به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه در حالی که در جلسه رای اعتماد خود به نمایندگان مجلس شورای اسلامی قول ایجاد یک دیپلماسی متوازن و توجه ویژه به منطقه را داده بود که عملکرد وی در دوران مذاکرات با کشورهای پنج به علاوه یک و بعد از آن عملاً سبب شده است که کشورهای عربی جنوب خلیج فارس نادیده گرفته شده و ظرفیتهای وزارت امور خارجه به بالفعل نگردد.
ظریف در جلسه ۲۲ مرداد ۱۳۹۲ به نمایندگان قول داد که سیاست خارجی دولت را در راه تعامل با همسایگان قرار داده و با اتخاذ یک سیاست منطقهای راهبردی و اصولی، نه تنها زمینههای بهبود رابطه ایران با همسایگان را ایجاد کرده که بستر گسترش همکاریهای استراتژیک را نیز فراهم کند.
هر چند ایجاد یک سیاست خارجی مناسب با همسایگان یکی از اصول مورد تاکید حسن روحانی در زمان تبلیغات انتخاباتی و همچنین از قولهای وزیر امور خارجه به نمایندگان بود؛ ولی با استقرار دولت یازدهم و آغاز گفتگوهای هستهای میان تهران و ۶ کشور اتحادیه اروپا، عملاً تمامی ظرفیت دستگاه دیپلماسی برای مذاکرات اتمی مصرف شد و عملاً گفتگوهای منطقهای فدای مذاکرات برجامی شد.
یکی از مواردی که از همان ابتدای گفتگوهای هسته ای به تیم مذاکره کننده گوشزد میشد، لزوم اتخاذ یک دیپلماسی متوازن و ایجاد کانال ارتباطی و گفتگو با کشورهای همسایه و بهخصوص کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس بود.
منتقدان با اعلام اینکه اکثریت انرژی و توان دستگاه دیپلماسی مصروف مذاکره با قدرتهای غربی است، عدم توجه به کشورهای عربی را نگران کننده میدانستند. این بخش از کارشناسان، نگرانی کشورهای عربی و بهخصوص عربستان سعودی و امارات متحده عربی در قبال آینده ایران بعد از توافق هستهای و همچنین دورنمای رابطه تهران و واشنگتن را عامل میدانستند که احتمال دارد و ریاض و ابوظبی را رژیم صهیونیستی نزدیک کند.
از همین رو بود که برخی کارشناسان لزوم آغاز گفتگوهای سیاسی میان ایران با کشورهای عربی و رفع نگرانی آنها از گفتگوهای هستهای و توافق برجام (این نگرانیها از زمان حصول توافق ژنو آغاز شده بود) را بارها تاکید کردند.
متاسفانه عدم توجه وزارت امور خارجه و نگرانی کشورهای عربی و همچنین کارشناسان سیاست خارجی، سبب شد تا با پیشرفت مذاکرات هستهای رژیم صهیونیستی بتواند با اتخاذ سیاست همزاد پنداری با کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، تلاش خود برای اعلام سیاست عادیسازی رابطه میان تلآویو و کشورهای عربی را به پیش برده که در نهایت به تشکیل محور عربی-عبری منجر شد.
بعد از خروج آمریکا از توافق هستهای نیز یکی از موضوعات مورد بحث در دیدارهای متعدد مسئولان مختلف وزارت امور خارجه با دیپلماتهای بینالمللی موضوع برجام، یکجانبه گرایی آمریکا و تلاش برای گوش زد کردن تعهدات اروپاییان بوده و عملاً دیگر منافع مورد نیاز برای دیپلماسی نادیده گرفته میشود.
با بررسی سخنرانیهای آقای ظریف در نشستهای متعدد و یا گفتگوهای دوجانبه با همتایان خود از سایر کشورها، موضوعاتی چون برجام، تروریسم اقتصادی واشنگتن علیه تهران، تلاش برای حفظ و نجات توافق هستهای، یکجانبه گرایی آمریکا، اینستکس، تعهدات اروپاییها چه در قالب برجام و چه تعهدات ۱۱ گانه بروکسل برای بهرهمندی ایران از مواهب توافق هستهای و جبران دستور ترامپ برای خروج از برجام همیشه مدنظر بوده و دیگر چارچوبهای منافع ملی و ظرفیتهای دو جانبه و چند جانبه نادیده انگاشته میشود.
در مقطع زمانی که ایران تحت شدیدترین تحریمهای آمریکا قرار گرفته، به طوری که رئیس دستگاه دیپلماسی آن را تروریسم تمام عیار اقتصادی علیه کشورمان اعلام داشته است؛ یکی از کار ویژههای وزارت امور خارجه همانطور که پیشتر نیز محمدجواد ظریف در جلسه رای اعتماد خود اعلام داشته بود، در خدمت قرار دادن سیاست برای اقتصاد کشور و حوزه تجارت است.
از همین رو تمامی ظرفیتهای وزارت خارجه در چنین شرایطی باید برای ایجاد ظرفیتهای اقتصادی برای تجارت و گشودن راه های جدید برای اقتصاد کشورمان باشد و این درحالی است که دیپلماتهای کشورمان همچنان کار ویژههای سنتی عرصه بینالملل را در دستور کار خود قرار داده و حفظ برجام را بر اولویتهای اقتصادی و دیگر منافع ملی ارجح میدانند.
به نظر میرسد اولویت داشتن مذاکرات هستهای و گفتگو با کشورهای غربی برای مسئولان وزارت امور خارجه سبب شده است تا آنها اولویتهای ضروری کشور را فراموش کرده و همین موضوع، به جز آنکه موجب عدم کامیابی دستگاه دیپلماسی در تامین منافع ملی شده، سبب تشکیل محور عربی علیه منافع کشورمان در منطقه شده است.
از همین رو است که وزارت امور خارجه باید تمامی ظرفیتهای خود از قبیل نیروی انسانی و همچنین نمایندگیهای خود را برای شناسایی ظرفیتهای جدید برای حوزه تجارت و اقتصاد کشور بسیج کرده و منافع ملی را در راستای رویکرد نگاه به شرق دنبال کند.
طرح ایران برای صلح در منطقه موسوم به پویش صلح هرمز (امید)، یکی از مواردی است که هر چند دیر ارائه شده؛ ولی میتواند در مقابل دسیسههای واشنگتن و تلآویو سبب ایجاد یک مجمع همکاری منطقهای میان تهران و کشورهای عربی شود.
در صورت بروز چنین اتفاقی در عرصه سیاسی، عملا با توجه به ظرفیت همکاری اقتصادی میان دولتهای منطقه، تجارت کشورها در کنار یکدیگر گسترش یافته که با توجه به توانمندیهای علمی، اقتصادی و صنعتی ایران، سود سرشاری نصیب کشورمان خواهد شد.
از همین رو است که وزارت امور خارجه باید از تجربه دوران مذاکرات هستهای و فراموش کردن منطقه در دیپلماسی، درس خوبی گرفته و در حال حاضر به جای صرف انرژی در موضوعاتی از قبیل برجام، مسیر گفتگوهای منطقهای را برای پیشبرد منافع ملی در کنار یافتن شرکای جدید سیاسی و اقتصادی در منطقه شرق آسیا به پیش ببرد.