دانش آموخته رشته اقتصاد دانشگاه تهران گفت: دولت با عرضه شرکتهای دولتی در بورس برای تامین کسری بودجه خود دست در جیب مردم کرد.
گروه دانشگاه «خبرگزاری دانشجو»؛ بازار بورس روزهای خوش خود را سپری می کند؛ اما هنوز ابهاماتی در خصوص اینکه این روزهای خوش تا چه زمانی استمرار می بابد در ذهن سرمایه گذاران وجود دارد. «خبرگزاری دانشجو» به منظور بررسی آخرین وضعیت بازار سرمایه در ایران و پاسخ به ابهامات موجود گفتگویی را با بهداد گیلزاد فعال دانشجویی و دانش آموخته رشته اقتصاد دانشگاه تهران ترتیب داده که این گفتگو را در ادامه می خوانید:
ساز و کار سالم در بورس ایران حاکم نیست
گیلزاد: اگر ساز و کار بورس سالم، فعال و پویا باشد شرکتها میتوانند سهام خود را در آن عرضه کنند و مردم نیز بر اساس تحلیلهای بنیادی که دارند سهام این شرکتها را بخرند. ساز و کار سالم در بورس زمانی محقق میشود که مردم در سرمایهگذاری با شرکتها سهیم شوند تا زمانی که این شرکتها رونق پیدا کردند و گسترش یافتند آنها نیز از این رونق منتفع شوند و از طرفی با این رونق نه تنها وضعیت اقتصاد بهتر خواهد شد بلکه فن آوریهای جدیدی نیز وارد کشور میشوند. در مقابل این ساز و کار سالم اگر بنا باشد که در بورس سفته بازی خیلی عمیق و پر رنگ شود و دولت بخواهد دخالتهای عجیب و غریب کند نظام بورس به هم میریزد به گونهای که میبینیم سهام یک شرکت ورشکسته نیز سه برابر میشود.
قطعاً در حال حاضر ساز و کار سالم در بورس ایران حاکم نیست، چون وضع اقتصاد کشور به خاطر واردات گسترده، ورشکسته شدن بسیاری از صنایع داخلی، افزایش تورم و مجبور کردن بانک مرکزی برای پرداخت بدهکاری بانکها از محل پایه پولی خراب است؛ طبعاً وضع اقتصاد کشوری که خراب باشد بورس آن نیز خیلی نمیتواند رونق داشته باشد به هر روی بورس مانند یک دماسنج است که از طریق آن میتوانیم شاخصهای اقتصادی و میزان رشد صنایع را در هر کشوری بسنجیم.
اتفاقی که در بورس کشورمان افتاده اتفاق عجیب و غریبی است، چون در حال حاضر بورس تمام کشورها به خاطر شیوع کرونا سقوط کرده، اما بورس ایران رونق یافته است، اما دلیل این رونق چیست؟ واقعیت این است که دولت برای جبران کسری بودجه خود چند راه پیش رو دارد نخست اینکه اصلاح یارانههای سوخت را انجام دهد و این همان سیاستی است که چند ماه پیش در قالب افزایش قیمت بنزین انجام شد، اما به علت اجرای نامناسب و همچنین کلیت نامناسب موفق نبود با این وجود دولت نه تنها از این طریق نتوانست کسری بودجه را تامین کند بلکه کلی هم خسارت به مملکت وارد شد و بخش زیادی از سرمایه اجتماعی نیز از بین رفت.
راه دوم دولت برای جبران کسری بودجه اصلاح نظام مالیاتی است؛ اما این راهکار آنقدر بنیادین است که بنده بعید میدانم دولتمردان علاقهای داشته باشند به سمت آن بروند. به هر روی دولت یک سال دیگر روی کار است به همین دلیل هر کاری را انجام میدهند میخواهند زود به نتیجه برسد. اما راه دیگری که دولت پیش روی خود دارد عرضه اوراق است که اتفاقاً این عرضه نیز خیلی جدی بود و همه فکر میکردند دولت برای جبران کسری بودجه خود اوراق قرضه عرضه میکند و البته این راهکار هم منطقی بود، چون دولت با این اقدام عملاً از جیب دولت بعدی خرج میکرد، اما در نهایت این راهکار دنبال نشد.
آنچه را که نهایت شاهد بودیم این بود که دولت تصمیم گرفت شرکتهای خود را در بورس عرضه کند. بنده نمیدانم چه کسی این ایده را به دولت داد، ولی همین موضوع باعث شد که با ایجاد یک پتانسل در بورس نقدینگی زیادی جمع شود.
بدیهی است که ما در کشور نقدینگی زیادی داریم که بخشی از آن به سمت طلا، مسکن و ارز رفته است با این وجود وقتی دولت شرکتهای خود را در بورس عرضه کرد نقدینگی به سمت بورس رفت و همین باعث شد شاخصها بالا بروند و تقاضا برای سهام افزایش یابد به حدی که در حال حاضر شرکتهای ورشکسته هم که تولیدی ندارند در حال سود دهی هستند.
بورس حباب دارد نظر شخصی بنده این است که بورس حباب دارد؛ اما در این رابطه دو سناریو مطرح میشود نخست اینکه عدهای میگویند که، چون دولت یکسری از شرکتهای دولتی را در بورس عرضه کرده در نتیجه یک پتانسیل بالقوه در بازار سرمایه به وجود آمده به گونهای که این پتانسیل نقدینگی را جذب خود کرده است. با توجه به سناریوی مطرح شده اگر بخواهیم نمودار لجستیکی را رسم کنیم شاخص بورس در یک جایی متوقف میشود و دیگر پایین نمیآید و اگر هم بخواهد اصلاحی صورت بگیرد سقوط عجیب و غریبی رخ نمیدهد به گونهای که ممکن است شاخصها مقداری پایین بیایند و عاقلانه شوند. چون ظرفیتی را که دولت ایجاد کرده شاخصها را خیلی منطقی بالا برده است.
طبعاً اگر بخواهیم تحلیل مطرح شده را در نظر بگیریم احتمالاً بورس خیلی جای خطرناکی نیست چرا که شاخصها بالا رفته و سرمایه یک عدهای زیاد شده و یک عدهای هم اگر همین حالا بخواهند در بورس سرمایهگذاری کنند یا مقدار کمی ضرر خواهند کرد و یا میتوانند با موج سواری روی بالا و پایین شدن قیمت سهام سودی را کسب کنند. به هر روی کسانی که این تحلیل را ارائه میدهند معتقدند که در بورس حباب وجود ندارد.
اما تحلیل دوم که نظر بنده نیز به آن نزدیکتر است این است که برخی تحلیلگران میگویند این اتفاقی که در بورس افتاده یک اتفاق هیجانی است و نقدینگی که جذب بازار سرمایه شده بیش از ظرفیت آن است با این وجود اگر این هیجانها از بین برود بازار سرمایه علی الخصوص در مورد شرکتهای کوچک که حباب دارند به ظرفیت اصلی خودش بر میگردد، چون بیش از ظرفیت خود نقدینگی جذب کردند.
این تحلیلگران معتقدند در شرایط هیجانی بورس وقتی بازار بخواهد سیگنال اصلاح قیمتها را بدهد همه در صف فروش سهام میایستند در نتیجه امکان دارد به صورت هیجانی قیمت سهام کاهش یابد و عدهای ضررهای جدی ببیند. به هر روی اگر این سناریو را در نظر بگیریم حتماً امکان ریزش در بورس وجود دارد، اما این اتفاق زمانی روی میدهد که عرضه شرکتهای دولتی به اتمام برسد و آن موقع است که به سراشیب میرویم.
تلاش دولت برای ترغیب مردم به سرمایه گذاری در بورس خطرناک است معتقدم تلاشی که امروز دولت میکند تا بورس را نگه دارد یک تلاش خطرناک است به گونهای که وقتی مصاحبههای آقایان را میبینیم واقعاً میترسیم، چون فقط کم مانده که دولت خودش مردم را در سامانه سجام ثبت نام کند و کد ورودی را برای آنها پیامک بزند. شاهد این ادعا هم این است که دولت مدام به مردم میگوید بورس ثبات دارد و نمیریزد. به هر روی هر وقت دولت بر روی موضوعی تاکید میکند این تاکید خطرناک است.
سوالی که وجود دارد این است که اگر ساز و کار بورس درست است پس دولت چه نگرانی دارد و چرا نمیگذارد که کار طبق ساز و کار خودش انجام شود. از طرفی اگر این سازوکار خطرناک است که هست خب چرا دولت با سرمایه مردم بازی میکند. واقعیت این است که ما در هیچ کجای دنیا نمیبینیم که دولتمردان روی بازار سرمایه تاکید کنند، چون بازار سرمایه یک بحث شخصی است و اینکه کسی در آن سرمایهگذاری کند یا نکند ربطی به دولت ندارد؛ پس حتماً یک منفعتی وجود دارد که دولت روی سرمایه گذاری در بورس تاکید میکند؛ البته بنده میخواهم موضوع بدتری را بگویم و آن هم اینکه این تاکید دولت به خاطر منفعت نیست بلکه دولت میداند که اگر در این ایام بورس سقوط کند که احتمال آن هم وجود دارد دیگر نمیتوان آن را جمع کرد، چون اینجا دیگر مثل قضیه بنزین و بانکها و موسسات مالی نیست که بخواهند سر و ته آن را با یک عذرخواهی و تعامل با مردم به هم بیاورند؛ پس در اینجا ممکن است اتّفاقات خیلی عجیب و غریبی بیفتد.
دولت با عرضه شرکت های دولتی در بورس کسری بودجه خود را از جیب مردم تامین کرد به نظر میرسد که اگر بخواهیم سناریوی دوم یعنی حتمی بودن ریزش بورس را در نظر بگیریم میتوان گفت دولت کسری بودجه خود را از جیب مردم تامین کرده و البته نه به این صورت که فشاری به مردم آمده باشد بلکه آنها را ترغیب کردند با این وجود اگر مردم به خاطر موسسات مالی غیر معتبر ضرر کردند و دست به اعتراض زدند اینجا دیگر حق هیچ اعتراضی ندارند، چون خودشان ریسک سرمایهگذاری در بورس را پذیرفته اند و همه نیز میدانند که بورس سود قطعی ندارد پس اگر بورس بریزد دولت هیچ هزینهای را برای جبران خسارت مردم پرداخت نمیکند؛ البته دولت هزینه این موضوع را از این جهت که هر مسئول دولتی به سرمایه گذاری در بورس تاکید میکند خواهد پرداخت اگرچه این تاکید نیز امروز فراتر از دولت رفته و به یک موضوع حاکمیتی تبدیل شده به گونهای که اخیراً شاهد بودیم یکی از اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز بر سرمایه گذاری در بورس تاکید کرد و این در حالی است که اگر بورس بریزد مردم یقیه همه را خواهند گرفت.
بدیهی است که در حال حاضر پتانسیل بورس بالا رفته و فعلاً نمیریزد، اما واقعیت این است که وقتی نمایشگر بورس وضعیت شرکتها را نشان میدهد این موضوع که تمام شرکتهای یک بورس روی ۵ درصد سود باشند طبیعی نیست.
Bias یا تورش یکی از کلمات کلیدی در مطالعات و تحقیقات و سنجش و ارزیابی نگرشها است و به معنای جهت گیری در تحلیل است. بر این اساس وقتی ما یک سرمایه بزرگ را وارد بورس کرده باشیم برایمان میصرفد که بگوییم بورس نمیریزد و ثابت میماند و این همان جهتگیری بزرگ یا تورشی است که دولت در تحلیلهای خود دارد، چون کسری بودجه خود را اصطلاحاً در بورس قمار کرده است پس طبیعی است که دولت هر کجا مینشیند بگوید بورس بهترین جا برای سرمایهگذاری است، اما در مقابل وقتی که در بورس منفعتی نداشته باشیم مینشینیم حساب و کتاب میکنیم و به بررسی وضعیت شرکتهای کوچک و وضعیت سوددهی بورس میپردازیم و میبینیم که عددها به هم نمیخورند و این در حالی است که مردم مستضعف زندگی خود را فروخته و وارد بورس کردهاند. در این شرایط، چون مردم تحلیل ندارند و به فلان مسئول و محیط دانشگاهی وصل نیستند تا در جریان اتفاقات بورس قرار بگیرند در نتیجه عدهای روز به روز بدبختتر میشوند، اما سرمایه یک سرمایه دار در این فضا چند برابر میشود و به محض اینکه سیگنالی در مورد ریزش بورس دریافت میکند سریع پول خود را خارج کرده و آن را به بازاری دیگری مثل بازار طلا میبرد و آنجا را نیز متورم میکند. به هر روی وظیفه دولت این است که اول از مردم مستضعف حمایت کند
اقدام شایسته دولت برای جلوگیری از افزایش تورم دولت میتواند کسری بودجه خود را یا به صورت بنیادین و یا با عرضه اوراق قرضه حل کند، اما سراغ هیچ یک از این راه حلها نرفته با این وجود دولت چارهای ندارد جز اینکه کسری بودجه خود را از طریق بورس تامین کند. به هر روی دولت برای جبران کسری بودجه به گونهای عمل کرده که این کسری بدون افزایش نقدینگی و بدون خرج کردن از محل پایه پولی تامین شود. واقعیت این است که اگر دولتها نتوانند به صورت بنیادین و یا با عرضه اوراق قرضه کسری بودجه خود را جبران کنند این کسری را از طریق پایه پولی و چاپ اسکناس توسط بانک مرکزی تامین خواهند کرد و این چاپ پول هم یعنی تورم و گرانی پس دولت این کار را نکرده و این واقعاً یک اقدام شایسته است.
کاری که دولت کرده این است که شرکتهای دولتی را در بورس عرضه کرده تا کسری بودجه خود را بدون اینکه تورم ایجاد شود تامین کند. معتقدم این سیاست، سیاست بدی نیست؛ اما به شرطها و شروطها اول اینکه دولت نباید طمع کند به همین دلیل باید با گفتن واقعیتها مردم را اینگونه به سرمایه گذاری در بورس ترغیب نکند. به هر روی دولتمردان ما به گونهای سیاستگذاری کرده اند که انگار این بورس به ثبات میرسد و نمیریزد و اتفاقاً اگر اینگونه باشد دولت کار درستی کرده، چون هم بورس عمیق شده، هم کسری بودجه تامین شده و از طرفی هم تورم به وجود نیامده و هم نقدینگی افزایش نیافته است، اما اگر بیشتر از ظرفیت جذب نقدینگی به بورس رفته باشد نباید بگذاریم که مردم با پول خود قمار کنند. معتقدم، چون عمر دولت سال آینده به پایان میرسد پس به گونهای عمل خواهد شد که بورس با ثبات نگه داشته شود؛ اما به محض اینکه دولت بعدی روی کار بیاید سقوط خواهد کرد و یک عدهای هم سرمایه خود را میبازند و دولت آینده نیز می ماند که چه باید بکند.
در کشورهای مثل آمریکا آنقدر شرکتهای دولتی فربه وجود ندارند که بخواهند آنها را در بورس عرضه کنند. در آمریکا بورس یک سازوکار خیلی طبیعی دارد و بر اساس یکسری سفتهبازی، رشد شرکتها و اتفاقاتی که در اقتصاد میافتد بورس آنها هم نوسان پیدا میکند با این وجود بورس در دنیا مثل دماسنج است مثلاً وقتی کرونا شیوع پیدامی کند و به اقتصاد آسیب میزند خب بورس هم میریزد و یا اگر یک شرکت بزرگ ورشکست میشود بورس نیز نحت تاثیر قرار میگیرد؛ اما بورس ایران خیلی به بورس دنیا وصل نیست؛ مثلاً در بحران سال ۲۰۰۸ کل دنیا دچار آسیب شد، ولی اتفاقی برای ایران نیفتاد از طرفی در دنیا آنقدر شرکت دولتی وجود ندارند که بخواهند آنها را در بورس عرضه کند تا بورس عمق پیدا کند.
سوالی که وجود دارد این است که آیا امکان جذب نقدینگی بیشتر در بورس وجود دارد؟ با توجه به این که دولت هنوز یک سری از شرکتهای خود را در صف عرضه در بورس نگه داشته و قرار است که این شرکتها به مرور زمان عرضه شوند اگر اتفاق عجیب و غریبی بیفتد احتمال جذب نقدینگی بیشتر وجود دارد؛ البته به شرط اینکه با اصلاح قیمتها بازار هیجانی نشود و همه نخواهند به صف فروش سهام بروند؛ چون در اینجا وضعیت یک مقداری خطرناک خواهد شد. اگرچه دولت با تبلیغاتی که میکند و تضمینهایی که میدهد از هیجانی شدن در فروش جلوگیری میکند تا بتواند شرکتهای دولتی را عرضه کند.
واقعیت این است که در حال حاضر هیچ تحلیلگری نمیداند که قرار است چه اتفاقی برای بورس رقم بخورد پس هر تحلیلی که ارائه میشود از روی احتمالات است با این وجود در حال حاضر بورس مثل این میماند که ما در حال قمار هستیم و این وسیله قمار هم تا الان به ماه سود داده، اما هیچ دلیلی وجود ندارد که فردا هم به ما سودبدهد؛ بنابراین توصیه بنده به مردم این است که سرمایه خود را با فروش ماشین و خانه به بورس نبرند، چون این کار عین قمار کردن است. با این وجود حتی جا دارد که از مراجع در خصوص اینکه آیا چنین کاری درست است یا نه استفتاء کنیم. به هر روی حرف بنده این است که واقعاً هیچ چیز معلوم نیست که آدم بخواهد سرمایه خود را در بورس بگذارد و این خطرناک است.