس کرد که طوفانی راه میافتد و همه چیز را با خودش میبرد. بعد که آقای نصرالله آمد وسط و سخنرانی کرد و دولت هم آمد آن طرح را داد و از خارج هم چندان حمایت خیلی جدی پیش نیامد، جنبلاط ترمز کشید و گفت: من وزرا را بیرون نمیآورم و آرام آرام از این مسیر خارج شد.

عراق و ناکارآمدی دولت
در بخش دوم این نشست، آقای محمدباقر حکیم در مورد اعتراضات اخیر در عراق و مسائل مربوط به آن گفت: اتفاقاتی که در یک اکتبر رخ داد از قبل قابل پیشبینی بود. مدتی قبل آقای خزعلی، رهبر گروه «عصائب اهل حق»، اتفاقات و تظاهراتی که در بغداد و در استانهای جنوبی عراق شاهد بودیم را پیشبینی کرده بودند. در فضای مجازی صحبت از تظاهرات در یک اکتبر بود. دادهها این را نشان میدهد که شبکههای اجتماعی یک ماه یا یک ماه و نیم قبل از تظاهرات، یک اکتبر، سالروز تشکیل دولت عادل عبدالمهدی، نخست وزیر عراق را به عنوان موعد تظاهرات و مطالبهگری در برابر حکومت انتخاب کرده بودند. من بعضاً رسانهها را دیدم که گفتند دوباره اربعین شد و اینها تظاهرات راهانداختند که نگاهها را منحرف کنند. اما این قضیه تظاهرات یک اکتبر تقریبا سی و پنج یا چهل روز قبل پیشبینی شده بود و در فضای مجازی زمینههایش آغاز شده بود.
چه شد که آتش زیر خاکستر شعلهور شد؟
این کارشناس مسائل عراق در ادامه گفت: سه مورد باعث شد که مردم یا قشر خاکستری نسبت به خروج بیشتر رغبت کنند و بیایند و فعالیت کنند: اول برخورد نیروهای نظامی یا حکومت عراق با حاشیهنشینها بود. کسانی که به صورت غیرقانونی در مکانهایی در عراق سکونت کرده بودند و حکومت تصمیم گرفت با اینها برخورد کند و خانههایشان را خراب کند، بدون این که جایگزین مناسبی برایشان داشته باشد. انتشار اینگونه تصاویر و فیلمها باعث شد احساسات مردم خدشهدار شود. بعد از مدت کمی مرجعیت واکنش نشان داد و این قضیه متوقف شد. این یکی از دلایلی بود که در شبکههای اجتماعی مردم با آن همراه شدند.
به دلیل این که در کشور عراق صنعت بسیار کم است، کشاورزی بسیار کم است و گزینه موجود برای محصلان، استخدام در دولت است
مورد دوم تظاهراتهای مستمر فارغالتحصیلان عراقی بود. به دلیل این که در کشور عراق صنعت بسیار کم است، کشاورزی بسیار کم است و گزینه موجود برای محصلان، استخدام در دولت است. فارغالتحصیلان تقریبا از سال ۲۰۱۳ تظاهراتهایی را ایجاد کرده بودند که ما به دنبال استخدام در بدنه حکومت هستیم. دولت هم میگوید به دلیل کسری بودجه نیازمند استخدام نیستم. این فارغالتحصیلان تظاهرات مستمری را انجام میدادند تا در نهایت برخوردی بین دولت و متظاهرین ایجاد شد. پاشیدن آب گرم روی متظاهرین و برخوردی که بین اینها شد، باعث شد که مردم در فضای مجازی یک همراهی با اینها و علیه حکومت پیدا کنند.
مورد سوم هم برکناری آقای عبدالوهاب ساعدی بود که یکی از فرماندهان دستگاه مبارزه با تروریسم بود. شاید عبدالوهاب ساعدی در جنگ از کسانی بوده که رسانه روی او تمرکز خاصی داشت، همیشه در آزادسازی و در جنگهایی که ضدداعش داشتند ایشان حضور داشت و رسانه هم تمرکز خاصی بر روی این فرمانده داشت. به طوری که عبدالوهاب ساعدی به عنوان یک نماد در کشور عراق محسوب میشد. زمانی که دستور برکناری آقای ساعدی صادر شد باز میبینیم که یک جنبش در فضای مجازی ضدحکومت ایجاد میشود که شما چرا آقای عبدالوهاب ساعدی را برکنار کردید.
این سه اتفاق به نظر من انتقاد و اعتراض بر حکومت را تشدید کرد. اما دلیل واقعی و اصلی و اساسی خروج مردم برای مطالبهگری از حکومت، بالاخره مشکلات اقتصادی بود که مردم داشتند. بیکاری، خدمات، کارآفرینی، نبود برق و گاز و آب سالم و تعداد قابل توجهی از آسیبهای اجتماعی که میبینیم در عراق در حال گسترش است. مردم عراق هم اعتقاد دارند که برخی یا تعداد زیادی از این آسیبهای اجتماعی و کمکاریهای اقتصادی که به صورت مستقیم به زندگی مردم مرتبط میشود، به خاطر سهلانگاری حکومت است؛ و این شاید یکی از دلایل اصلی حضور مردم در یک اکتبر در خیابانها بود که فقط در بغداد و استانهای جنوبی و استانهای شیعهنشین عراق انجام میشد. یعنی ما اعتراضاتی را در مناطق اهل سنت یا کردنشین نداشتیم.
اعتراضات بدون سر
اما این اعتراضها و تظاهرات چند شاخصه داشت که قبل از آن ما این گونه اعتراضات را در عراق ندیده بودیم. مدل اعتراضاتی که مستمراً در سالهای اخیر میدیدیم، اعتراضهای انتقادی و اصلاحی آقای سیدمقتدی صدر بود. در اکثر اوقات مدل اعتراضاتی که میدیدیم رهبر داشت، فکر داشت، تاحدودی هدف داشت و مطالبهگری و ساختارش مشخص بود. الان تظاهرات رهبری ندارد. اخیراً کسی که تظاهرات را اداره میکند شبکههای اجتماعی است. کسی که شبکههای اجتماعی را مدیریت میکند هم مشخص نیست. دومین شاخصه تظاهرات وجود شبکههای اجتماعی و تشویق و تهییج مردم به حضور در خیابانها بود. به طوری که حکومت عراق دو روز بعد از شروع اتفاقات مجبور شد اینترنت را به صورت کامل قطع کند و شبکههای اجتماعی را فیلتر کند. این شبکههای اجتماعی با تشویق مردم باعث شدند که مردم بیشتری در صحنه حاضر شوند. سومین شاخص آن شعار «اسقاط النظام» بود. همیشه در تظاهرات اخیر در سال ۲۰۱۸ و ۲۰۱۷ صحبتها و شعارها «اصلاح النظام» بود، اما در اتفاقات اخیر اسقاط النظام است. یعنی کسانی آمده بودند که به دنبال اسقاط النظام بودند.
الان تظاهرات رهبری ندارد. اخیراً کسی که تظاهرات را اداره میکند شبکههای اجتماعی است. کسی که شبکههای اجتماعی را مدیریت میکند هم مشخص نیست
آن چیزی که خود من معتقد هستم، بیشتر افرادی که آمده بودند به میدان، بدبخت و بیچارههایی بودند، پابرهنههایی و کسانی بودند که به دنبال مطالبه حق خود آمده بودند به میدان تا اعتراض خود را به حکومت نشان دهند. ولی وقتی که موجی ایجاد میشود، یک جریانی اتفاق میافتد؛ بازیگرهای دیگر سعی میکنند از این جریان استفاده کنند. مثلاً ما شاهد پشتیبانی حزب بعث بودیم که در رأس آن دختر صدام حسین بود که توییت میزد، یا کسانی که از خارج میدان و خارج کشور مردم را تهییج میکردند، ازجمله انور حمدانی. اولین باری بود که میدیدم سلبریتیهای جهان عرب از این تظاهرات حمایت میکردند. از کسانی که آوازخوان هستند تا کسانی که بازیگر یا شاعر هستند. موج سواری سایر بازیگران همچون حزب بعث، از تزلزل در ساختار حکومتی که در رأس آن گروهی شیعه هستند که با جمهوری اسلامی رابطه مناسبی دارند، شایان توجه است.
معترضان چه میخواهند؟
محمدباقر حکیم افزود: ما باید یک تمایزی داشته باشیم بین آنهایی که آمدند برای حقوق خود مطالبهگری کنند و کسانی که آمدند و نفوذی بودند. معتقدم در این تظاهراتها کسانی بودند که نفوذی بودند و با یک نقشه به دنبال انحراف تظاهرات و اغتشاشات و آشوب بودند. اینها عدهای بودند که ماموریت داشتند. اما تعداد قابل توجهی هم از مردم بودند که به دنبال مطالبه حقوق خود بودند. در آخرین گزارش که کمیته تحقیقات اعلام کرد روز گذشته ۱۵۰ نفر کشته و ۴۰۰ نفر زخمی داشته است. این باعث شد که تقریبا تمام احزاب سیاسی نسبت به این درجه از خشونت واکنش نشان دهند.
البته این را در نظر داشته باشید که این مدل هم مدل اشتباهی است. یعنی آمدن و سوزاندن، نبود رهبر، نبود ایدئولوژی، نبود ساختار مشخص برای خودِ تظاهرات. به نظر من این یکی از مشکلات تظاهراتهاست. این گونه تظاهرات ادامهدار نخواهد بود. تعداد بسیار زیادی از نمایندگان متظاهرین آمدند با آقای حلبوسی دیدار کردند. اما تظاهر کنندگان اعلام کردند که اینها نمایندگان ما نیستند. نبود رهبر و نبود ساختار در تظاهرات باعث این تناقضها میشود.
با نزدیک شدن به اربعین شاهد بودیم که تظاهرات کمتر و امنیت بیشتر شد، نیروهای امنیتی به سمت امنیت حرکت اربعین رفتند و ما شاهد برگزاری یک اربعین بسیار خوب و ایدهآل بودیم
با نزدیک شدن به اربعین شاهد بودیم که تظاهرات کمتر و امنیت بیشتر شد، نیروهای امنیتی به سمت امنیت حرکت اربعین رفتند و ما شاهد برگزاری یک اربعین بسیار خوب و ایدهآل بودیم.
در ادامه این تظاهرات باز چند اتفاق افتاد. اولین مورد حمایت مرجعیت از تظاهرات مسالمتآمیز است. یعنی مرجعیت از مطالبهگری این تظاهرکنندگان، به غیر از نفوذیها، حمایت کرد. مطلب دوم حمایت مقتدی صدر از این جریان بود، ما دیدیم که در یک یا دو روز قبل از اربعین طرفداران خودش را به تظاهرات ضدفساد به مناسبت روز اربعین دعوت کرد که تعداد قابل توجهی از طرفداران سیدمقتدی صدر کفنپوش وارد حرم امام حسین (ع) شدند. در همین راستا ما شاهد بودیم که چندین بسته اصلاحات را نخست وزیر عراق، آقای عادل عبدالمهدی ارائه کرد که به نظر میآید خیلی عملیاتی نباشند. به نظر میرسد این بستههای اصلاحاتی که ارائه شد با بودجهای که در عراق وجود دارد و کسری بودجه ۲۳ میلیارد دلاری که در عراق وجود دارد عملا با هم همخوانی ندارند. با این توجه که هشتاد و نه درصد پول صادرات نفت خرج بودجه عراق میشود و دولت عراق در حال حاضر چیزی در حدود هفت میلیون نفر کارمند دارد، که درصد بالایی است.
انتقاد بیش از حد احزاب سیاسی نسبت به خشونتی که ایجاد شد و اقداماتی که توسط نیروهای امنیتی در تقابل با تظاهرکنندگان صورت گرفت، باعث میشود که این بار شاهد کاهش اقدامات نیروهای امنیتی و مسالمتآمیزترشدن برخوردشان به نسبت قبل از اربعین باشیم.
آینده تظاهرات عراق چه خواهد شد؟
اما در این جا چند سناریو مطرح است: سناریوی اول این که تظاهرات نسبت به قبل بسیار گستردهتر شود و با ورود طرفداران سیدمقتدی صدر، ساختارمندتر گردد؛ و در ادامه با استعفای آقای عادل عبدالمهدی روبهرو شویم. مطابق اطلاعات ما، آقای عادل عبدالمهدی حتی آمادگی استعفا در همان دور اول را داشت. دومین سناریو، بحث دولت موقت و انتخابات زودرس زیر نظر سازمان ملل و تعدیل قانون اساسی و قانون انتخابات میباشد که به نظر اینجانب بسیار بعید به نظر میرسد.
سعی رسانهها و شبکههای اجتماعی که خارج از عراق مدیریت میشوند بر منحرفکردن تظاهرات و شعارها به سمت ایران است. مثلاً تاکید بر نقش گروههای مقاومت و ایران در سرکوب تظاهراتکنندهها، که به نظر بنده در این مورد تا حدی موفق بودند
در ایام منتهی به اربعین که تظاهرات رو به آرامی میرفت، سعی رسانهها و شبکههای اجتماعی که خارج از عراق مدیریت میشوند بر منحرفکردن تظاهرات و شعارها به سمت ایران بود. مثلاً تاکید بر نقش گروههای مقاومت و ایران در سرکوب تظاهرات کنندهها، که به نظر بنده در این مورد تا حدی موفق بودند. از زمانی که اینترنت در عراق قطع شد، با وجود مسدودشدن تمامی شبکهها در عراق و ناتوانی خبرگزاریهای عراقی در پوشش اخبار، حدود نود درصد این شبکهها فعال و در حال تولید محتوا و عرضه مطالب بودند. این نشاندهنده این است که شبکههایی که در تهییج مردم و انحراف تظاهرات در عراق نقش داشتند، اساسا منشأ خارج از عراق دارند و سازماندهی شدهاند.
حمله ترکیه و انتخاب کردها
در بخش آخر این نشست آقای حسن صمدزاده با اشاره به نقشه سوریه، سعی در توضیح حضور سرزمینی هر کدام از گروههای درگیر در سوریه، شامل دولت مرکزی، کردها، نیروهای آمریکایی و گروههای تروریستی و ترکیه داشتند: مناطق مورد تسلط کردها، یا به عبارت دقیقتر نیروهای قسد (نیروهای دموکراتیک سوریه) بیشتر اراضی بالای رود فرات را شامل میشوند که تقریبا برابر یک سوم مناطق سوریه است. در این مناطق تا قبل از خروج نیروهای آمریکایی و حمله ترکها، کردها دربرابر داعش و دولت سوریه پشتیبانی کامل هوایی آمریکا را داشتند. در عملیات قبلی ترکیه هم تحت عنوان سپر فرات، ترکیه با ورود نظامی مستقیم خود نیروهای کرد را از مناطق غربی کردنشین در عفرین عقب زده و تروریستهای تحت نفوذ خود را در آن جا ساکن کرد. حمله فعلی ترکیه به سوریه در راستای استراتژی کلی ترکیه مبنی بر ایجاد حیاط خلوت و زمین نفوذ برای خود در منطقه است. ترکیه اساساً با تمامی همسایههای خود در حال تعارض و یا رقابت است. البته تا قبل از حمله ترکیه به سوریه این دو کشور بهترین رابطه اقتصادی را با هم داشتند، اما ترکیه به قصد نفوذ بیشتر به همراه سرمایهگذاری در سوریه، اقدام به حمایت از تروریستها در سوریه کرد.
از جمعیت بیش از ۸۰ میلیونی ترکیه تقریبا ۲۰ میلیون کرد هستند. ترکها به واسطه سیاست فرهنگی و اجتماعی که دارند، هویت کردی را به رسمیت نمیشناسند
ترکیه یک نگرانی همیشگی در مورد مساله کردها داشته است. کردها در چهار کشور همسایه ایران، عراق، سوریه و ترکیه به عنوان یک اقلیت قومی حضور دارند. در ایران فرهنگ کردی شناخته شده است و زبان کردی در این سالهای اخیر مجوز پیدا کرده و میتوانند آموزش زبان کردی هم داشته باشند، اما در میان چهار کشور یادشده، بیشترین و گستردهترین جمعیت کرد، مختص کشور ترکیه است. از جمعیت بیش از ۸۰ میلیونی ترکیه تقریبا ۲۰ میلیون کرد هستند. ترکها به واسطه سیاست فرهنگی و اجتماعی که دارند، هویت کردی را به رسمیت نمیشناسند. این میراثی است که از زمان آتاتورک دست به دست شده است و به دولت اردوغان هم رسیده است. ترکیه همیشه سیاست سرکوب گرایانهای نسبت به کردها داشته و تقریبا میتوان گفت که به لحاظ وضعیت سیاسی و قومی، کردها بیشتر از همه جا در ترکیه تحت فشار هستند. البته در حکومت سوریه هم با توجه به این که کردها حالت عشایری داشتند و از جایی به جای دیگر میرفتند، پاسپورت و شناسنامه سوری به آنها تعلق نمیگرفت.
توافق با کردهای سوریه برای حفظ امنیت
نسبتی که حکومت بشار اسد با کردها برقرار کرد این بود که هویت کردی آنها را به رسمیت شناخت و به اینها مجوز داد که در مناطق کردی از گروههای امنیتی خودشان برای تأمین امنیت استفاده کنند
از شروع بحران سوریه، یعنی از سال ۲۰۱۱، نسبتی که حکومت بشار اسد با کردها برقرار کرد این بود که هویت کردی آنها را به رسمیت شناخت و به اینها مجوز داد که در مناطق کردی از گروههای امنیتی خودشان برای تأمین امنیت استفاده کنند، و همزمان ارتش سوریه در برخی از شهرهای آنها حضور داشت. این توافقی بود که دولت مرکزی با کردها داشت و البته یک استراتژی امنیتی هم بود، با توجه به این که دولت سوری در مناطق کردی نمیخواست عملیات بکند و میخواست نیروهایش را آزاد کند که در سایر نواحی از ارتش بتواند در مبارزه
با گروههای تکفیری استفاده کند. ارتش سوریه با پشتیبانی ایران و روسیه میجنگید. آمریکاییها هم دنبال نیرویی نیابتی میگشتند که بگویند ما هم داریم با داعش مبارزه میکنیم و برای این امر کردها را انتخاب کردند. نقطهضعف کردها در روی زمین، یعنی به عنوان یک قومیت، این است که کردها حداکثر ۹ درصد جمعیت سوریه را تشکیل میدهند. جمعیت سوریه الآن با آمار سال ۲۰۱۸ تقریبا حدود ۱۹ میلیون و ۳۰۰ هزار نفر است. از این جمعیت، تقریبا یک جمعیت ۱ میلیون و ۹۰۰ هزار نفری حداکثر جمعیت کردهای سوریه است، که با موج آوارگی و مهاجرتی که اتفاق افتاده است، این جمعیت تقریبا یک موجودیتی ۱ میلیون و ۲۰۰ هزار نفری دارد. این جمعیت به لحاظ پشتیبانیِ یک نیروی رزمی جمعیت خوبی نیست؛ از این جهت که آمریکاییها در یک تلاش منسجم شش ساله، تمام نیروی رزمی که از کردها توانستند استخراج کنند یک نیروی ۳۰ هزار نفری، تحت عنوان نیروهای قسد است. یعنی جوانانی که بتوانند بجنگند در همین تعدادند. آمریکاییها شش سال واقعاً توان گذاشتند و این ۳۰ هزار نفر را آموزش دادند، اما در مبارزه با داعش مشخص شد که این نیرو توان بازسازی خودش را ندارد.
آمریکاییها در یک تلاش منسجم شش ساله، تمام نیروی رزمی که از کردها توانستند استخراج کنند و آموزش بدهند یک نیروی ۳۰ هزار نفری، تحت عنوان نیروهای قسد بود، اما در مبارزه با داعش مشخص شد که این نیرو توان بازسازی خودش را ندارد
در مورد خود ارتش سوریه هم این اتفاق افتاد. ارتش سوریه تا قبل از بحران سوریه یکی از بزرگترین ارتشهای عربی بود. ارتش سوریه حدود ۵۰۰ هزار نفر جمعیت داشت و به نسبت جمعیت اگر حساب بکنیم با توجه به جمعیت ۲۳ میلیونی در سوریه در سال ۲۰۱۱ به نسبت جمعیت، سوریه بزرگترین ارتش کشورهای عربی را داشت؛ چون مشابه آن ارتش کشور مصر است در حالی که این کشور ۸۵ میلیون نفر جمعیت دارد. اما همین ارتش ۵۰۰ هزار نفری در بحران سوریه با توجه به تلفاتی که به وجود آمد توان بازسازی خودش را تا حد زیادی از دست داد. در مورد کردها، این فرایند خیلی سریع رخ میداد. به همین دلیل، مثلا در مرحله نهایی پاکسازی شهر رقّه که کانون فعالیت داعش بود، عملیات نظامیای که با پشتیبانی سنگین آمریکاییها اتفاق افتاد، بیش از ۳ ماه طول کشید. چیزی که مثلا مشابه آن در مورد شهر موصل عراق اتفاق افتاد. در صورتی که پیچیدگیهای شهر موصل قابل مقایسه با شهر ۶۰ هزار نفری رقّه نیست. موصلی که برخی اعتقاد دارند دومین شهر بزرگ عراق به لحاظ زیرساختهای تمدنی است، و به لحاظ جمعیتی چندین میلیون جمعیت دارد.
حمایت امریکاییها از کردها
پس از گستردگی نیروهای کردی در شرق فرات اتفاقی که افتاد این بود، آمریکاییها با پشتیبانی سنگین هوایی مانع این شدند که ارتش سوریه وارد این مناطق شود. پشتیبانی سنگین هوایی از کردها صورت میگرفت که تلفات بسیار کمی برای کردها اتفاق بیافتد. در این میان جعلی که توسط آمریکاییها در این ناحیه اتفاق افتاد، این بود که اجازه دادند که کردها یک اقلیم بسیار وسیع را به عنوان سرزمین کردی معرفی کنند. این نواحی که یک سوم خاک سوریه هستند مملو از عشایر سوری هستند و اینها عرب هستند و اصلاً ماهیت کردی ندارند. اما چون آمریکاییها حمایت سنگین نظامی از کردها میکردند، حاکمیت در این ناحیه در اختیار کردها قرار گرفت و این جعل بزرگ اتفاق افتاد که این اقلیم کردستان سوریه است. ازسال ۲۰۱۳ زمزمههای خودمختاری در این منطقه اتفاق افتاد تا این که در سال ۲۰۱۶ کردها اعلام کردند که ما به عنوان کردستان سوریه نظام فدرالی را به رسمیت میشناسیم و این جا سرزمین ماست. این بزرگترین تهدید برای ترکیه محسوب میشد. ترکیه دریافت که اگر جمعیت ۱ میلیون و ۲۰۰ هزار نفری کردها در سوریه اعلام خودمختاری بکند، جمعیت ۲۰ میلیونی کردها در ترکیه نصف سرزمین ترکیه را مدعی خواهد شد. ترکیه اعتراضات گستردهای به ناتو کرد و گفت که من عضو ناتو هستم و شما روی گروهی که من به عنوان تروریست میشناسم سرمایه گذاری کردید. حجم تسلیحات سنگینی که آمریکاییها تحویل کردها دادند واقعا به شدت قابل تعجب است. بیش از هزار تُن تسلیحات در دو سال اخیر و بعد از شکست داعش اختیار کردها قرار گرفت.
ترکیه دریافت که اگر جمعیت ۱ میلیون و ۲۰۰ هزار نفری کردها در سوریه اعلام خودمختاری بکند، جمعیت ۲۰ میلیونی کردها در ترکیه نصف سرزمین ترکیه را مدعی خواهد شد
اینها باعث شد زنگ خطر برای ترکیه به صدا دربیاید و با توجه به استراتژی ترامپ، ترکیه این زمان را بهترین فرصت برای تحقق اهداف خودش در نظر گرفته است. ترکها میدانستند که ترامپ قصد ماندگاری در سوریه را ندارد و میخواهد نیروهای آمریکایی را از سوریه خارج کند و همزمان میدانستند که آمریکاییها در پرونده ایران دچار مشکلات جدی هستند و نمیتوانند تهدیداتی که به زعم خودشان از جانب ایران هست را مهار کنند. همزمان کشورهای عربی درگیر چالشهای متعددی هستند؛ یعنی شاید بتوان گفت: طی ۳۰ سال ۴۰ سال اخیر هیچ زمانی نبوده که تنش بین کشورهای عربی و تنش بین شورای همکاری خلیج فارس -که اصلیترین رکن جریان مبارزه با ایران در کشورهای عربی هست- به این شدت باشد؛ در حقیقت الان شورای همکاری خلیج فارسی وجود ندارد.
فرصتهای ترکیه برای تامین منافع
ترکیه فرصتطلبی کرد و همزمان از چند عامل استفاده کرد. یکی استراتژی ترامپ بود، دوم هم بحث ضعف اتحادیه اروپا در مواجهه با پناهجویان سوریه بود. در سال ۲۰۱۵ ترکها به دقت این را فهمیدند که اگر اروپاییها با موج پناهجویان مواجه شوند، اتحادیه اروپا اصلا ممکن است دچار یک فروپاشی سیاسی شود. اتحادیهای که شکل گرفته بود که مرز در آن وجود نداشته باشد و افراد بتوانند آزادانه تردد کنند، با ورود پناهجویان سوری اعضایش شروع کردند به استقرار مرزهای ملی، یعنی هر کسی میخواهد از مرز تردد کند از او پاسپورت میخواستند. بعضی از کشورها مثل آلمان برای پناهجویان برنامهریزی کردند و از اینها سود اقتصادی به دست آوردند. آلمان اگر برای پناهجوی کرد سوری ۱۰۰۰ یورو هزینه میکند، ۱۲۰۰ تا۱۵۰۰ یورو درآمد کسب میکند یعنی هزینه و سودش را بالانس کرده است، ولی کشورهای اروپایی با توجه به این که اقتصاد قوی ندارند، نمیتوانند که این کار را بکنند. به خاطر همین یک زمزمههای فروپاشی در اتحادیه اروپا شکل گرفت.
از ۲۰۱۵ تا امروز رقم کمکهایی که ترکیه برای بهانه مسدود کردن مسیر پناهجوها از اتحادیه اروپا گرفته از ۶ تا ۷ میلیارد یورو رد شده است
ترکها این را به دقت فهمیدند و شروع کردند به باجگیری از اتحادیه اروپا به بهانه پذیرش پناهجویان و ممانعت از ورود آنان به کشورهای اروپایی. از ۲۰۱۵ تا امروز رقم کمکهایی که ترکیه برای بهانه مسدود کردن مسیر پناهجوها از اتحادیه اروپا گرفته از ۶ تا ۷ میلیارد یورو رد شده است! در حالی که همین اتحادیه اروپا وقتی میخواست ۲ میلیارد دلار به یونان وام بدهد، سیاستهای ریاضتی برای یونان تجویز کرد و یک اغتشاشات گشتردهای در یونان شکل گرفت. ولی ترکیه با همین ابزار فشار پناهجوها تا چندین برابر از اروپا کمکهای بلاعوض دریافت کرده است. البته جمعیت آوارگان و پناهجوهای سوری که در ترکیه هستند دردسرهای گستردهای برای اردوغان به وجود آوردند و موجب شدند که محبوبیتش را در انتخاباتها به شدت کاهش یابد. الآن در آمارهایی خود ترکها اعلام میکنند، حدود ۳ میلیون جمعیت پناهجو مستقر در ترکیه هست؛ این برای ترکها تهدید است، ولی آنها تلاش دارند همین تهدید را به فرصت تبدیل کنند.
عملیات نظامی ترکیه در خاک سوریه
اردوغان به بهانه و علم به این که آمریکاییها میخواهند از سوریه خارج بشوند، یک عملیات نظامی را کلید زد. به این بهانه که گروههای تروریستی کردی مثل «پ ک. ک» و شاخه سوری آن را، تا عمق ۳۰ کیلومتری مرز خودش عقب بزند، یک منطقه امن به وجود بیاورد و از این منطقه امن برای اسکان پناهجوهای سوری که در ترکیه هستند استفاده کند. این عملیات برای طرفهای مختلف پیامدهای گوناگونی داشت. برای آمریکاییها به شدت شکننده بود، به خاطر این که یک متحدشان داشت با یک متحد دیگرشان میجنگید. آمریکاییها بین ترکیه و کردها در منگنه قرار گرفتند و مجبور شدند ترکیه را انتخاب کنند، چون ترکیه یک عضو رسمی پیمان ناتو است و خود آمریکاییها حدود ۵۰ تن سلاح هستهای تاکتیکی در خاک ترکیه برای مقابله با تهدیدات روسیه مستقر دارند و از سوی دیگر کردها یک هم پیمان تاکتیکی به ویژه در جنگ علیه داعش برای آمریکاییها محسوب میشدند. به همین اساس خروج نظامیهای آمریکایی از شمال شرق فرات رخ داد.
کردها مجدداً برایشان اثبات شد که در تشخیص مصالح خودشان قومیت توانمندی نیستند. در دهه اخیر کردها پروندههای متعددی داشتند و در هیچ کدامشان نتوانستند مصالح خودشان را به درستی تشخیص بدهند
کردها مجدداً برایشان اثبات شد که در تشخیص مصالح خودشان قومیت توانمندی نیستند. در دهه اخیر کردها پروندههای متعددی داشتند و در هیچ کدامشان نتوانستند مصالح خودشان را به درستی تشخیص بدهند که شاید آخرین مورد برجستهاش همهپرسی اقلیم کردستان عراق بود. همهپرسی را برگزار کردند و به جای کمک به این که جایگاه اقلیم ارتقا پیدا بکند، حتی یکیدو گام به عقبتر رفتند. در اشتباه راهبردی دیگر، کردهای سوریه نیز چند ماه پیشتر، قراردادی بسته بودند با رژیم صهیونیستی که یک تاجر یهودی بیاید نفت سوریه را بفروشد و درآمد حاصل از آن بشود منبع مالی اقلیم به اصطلاح کردی سوریه.
کردها و زندانیان داعشی
صمدزاده در ادامه گفت: در نهایت باید اذعان کرد اقدام نظامی ترکیه باعث شد که آمریکاییها طرح خود را سرعت ببخشند و از سوریه خارج بشوند که همانطور که شاهد بودیم این اتفاق با سرعت عمل اتفاق افتاد. یعنی در همین ده روز اخیر آمریکاییها ۹۰ درصد نیروهای خودشان را خارج کردند. ترکیه میخواست در این جدال مرزی تقریبا ۴۳۰ کیلومتری به عمق ۳۰ کیلومتر در داخل خاک سوریه یک منطقه امن ایجاد کند. کردها این وسط با مداخله روسیه و ایران یک توافقی با دولت مرکزی کردند. نیروهای خودشان را از برخی شهرهایی که در این اقلیم بود فراخوان کردند و به مرز بردند که بتوانند با ترکیه مقابله کنند. در عین عیسی، پایتخت اقلیم به اصطلاح کردستان سوریه، ارتش سوریه مستقر شد و شهر تحویل ارتش شد. در شهر رقّه که کردها به زحمت توانستند از داعش پس بگیرند، ارتش سوریه به سرعت مستقر شد و برد بسیار گستردهای برای حاکمیت دولت مرکزی سوریه داشت. یعنی یک سوم خاکی که اجازه تردد به آن را نداشتند به تعبیری آزاد شد. در پی این تحولات کردها هم به شدت اعتمادبهنفسشان از بین رفت. آن چیزی که الآن کردها اعلام کردند این است که ما برای جنگ با ترکیه برنامهریزی حداکثر یک ساله داریم. آن هم جنگی که فتح سرزمینی در آن وجود ندارد و فقط میتوانند به عملیاتی که برضدشان صورت میگیرد پاسخ بدهند.
نگهبانان یک زندان که حدود هزار داعشی در آن مستقر بودند به مدت سه روز کاملاً تخلیه شد و بین ۵۰۰ تا ۹۵۰ نفر داعشی فرار کردند
نگرانیهایی که برای آمریکاییها بعد از خروج اتفاق افتاد این بود که کردهای سوریه که ۱۲ هزار زندانی داعشی را در اختیار داشتند؛ اعلام کردند که ما اگر نتوانیم از خودمان محافظت کنیم، زندانها را رها میکنیم. اولین تهدیدشان را هم عملی کردند و نگهبانان یک زندان که حدود هزار داعشی در آن مستقر بودند به مدت سه روز کاملاً تخلیه شد. نقلهای مختلفی است، ولی از آن جمعیت بین ۵۰۰ تا ۹۵۰ نفر داعشی فرار کردند. این باعث واکنش اروپاییها شد، چون بسیاری از این زندانیهای داعشی اروپایی بودند و باعث واکنش محور مقاومت شد؛ یعنی ایران و سوریه به شدت نسبت به آن واکنش نشان دادند و به کردها فشار آوردند که در سایر زندانها این اتفاق نیفتد. همچنین باعث واکنش عراق نیز شد و آنها بهشدت نیروهای نظامی خودشان را در جدار مرز تقویت کردند، چون یک بخش عمده این زندانیهای داعشی که امکان فرار دارند عراقی هستند و در نهایت باعث شد که کردهای سوریه این برگ را فعلاً خیلی استفاده نکنند، چون باعث میشد فشارهای بینالمللی را بیشتر علیه خودشان تحریک بکنند. نکته دیگری هم که وجود دارد این است که اگر همین ۱۲ هزار نفر داعشی از زندانها فرار بکنند، و اگر سلاحی در اختیارشان قرار بگیرد -که در این منطقه بهسرعت این امکان برایشان فراهم است- اولین گروهی که میروند سراغش دقیقاً کردها هستند. یعنی قبل از این که بیایند سراغ محور مقاومت، سراغ کردها خواهند رفت، چون اینها حداقل یک سال و نیم زندانی کردها بودهاند.
برنده و بازنده بازی ترکیه
به طور جد میتوان گفت، در این عملیات و در تحولات روزهای اخیر، بازنده بزرگ کردها بودند و تمام رویاهایی که از ۲۰۱۳ تا امروز یعنی در طی مدت ۶ سال برای خودشان تصویر کرده بودند ظرف مدت ۲ هفته دچار فروپاشی شد. برنده بزرگ در این معادله ارتش سوریه است. چون بدون شلیک یک تیر وارد مناطقی شد که تقریبا میشود گفت: حدود ۳ سال بود مترصد ورود به آن بود.
در این عملیات بازنده بزرگ کردها بودند و برنده بزرگ در این معادله ارتش سوریه است
در این میان میانجیها هم توانستند امتیازات سیاسی قابل توجهی بگیرند. توافقی در ۲۴ ساعت گذشته میان ترکها و روسها اتفاق افتاد. ترکها این اختیار را پیدا کردند که نیروهای شبه نظامی وابسته به خودشان را در یک منطقهای به طول قریب به ۱۰۰ کیلومتر و به عمق ۳۰ کیلومتر در داخل خاک سوریه مستقر کنند و منطقهای امن برای اسکان پناهجویان بوجود بیاورند، همزمان برای این که نیروهای کردی که ترکیه به عنوان نیروهای تروریستی میشناسد در این مناطق حضور نداشته باشند، گشت مشترک مرزی بین روسها و ترکیه در این نواحی آغاز خواهد شد. کردها متعهد شدند که تا ۳۵ کیلومتری تمام تسلیحات، نیروها و پایگاههای خودشان را تخلیه کنند. یعنی آن نواری که ترکها مدّنظرشان بود اتفاق افتاد، اما این نوار مرزی در کنترل ترکها نیست. در برنامهریزی ترکها این بود که این نوار کاملا در اختیار خودشان باشد که یک حوزه نفوذ داشته باشند، اما مداخلۀ ارتش سوریه، روسها و ایران باعث شد که آن جدار مرز دچار شکست بشود.
ترکیه در واقع با این عملیات بیشتر به دنبال گرفتن امتیازات سیاسی بود که به بخشی از آنها رسید. البته هدف ترکها کل آن نواحی بود، اما آن چیزی که برایشان محقق شد هم بالاخره کسری از آن دستاورد بزرگی که مدّنظرشان بوده است. جدار مرز سوریه و ترکیه تقریباً ۹۱۱ کیلومتر است که ترکیه سودای ایجاد منطقه امنی در عمق خاک سوریه در سرتاسر این نوار را داشت و از تحقق آن باز مانده است.
بهترین پیشنهاد برای کردهای سوریه
کردها تلاشهایی کردند، ولی الان وضعیتشان وضعیت غریقی است که به هر چیز چنگ میزند. همین دیروز یکی از فرماندهان نظامی کردهای سوریه درخواست کمک نظامی از رژیم صهیونیستی کرد. رژیم صهیونیستی که اصلاً در منطقه الان توان عملیات زمینی ندارد و همزمان دچار یک بحران سیاست داخلی است و قادر به کمک به کردها نیست. الان کسی طرف کردها را نمیگیرد، بهخاطر این که جناح ضعیف هستند و تقریباً میشود گفت که کردها برای حفظ موجودیت خودشان مجبورند حداکثر امتیازها را بدهند. رئوفترین جریان نسبت به کردها در شرایط موجود دولت سوریه است. دیروز بشار اسد در یکی از بازدیدهای میدانی که از جبهه ادلب داشت اعلام کرد ما حاضریم کردها را برای جذب در ارتش و برای مرزبانی استخدام کنیم. الان بهترین زمان برای کردهای سوریه هست که برگردند به سرزمین خودشان و به حفظ تمامیت ارضی سوریه کمک کنند. در غیر این شرایط هیچ یک از طرفها نگاه راهبردی به کردها ندارند و آنها را بازیگران قابل اعتمادی نمیشناسند.
رئوفترین جریان نسبت به کردها در شرایط موجود دولت سوریه است.الان بهترین زمان برای کردهای سوریه هست که برگردند به سرزمین خودشان و به حفظ تمامیت ارضی سوریه کمک کنند
در یک سال گذشته ما مذاکرات متعددی با کردها داشتهایم که دست از این اقلیم فدرالی که خودخوانده تاسیس کردند و اجازه ندادند دولت مرکزی به این نواحی وارد بشود بردارند، اما کردها به پشتوانه آمریکاییها مذاکرات را بدون نتیجه گذاشتند. کردها نمیتوانند توقع داشته باشند که روسیه یا ایران کاری که قبلا آمریکا برایشان انجام میداد را انجام دهند. بهترین جناح برای کردها در حال حاضر دولت مرکزی سوریه است و تمایل ما و کاری که روسها به صورت غیرمستقیم انجام میدهند این است که یک توافقی بین کردهای سوریه و دولت مرکزی سوریه انجام بشود.
نقش ایران در تحولات سوریه و ترکیه
یکی از دلایل ناکامی ترکیه در وصول به اهدافش در بحران اخیر سوریه مقاومتهای میدانی جمهوری اسلامی بود. البته باید در نظر داشت که از اول شروع بحران در سوریه چه در زمان دولت دهم چه الآن در دولت دوازدهم هیچ موقع دیدگاه مشترکی بین فرماندهی میدانی و دستگاه سیاسی و دیپلماسی کشور وجود نداشته است. در همین ۱۵ روز با وجود این که سرعت عمل جریان میدانی به شدت تاثیر گذار بوده است، جریان دیپلماسی ما کار خاصی انجام نداده است؛ برای مثال معاونت سیاسی وزارت امور خارجه یعنی آقای عراقچی هیچ موضعی نگرفته است و ابتکار عملی نداشته است. مخاطبمان شخص وزیر نیست، چون این پروندهها مستقیما به میز معاونت سیاسی میرسد. برای همین مکلف است که اظهار نظری بکند، رایزنی انجام دهد، تماس بگیرد با طرف روسی یا ترک یا نمایندگان کرد. ولی ما نمیبینیم که ابتکار دست حوزه سیاسی دیپلماسی ما باشد.
از اول شروع بحران در سوریه چه در زمان دولت دهم چه الآن در دولت دوازدهم هیچ موقع دیدگاه مشترکی بین فرماندهی میدانی و دستگاه سیاسی و دیپلماسی کشور وجود نداشته است
اما شاخههای سیاسی نیروی قدس به شدت در منطقه در حال رایزنی و فعالیت هستند. لکن باید دانست که اینها مکمل هم هستند و باید هر دو باهم اهداف را پیش ببرند. در مورد ترکیه هم عدم هماهنگی نیروهای میدانی و دیپلماسی وجود دارد. یک دلیل دیگر وابستگی اقتصادی ما و قراردادهایی است که هر دو طرف (ایران و ترکیه) در سختترین شرایط به آنها پایبند بودهایم و پا پسنکشیدهاند، چون منفعت هر دو در آن است. ما ارز حاصل از فروش نفت را بدست میآوریم و ترکیه هم به صورت ارزان به انرژی دسترسی پیدا میکند. این به هم پیوستگی منافع باعث میشود که ما دعوای خودمان را در پروندههای مختلف در همان حوزهها نگه داریم و به مسائل دیگر تعمیم ندهیم. جمهوری اسلامی فعلا به همسایگان خود به عنوان شرکای اقتصادی در اوضاع تحریم نگاه میکند. در مورد ترکیه ما دچار بحران بدخیم نیستیم.
اقتصادیترین برنامه نفوذ منطقهای
وضعیت بحرانی است. هر دو سعی میکنند در زمین سوریه اهداف را پیش ببرند، اما بحران بدخیم نیست. چرا که منافع راهبردی طرفین دچار نوعی مصونیت است، نه ما دنبال ساقط کردن اردوغان هستیم و نه او و در ضمن هم توان سیاسی و میدانی این کار را ندارد. اما در مورد این نظم شکل گرفته در منطقه، نفوذ منطقهای جمهوری اسلامی در بهترین وضعیت قرار دارد.
ایران طرحی را خنثی کرده است که طرف مقابل ۱۰ یا ۲۰ برابر هزینه ایران هزینه کرده است. یعنی عملیات و اقدام ایران بسیار اقتصادی بوده است
ما اقتصادیترین برنامه نفوذ منطقهای را دنبال کردیم. به اذعان منابع آمریکایی ما از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۸ در طی هفت سال در پروندههای منطقهای به گزارش وزارت خارجه آمریکا ما ۱۶ میلیارد دلار هزینه کردهایم. در صورتی که در تخمین هزینههای نظامی عربستان و فقط در یمن در چهار و نیم سال گذشته عربستان بیش از ۷۰ میلیارد دلار تا به حال خرج کرده است. در مورد پرونده سوریه تا ۲۰۱۷ به استناد مصاحبه حمد ابن جاسم وزیر سابق قطر با الجزیره، آنها در طول ۶ سال بحران ۱۲۰ میلیارد دلار در سوریه هزینه کردهاند. رقم تخمینی هزینه عربستان و کشورهای عربی در سوریه بیش از ۳۵۰ میلیارد دلار است. ایران طرحی را خنثی کرده است که طرف مقابل ۱۰ یا ۲۰ برابر هزینه ایران هزینه کرده است. یعنی عملیات و اقدام ایران بسیار اقتصادی بوده است. اینها ادعاهای ما نیست، این آماری است که منابع آمریکایی اعلام میکنند.