به گزارش خبرنگار دانشگاه خبرگزاری دانشجو، نشست تخصصی چالش پایدار به همت بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگی عصر امروز در ساختمان شهید وزوایی بسیج دانشجویی برگزار شد.
در این نشست نفیسی پژوهشگر توسعه و اقتصاد آموزش و پرورش، بنیادی؛ مدرس دانشگاه، کارشناس مدیریت منابع انسانی و پژوهشگر مرکز پژوهشهای مجلس و حجت الاسلام خاکی؛ دانش آموخته اقتصاد توسعه و پژوهشگر عدالت آموزشی حضور داشتند.
بنیادی اظهار کرد: ما در جهت گیریهای کلان سیاسی تفکراتی داشته ایم که سند تحول بنیادین نوشته شده است. مسئله اصلی ما نبود نظام هدایت تحصیلی و نبود نظام درست آموزشی است.
بنیادی درباره بودجهای که به آموزش و پرورش تخصیص پیدا کرده است گفت: برای برون رفت از نگاهی که حاکیمت به آموزش و پرورش دارد باید صحبت کرد و اگر بخواهیم نگاه به آموزش و پرورش را بسنجیم شامل سه مورد میشود. اگر وضعیت ایران را با ایتالیا مقایسه کنیم میبینیم که ایران رتبه بالاتری نسبت به ایتالیا دارد و یکی از دلایل آن معافیتهای مالیاتی و فرارمالیاتی است و به این سبب بودجه دولت کاهش مییابد و سهم آموزش و پرورش گرچه کم است، اما در کل نمودار بیشتر به چشم میآید.
وی افزود: در بسیاری از مواقع در تخصیص سهم به هر دانش آموز توسط دولت برخی مواقع شاهد این بودهایم که دولت دچار کمبود بوده و به طور موقتی از بودجه دانش آموزان کم کرده و دوباره روند را تغییر داده است. در حالی که ما یک روند ثابت برای این موضوع نداریم. اگر ما ندانیم نیازمان به معلم چقدر است همیشه نمیدانیم چه تعداد معلم باید استخدام کنیم. این درحالی است که اگر یک نظام قانونمند و ساختار شفاف وجود داشته باشد برای مثال میگویند برای ۱۵میلیون دانش آموز این تعداد معلم نیاز است در این صورت تکلیف مشخص است.
حجت الاسلام خاکی گفت: الان اگر ما نگاهی به تفکیک وضعیت اجتماعی کشور داشته باشیم میبینیم که دهک اول نسبت به دهک آخر ۱۸برابر درآمد دارد. ۱۰درصد پولدارهای ایران نسبت به ده درصد فقیر ایران درآمدشان ۱۸برابر است. این امر باعث میشود که این جماعت بتوانند حدود ۹برابر بیشتر از قشر ضعیف بخورند و ۵۵برابر خرج آموزش خود کنند. طی مطالعاتی که در دانشگاه شهید بهشتی و علامه طباطبایی انجام شده است آمار نشان میدهد که از صد دانشجو شصت و سه نفر از سه دهک بالای جامعه هستند. این موضوع نشان دهنده این است که توسعه نیافتگی آموزشی در ایران مسئلهای سیاسی است و حاصل از خطا و اشتباه نیست. وقتی قدرت یک امر سیاسی دست خدمات قدرت هم سیاسی است چرا نباید خدمات قدرت را سیاسی بدانیم؟
حجت الاسلام خاکی در ادامه گفت: ما در اوج درامدهای نفتیمان در سال ۹۰ که پولدار بودیم هم خرج آموزش نکردیم. این تفاوتها را قبل از اینکه به لحاظ مالی و اندازهای بخواهیم بگوییم نظریه اجتماعی اش باید گفته شود. اگر شما آموزش را به مثابه یک اصل اساسی متوجه شوید این دو سوال را میپرسید، یک اینکه اندازه دولت در هرکشوری چقدر است، دولت خود را وامدار و متعهد به مردم میدانسته یا وامدار بخش دیگری؟ قرار بوده در نظریه اجتماعی انقلاب اسلامی که جامعه بهتری از کشورهای دیگر برایمان ساخته شود، اما آنقدر این اتفاق نیفتاده است که ما مجبوریم به فنلاند و ایتالیا رفرنس دهیم و با آنها خودمان را مقایسه کنیم.
وی اضافه کرد: هیکل دولت خود دو بخش میشود بخشی از آن که متکفل امر اجتماعی است بودجه عمومی میشود که ۲۲درصد آن برای بخش عمومی است. در کشورهایی که میگویند بخش عمومیشان کوچک است بودجه عمومیشان اصلا کوچک نیست بلکه بخش شرکتهای خصوصی کوچک است. کشورهایی مثل کره و هندوستان و ... بودجه عمومیشان بالغ بر ۳۰درصد است، ولی ما هنوز روی ۲۲درصد ایستاده ایم. در طول دهه ۶۰ اندازه بودجه عمومی دولت در اقتصاد را به نزدیک ۴۰درصد هم رسانده ایم، اما وقتی دست فرمان دولت عوض میشود بودجه عمومی کم میشود و همین ۲۲ درصد میشود که بین بخش سلامت و تامین اجتماعی و آموزش و امثالهم دعوا میشود.
این کارشناس افزود: دولتهای ما از دهه ۶۰ به بعد خود را متکلف به مردم نمیدانستند و خروجی آن این میشود که هزینههای آموزش ما زیاد است و همین الان دانش آموز پولی ما ۳برابر دانش آموز بخش دولتی خدمات و بهره مندی میگیرد.
نفیسی ادامه داد: در تنظیم بودجه و رسیدگیهای مختلف باید وارد شویم تا بفهمیم چرا این اتفاقها میافتد. در مقایسههای بین المللی بخصوص وقتی صحبت مسائل آمیخته با اجتماع مطرح است. این بودجههایی که ما داریم اگر به قیمت واقعی محاسبه شود یک معنی میدهد اگر به دلار محاسبه شود یک معنی میدهد و اگر از روی ظاهر محاسبه شود یک معنی دیگر میدهد.
وی گفت: اینکه همه دولتهایی که بعد از جنگ روی کار آمده اند را نئولیبرالیسمی تلقی کنیم مسئله راحتی نیست که به همین راحتی تعمیم دهیم. به نظر من میرسد که در بیشتر مواقع دولتها رانده شده اند به سمتی که اینگونه عمل کنند، همه وزرای ما تقریبا فرهنگی هستند، ولی گویا رانده شده اند به این سمت و هیچکدام نمیخواهند خیانت کنند به آموزش و پرورش.
بنیادی در ادامه اظهارات نفیسی گفت: این شاخصهایی که در مقایسه ایران و سهم آموزش و پرورش مطرح میشود بین المللی است و صحتشان اثبات شده است، ولی ما هنوز در کشورمان این فرهنگ را هنوز جا نینداخته ایم که بیایم و درباره شاخصهایی که صحتشان ثابت شده صحبت کنیم.
وی افزود: بیشترین هزینهای که در آموزش و پرورش نیاز هست برای معلمین ما است. ما میخواهیم این دغدغه را ایجاد کنیم که وضعیت خوبی نداریم و برای همین باید از شاخصهای بین المللی استفاده کنیم.
سرانه دانش آموزان دوره ابتدایی در بودجه سال ۹۸ کمترین حد است و در سال ۹۹ کمی بهتر شده است. این یعنی آموزش پرورش تمام توان خود را برای اقدامات کارشناسی انجام نداده است.
این مدرس دانشگاه ادامه داد: وضعیت بودجه آموزش و پرورش در مقایسه با دستگاههای دیگر و نسبت به بخش دانشجویی پایینتر است. بیشترین هزینه در آموزش پرورش باید برای دوره ابتدایی شود که نسبت به بقیه کمترین حد است. بخشی از کسری بودجهای که آموزش و پرورش با آن دست به گریبان است با بالابردن تعداد معلم قابل جبران است. بخشی از کسری بودجه آموزش پرورش که پنهان است بر همین مبناست. کل رشد بودجه آموزش پرورش ۱۸ درصد شده است و بودجه هزینهای حدود ۲۳ درصد شده است.
خاکی اظهار کرد: اگر دولت نظریه اجتماعی و توسعه اش مردم مدار نباشد ساختار خرج خاصی پیدا میکند. ما آموزش را چه میدانیم؟ تجربهای که مردم در سالهای زندگیشان نسبت به زندگی داشتهاند چقدر مهم است و چقدر به همبستگی اجتماعی کمک میکند؟ اگر همبستگی اجتماعی بخشی از پروژه توسعه مان نبود نگاهمان را برای ساختار خرج، تغییر میدهیم. زمانی که شما محور توسعه را بر این میگذارید که میخواهم سرمایه اجتماعی رشد کند محور ساختار خرجتان نیز بر مبنای آن تعریف میشود.
وی گفت: اگر شما نظریه ات توسعه و ورود سرمایه خارجی توسط دولت اعتدال گرا باشد قاعدتا نسبت به بخش سرمایه داری وابسته احساس وظیفه میکنی. به این صورت که خدمات را صرف یک بخش خاصی از جامعه میکنی و همان یک و نیم میلیون نفری که از مدارس غیرانتفاعی برخوردارند برایت اهمیت پیدا میکنند برای اینکه میخواهی همین افراد در آینده کشور و جامعه را در دست بگیرند.
بنیادی افزود: بحث ما این است که آموزش و پرورش در مسایل کارشناسی شده توانمندی استفاده از ایدههای بنیادین و اجرایی کردن آن را ندارد. رهبری در سال ۹۲ به این موضوع اشاره کردند و سیاستهای کلان را در ۱۷ بند ابلاغ کردند و دولتها و وزرا میتوانستند بر مبنای اینها جهت گیری داشته باشند اینکه میگویند جهت گیری دولتها و وزرا درست نیست غلط است بلکه توانمندیهایشان در اجرای اصول ضعیف است.
خاکی ادامه داد: نسخه شما برای کار و فهم از آن بسیار مهم است، سیاستهای آموزش و پرورش توسط رهبری ابلاغ شده است، اما دولتی که اصل ۴۴ را تصویب میکند چطور میتواند جهت گیری نداشته باشدنمیشود که اولین وزیر آموزش و پرورش دولت عدالتخواه خودش مدرسه غیرانتفاعی داشته باشد و از عدالت آموزشی دم بزند، نمیشود که آقای حدادعادل مدرسه عیرانتفاعی داشته باشد و خود را دغدغهمند عدالت آموزشی بداند.
وی گفت: در اماری بین۵۲ کشور در میزان ساعات آموزشی خواندن پنجاهم هستیم و آموزش ریاضی ما ۴۸ است. اینها در حالی است که ما اقتصاد ۱۶م دنیا هستیم. نمیشود که اقتصاد شانزدهم دنیا باشی و رتبه ریاضی کشورت اینچنین باشد.
نفیسی اضافه کرد: من ابتدای صحبتم گفتم که نه خانواده فهمیده است که آموزش و پرورش چیست و نه دولت و حکمرانان آن. چون نفهمیدهاند نتیجه آن کوتاه عمل کردن و آنی عمل کردن است که طی آن برخی نتیجه میگیرند اینها همه برمبنای نقشه بوده است. آموزش و پرورش باید برای ما امنیت عمومی و پایدار بیفزاید، آیا آموزش و پرورش اینکار را کرده است یا اینکه فقط درسی یاد داده و تمام شد. اصل ۴۴ که اصلاح شده است میخواهد بار دولت را از تصدی گری اقتصادی کم کند.
وی با اشاره به مصادیقی که در کشور وجود دارد گفت: آیا امکان این هست که ما کارخانه دار خصوصی داشته باشیم و او سر مردم را کلاه نگذارد؟ آیا میشود از پولدارها حق فقرا را گرفت؟ بله این هم میشود.
این استاد برجسته در ادامه اظهار داشت: اگر فکر میکنید ما از اینکه در کشورمان از طرق به هم ریختن همه چیز و انقلاب گونه میتوان آموزش و پرورش را اصلاح کرد این غلط است. مثل کاری که آقای حاجی بابایی در تغییر ساختار اموزش و پرورش انجام داد. اینکار غلط است چرا که ساختار هیچ تاثیری در پیشرفت آموزشی ندارد. کشوری مثل سوییس چندساختار آموزشی دارد و استرالیا هم همینطور، ولی این ساختارها هیچ تاثیری در پسرفت یا پیشرفت نداشته اند. من معتقدم اصلاح آموزش باید تدریجی باشد و این تمرکز وحشتناک آموزش و پرورش باید شکسته شود چرا که شبیه عربستان و شوروی سابق است. کشور متنوع و گوناگون ما که فارسی زبانهای آن در یک منطقه به چند گویش حرف میزنند و حرف هم را نمیفهمند را نمیتوان از نظر آموزشی یکدست و یک شکل کرد.
بنیادی ادامه داد: ما در تخصیص بودجه به مراکز فنی و حرفهای چگونه عمل میکنیم؟ مثلا مجلس تصویب کرده که کمترین میزان بودجه به فنی و حرفهای برسد و ما حصل آن میشود یک عده جوانی که دیپلم گرفتند و میخواهند گلیم خود را از اب بیرون بکشند، ولی هنوز نمیتوانند. ما بین نظام آموزش و پرورش و اتفاقاتی که از پیش دبستانی تا دانشگاه برای فرزندانمان میافتد فضای یکدست نداریم.
وی افزود: یکی از ضعفهای نظام آموزشی ما این وست که مطالبه گری را یاد نمیدهد. ما برای اینکه دانش آموزمان ساحت زیستی و سهم محیط زیست را یادبگیرد کاری نکرده ایم چرا که مطالبه گری را به آنان آموزش نداده ایم. برای مثال طرح اقدام ملی مسکن که حجم ترافیک را بالا میبرد دچار مطالبه گری نشده است چرا که ما فرهنگ مطالبه گری را به جوانمان آموزش نداده ایم. نیاز است برای حفظ آینده کشور از تهدیدات نگاهی به آینده معلم داشته باشیم.