آزادی آنچنان مفهوم ظریفی است که امام (ره) تاکید داشتند حتی «اعطا شدنی نیست»؛ یعنی اگر کسی بگوید «ما آزادی را به شما اعطا کردیم»،صرف گفتن این عبارت جرم است.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، محمدحسین نظری: در برههی کنونی هنگامی که بحث از «آزادی» به میان میآید، غالباً مفهوم لیبرالی آن به ذهن منتقل میشود. در حالی که آزادی یک اصل و ارزش متعالی است که ماقبل روزگار تجدد، اساس ادیان الهی بوده است. چنانکه در بیان بنیانگذار انقلاب اسلامی «اسلام برای آزادی [انسان]از اسارت آمده» و اساساً یک عطیه الهی و امری فطری است.
رهبر معظم انقلاب نیز بر آن هستند که «اسلام برای آزادی بشر آمده» و بنیان انقلاب اسلامی بر محور آزادی است. با این حال، آزادی مبتنی بر جهانبینی و ایدئولوژی هر مذهبی قابل تعریف است و از این رو مدعیان بسیار دارد.
آزادی آنچنان مفهوم ظریفی است که امام (ره) تاکید داشتند حتی «اعطا شدنی نیست»؛ یعنی اگر کسی بگوید «ما آزادی را به شما اعطا کردیم»، صرف گفتن این عبارت جرم است.
با این حال، در کشور ما نیز به خاطر غلبه معنای غربی آزادی و فضیلت یافتن آن در مجامع عمومی، سایر معانی از جمله معنای اصیل دینی آن پوشیده شده و «آزادی» عرصه جولان جریانهای لیبرال شده است. از طرفی جریانهای انقلابی آنطور که باید به آزادی نپرداخته و غالباً از ورود به مسائل از موضع آزادی اعراض کرده اند.
به طور کلی به مجرد آنکه به واسطه موضوعی بحث از آزادی پیش آمده، جریانهای انقلابی در موراد بسیاری منفعل شده و موضع دفاعی به خود میگیرند و بعضا درگیر دوگانههای غیرمنطقی و دو قطبیهای کاذب میشوند. موارد متعددی را میتوان مثال آورد که جریان انقلابی در مواجهه با آن یا در مارپیچ سکوت فرورفته و عرصه را به لیبرالها واگذار کرده و یا در دام دوقطبیهای خودساخته و غیرواقعی گرفتار آمده است.
مثلاً در مواقعی که طرف مقابل موضوعی را به بهانهی آزادی مطرح میکند، این جریان بعضاً دوقطبی معیشت-آزادی و یا اقتصاد-آزادی میسازد و فریاد میزند که به جای صحبت از آزادی، اقتصاد مردم را تامین کنید. بازنمایی چنین گزارهای در واقع علیه آزادی است، هرچند بعضی در جریان انقلابی تصور میکنند از آنجا که اقتصاد جزو اساسیترین نیازهاست پس در دوقطبی اقتصاد-آزادی قطعاً اقتصاد پیروز میشود در حالی که مسئلهی اصلی آنجاست که میتوان از اقتصاد هم از دریچه آزادی دفاع کرد. در واقع دولت و جریانی که اقتصاد را تعطیل میکند، آزادی مردم را تحدید کرده است؛ و این مهمترین خسارت است.
دوقطبی آزادی-عدالت نیز از همین جنس است؛ عدالت هیچگاه در برابر آزادی نیست، بلکه با هم است. در واقع آزادی و عدالت را میتوان به نوعی با یکدیگر تعریف کرد؛ چه آنکه میتوان عدالت را حد آزادی و آزادی را هم جزئی از عدالت دانست و آنها را به یکدیگر کاملاً گره زد.
اساسا تفاوت حکومت اسلامی با نظامهای لیبرالیستی و مارکسیستی در آن است که عدالت و آزادی را در تناقض با هم نمیداند و یکی را به پای دیگری ذبح نمیکند. از این دریچه، انقلاب اسلامی پرچمدار آزادی مشروع است و اساسا با شعار «استقلال» که آزادی در مقیاس یک ملت است و با حرکت بر محور «آزادی» قیام کرد و به پیروزی رسید.
این موضوع آنچنان حائز اهمیت است که رهبر انقلاب حتی به قوه قضاییه -که به لحاظ کارکردی ظاهراً در نظامهای سیاسی جنبه قهری دارد- توصیه کرده اند که «پرچمدار آزادیهای مشروع» باشد. بر این اساس اتخاذ مواضع انفعالی و بی اعتنایی به مواجهه آزاد منشانه و آزاداندیشانه با پدیدهها از سوی جریانهای انقلابی نه توجیه دینی و عقلی دارد و نه به لحاظ گفتمانی پذیرفتنی است؛ بنابراین به نظر میرسد که جریانهای انقلابی باید در دیدگاه و عملکرد خود تجدید نظر کرده و در اتخاذ مواضع به اصل «آزادی» که از مولفههای اصلی حکمرانی دینی است بیشتر التفات کنند.