آخرین وضعیت بازار بورس ایران در گفتگو با سپهر عبدالله پور، کارشناس اقتصادی و دانش آموخته اقتصاد دانشگاه تهران بررسی شد.
گروه دانشگاه «خبرگزاری دانشجو»؛ بازار بورس روزهای خوش خود را سپری می کند؛ اما هنوز ابهاماتی در خصوص اینکه این روزهای خوش تا چه زمانی استمرار می یابند در ذهن سرمایه گذاران وجود دارد. «خبرگزاری دانشجو» به منظور بررسی آخرین وضعیت بازار سرمایه در ایران و پاسخ به ابهامات موجود گفتگویی را با سپهر عبدالله پور کارشناس اقتصادی و دانش آموخته رشته اقتصاد دانشگاه تهران ترتیب داده که این گفتگو را در ادامه می خوانید:
افزایش سهم بازار سرمایه در تامین مالی شرکت ها به نفع اقتصاد ملی است
عبدالله پور: در مورد کارکرد و جایگاه بورس باید به این نکته توجه کنیم که در حال حاضر کارکرد و نقش نظام بانکی و بانکها از تامین مالی در اقتصاد ایران حدود ۹۰ درصد و سهم بورس فقط ۱۰ درصد است. به این معنی که شرکتها و بنگاههای اقتصادی برای تامین مالی خود در جهت اجرای طرحهای توسعهای و تامین سرمایه در گردش به بانکها مراجعه میکنند و تسهیلات میگیرند؛ البته هیچ جای دنیا اینگونه نیست و باید این نسبت اصلاح شود. به هر روی یکی از کارکردهای اصلی بورس که باید مورد توجه قرار بگیرد همین مسئله تامین مالی کسب و کارها و بنگاههای اقتصادی است.
در بورس یک بازار اولیه و ثانویه وجود دارد. بازار اولیه آنجایی است که سهام شرکتها در بورس عرضه میشود و بازار ثانویه آن جایی است که این سهام عرضه شده بین فعالان بازار خرید و فروش میشود؛ بنابراین تقویت بازار وعمق بخشیدن به آن کمک میکند تا شرکتها و بنگاهها از این طریق با هزینه کمتری تامین مالی کنند.
تامین مالی شرکتها در بازار سرمایه به ۲ طریق انجام میشود روش اول انتشار سهام و عرضه اولیه است به مانند شستا که ۱۰ درصد از سهام آن را به ارزش ۷ هزار میلیارد در بازار عرضه کردند و همین موضوع باعث شد که ارزش سهام شرکت بالا برود با این وجود پولی که در عرضه اولیه شستا به دست آمده میتواند برای اجرای طرحهای توسعهای و سایر نیازهای شستا و تامین اجتماعی مورد استفاده قرار بگیرد، به هر روی هر چه قدر بتوانیم سهم بازار سرمایه را از تامین مالی در اقتصاد ایران بیشتر کنیم به نفع اقتصاد ملی است.
تا کنون نظام اقتصادی ایران بانک محور بوده و بانکها نقش تامین مالی را برعهده داشتند؛ با این وجود بازار سرمایه نقشی در این رابطه نداشته به گونهای که نسبت این دو در تامین مالی ۹۰ به ۱۰ درصد بوده است.
ضرورت استفاده از تجربه عرضه سهام شستا در تامین مالی طرحهای عمرانی در حال حاضر که سیستم بانکی نقش اصلی را در تامین مالی دارد این تامین مالی عمدتا از طریق بدهی اتفاق میافتد یعنی بنگاه به بانک مراجعه میکند و تسهیلات میگیرد و طبیعتا این بدهی است و باید آن را بازپرداخت کند؛ اما ممکن است بنگاه در یک مقطعی برای تامین مالی بخواهد سهام خود را عرضه کند یا از شرکای جدید استفاده کند؛ بنابراین تغییراین نسبت و در واقع ارتقای جایگاه بازار سرمایه در نظام تامین مالی کشور امر مثبت و مبارکی است و این اتفاق در حال وقوع است. به هر روی پیش از این امکان تامین مالی از طریق بازار سرمایه وجود نداشت، چون بازار سرمایه فاقد حجم و عمق لازم برای این کار بود. مثلا زمانی که با عرضه اولیه شستا به راحتی ۷ هزار میلیارد تومان در بورس جذب شد این حجم از تامین مالی در یک روز در ذهن بسیاری از مدیران و فعالان بازار سرمایه نمیگنجید، اما این اتفاق افتاد و در حال حاضر نه تنها قیمت سهام اولیه عرضه شده بلکه ارزش ۹۰ درصد سهام باقی مانده این شرکت نیز دو برابر شده پس شستا میتواند با فروش دو تا سه درصد از سهام خود نسبت به قبل حجم بیشتری را تامین مالی کند و این اثر رشد قیمتها و در واقع تعمیق بازار سرمایه است.
معتقدم ما باید از تجربه شستا برای تامین مالی طرحهای عمرانی، انتشاراوراق، پروژههای مولد و پروژههایی که بازدهی خوبی دارند استفاده کنیم و مردم را در فعالیتهای اقتصادی کشور سهیم نماییم.
دولت عرضه سهام شرکتهای دولتی را تسهیل کند یکی از نسبتهایی که فعالان بازار و تحلیلگران برای سنجش بازار از آن استفاده میکنند نسبت p بر e است p به معنای قیمت و e به معنای سود انتظاری شرکت و طبیعتا هر چقدر این نسبت پایینتر باشد معنایش این است که با پرداخت قیمت پایین تری میتوانیم سود بیشتری به دست بیاوریم.
اگر بخواهیم سود سپرده بانکی را که پیش از این بالای ۲۰ درصد بوده به عنوان یک دارایی بدون ریسک در نظر بگیریم نسبت p بر e عدد ۵ میشود، اما در حال حاضر که نرخ سود بانکی کاهش پیدا کرده و به حدود ۱۳ درصد رسیده این نسبت افزایش پیدا میکند؛ بنابراین کاهش نرخ سود بانکی خیلی به وضعیت فعلی بازار سرمایه کمک خواهد کرد.
در خصوص وضعیت فعلی اتفاقی که باید بیفتد این است که ما باید هر چه سریعترعرضه شرکتهای دولتی و پذیرش شرکتهای خصوصی جدید را در بازارسرمایه تسهیل کنیم و با توجه به عطش نقدینگی که به بازار هجوم آورده اجازه دهیم خریداران سهام شرکتهای خوشنامی را که در سطح اقتصاد کشور وجود دارند خریداری کنند.
در وضعیت فعلی، شاخص بورس نسبت به قبل از جهش ارزی رشد قابل توجهی را تجربه کرده و تقریبا از حدود صد هزار واحد به یک میلیون واحد رسیده با این وجود فشار نقدینگی تا حدی طبیعی است، چون عرضه زیادی از طرف سهامداران عمده انجام نشده و بیشتر خریدارانی هم که آمده اند با فروش مواجه نشده اند و همین موضوع باعث شده تا طبیعتا قیمتها رشد کنند.
مسئله بعدی بازارهای موازی همچون بازار ارز، سکه و سپردههای بانکی هستند که در حال حاضر جذابیتهای سابق را ندارند؛ مثلا در بحث سپردههای بانکی با توجه به نرخ تورم بالای ۳۰ درصد یا نرخ سپرده بانکی ۱۵ درصد طبیعتا داشتن سپرده در بانک به صرفه نیست و سپرده گذار به صورت واقعی ضرر خواهد کرد. از طرفی محدودیتهای بانک مرکزی در بازار ارز و طلا گردش ریال را با مشکل مواجه کرده و همین موضوع باعث شده تا دیگر مثل قبل امکان جابه جایی حجم بزرگ نقدینگی وجود نداشته باشد. همچنین امروز بازار مسکن هم به سقف قیمتی خود رسیده و نقد پذیری کمتری نسبت به دیگر بازارها دارد؛ پس اگر کسی بخواهد سرمایه خود را در بازار مسکن بگذارد طبیعتا باید ریسک نقدشوندگی آن را هم بپذیرد. به هر روی علی رغم وجود ریسک نقدپذیری در بازار مسکن، اما در بازار سرمایه فرد سهامدار میتواند با زدن یک دکمه ظرف ۲ روز به پول خود برسد؛ بنابراین محدودیت بازار رقیب و کاهش سود سپردههای بانکی باعث شده بخش زیادی از نقدینگی به سمت بازار سرمایه هجوم بیاورد.
وضعیت فعلی بازار بورس اندکی شکننده و نامتعادل است در وضعیت کنونی وظیفه سیاست گذار و دولت این است که تعداد عرضههای اولیه و عرضه سهام شرکتهای دولتی را بیشتر کند و از طرفی تا حد زیادی به عرضه اوراقی که در راستای تامین مالی خود پیش بینی کرده بود بپردازد. به هر روی این اتفاقات کمک میکنند تا بازار هموارتر شود و رشدهای خیلی سریع اتفاق نیفتد.
هر چه قدر روند صعودی بازار آرامتر و در مدت زمان بیشتری اتفاق بیفتد این روند کمک میکند تا در آینده نیز ریزشها و سقوطهای جدی را تجربه نکنیم، ولی هر چه قدر روند رشد هیجانیتر و با شتاب بیشتری باشد احتمال ریزش و یا سقوط بیشتر میشود. به هر روی وضعیت فعلی بازار اندکی شکننده و نامتعادل است، اما عرضه سهام شرکتهای دولتی، تسهیل و تسریع در پذیرش شرکتهای بزرگ بخش خصوصی و عرضه اوراق و داراییهای دولت از جمله راههایی هستند که میتوانند کمک کنند تا بازار هموار و متعادل شود و معاملات، سرمایه گذاریها و خرید و فروشها با آرامش بیشتری صورت بگیرند.
وجود حباب در بورس یک بحث بلاموضوع و بی معناست در کلیت بازار سهام امکان اینکه بگویم حباب وجود دارد یا نه نیست؛ چرا که در حال حاضر بیش از ۷۰۰ شرکت در بازار سرمایه حضور دارند و هر کدام از آنها از حیث وضعیت دارایی، بدهی، سودآوری، نرخ گذاری و صنعتی که در آن فعالیت میکنند با هم شرایط متفاوتی دارند؛ بنابراین اظهار نظر درباره کلیت بازار سهام و اینکه بگوییم در این بازار حباب وجود دارد یا نه بی معنی است، چون ما با محصولات همگنی مواجه نیستیم. البته در مورد اینکه در بعضی صنایع و شرکتها حباب وجود دارد میتوان بحث کرد، ولی باز هم نمیتوان نظر قطعی داد. به هر روی شرکتهایی وجود دارند که از ارزش ذاتی خود فاصله گرفته اند و تا ۱۰ برابر ارزش آن شرکتها معامله میشوند و حتی هیئت مدیره و مدیران این شرکتها نیز اعلام کرده اند که شرکت آنها تا این حد نمیارزد و قیمتها معقول نیست، اما در طرف مقابل شرکتهایی وجود دارند که زیر ارزش ذاتی خود معامله میشوند و ارزان هستند.
امروز اگر صورت مالی خیلی از شرکتها در بخش صنایع معدنی و فلزی مثل شرکت ملی صنایع مس، فولاد مبارکه و هلدینگ خلیج فارس که جزو شرکتهای بزرگ محسوب میشوند را بررسی کنیم میبینیم که این شرکتها شرایط خوبی در سال ۹۸ داشته اند به گونهای که صنایع فولاد و مس در تولید رکورد زده و صادرات آنها نیز علی رغم تحریم رشد کرده و بسیار قابل قبول بوده همچنین با توجه به اینکه نرخ ارز نیمایی از ۱۰ یا ۱۱ هزار تومان سال گذشته به بیش از ۱۴ هزار تومان افزایش یافته درآمد مالی این شرکتها نیز بالا رفته است؛ پس در اکثر شرکتهای فولادی و فلزی نه تنها حباب نداریم بلکه این شرکت ها، شرکتهای بسیار خوبی هم هستند به گونهای که بخش عمدهای از سهام عدالت نیز به آنها شرکتها تعلق دارد. به هر روی توصیه میشود مردم سهام عدالت خود را نگه دارند، چون سهام آنها متعلق به شرکتهای ارزنده، سودآور و قدرتمندی است.
در مجموع بنده معتقدم بحث حباب در بازار سرمایه یک بحث بلاموضوع و بی معناست، اما در مورد صنایع مختلف و شرکتها میتوانیم بحث کنیم؛ مثلا ارزش سهام یک هتل که در بورس پذیرفته شده از اواسط اسفند سال گذشته تاکنون ۴۰ تا ۵۰ درصد رشد کرده و این در حالی است که این هتل به خاطر شیوع ویروس کرونا در فصلی که اوج درآمدی هتلها بوده حتی یک ریال هم درآمد نداشته بنابراین رشد سهام این هتل یک مقدار بی معنا است؛ اما موضوعی را که نباید فراموش کنیم این است که اقتصاد ایران در یک شرایط تورمی به سر میبرد و این تورم خود را در ارزش داراییها نشان میدهد؛ پس اگر چه این هتل طی این مدت درآمد خاصی نداشته، اما ارزش امکانات، تجهیزات و سرمایه ثابت آن شامل زمین و ساختمان به خاطر تورم افزایش پیدا کرده است. به هر روی در این رابطه بحثی وجود دارد به نام ارزش جایگزینی که بیان میکند اگر ما بخواهیم در حال حاضر مشابه این هتل را ایجاد کنیم چقدر هزینه و سرمایه نیاز است و با توجه به این هزینه قیمت هتل را تعیین میکنند؛ بنابراین ارزش جایگزینی هم به خاطر شرایط تورمی باعث شده قیمت سهام شرکتها اگر چه ممکن است خیلی از آنها درآمد خاصی نداشته باشند رشد کند.
نگرانی از ترس تازه واردها نسبت به اصلاح احتمالی بازار سرمایه تمام کسانی که از امکان ریزش صحبت میکنند باید تکلیف خود را مشخص کنند که تا چه مقدار و درصدی انتظار دارند بازار نزول کند. به هر روی بازار سرمایه رشد کرده و طبیعتا این رشد نیازمند اصلاح و پایین آمدن است؛ اما اینکه این اتفاق چند درصد باید بیفتد تا بتوانیم به آن بگوییم ریزش و یا اینکه آن را در حد یک اصلاح طبیعی بدانیم این موضوعی است که محل بحث است. معتقدم ریزش بزرگ زمانی اتفاق میافتد که شاخص از یک میلیون واحد به ۵۰۰ هزار واحد برسد، اما اینکه شاخص از یک میلیون واحد به ۸۵۰ هزار واحد برسد ریزش نیست و اگر این اتفاق هم بیفتد آن کسانی که میگویند ما این حباب را پیش بینی کرده بودیم حق ندارند چنین اظهارنظری کنند، چون این ریزش بخشی از اصلاح طبیعی بازاراست.
موضوع نگران کننده این است که در اصلاح احتمالی بازار سرمایه افراد تازه وارد دچار ترس و اضطراب شوند و بخواهند سهام خود را بفروشند. به هر روی این اتفاق یک چرخه خود تشدید شوندگی را فراهم میکند و باعث میشود همه به سمت صف فروش بروند و در نتیجه نزولی شدن بازار را تشدید کنند؛ البته سازمان بورس و مقام ناظر با استفاده از ابزاری همچون محدود کردن دامنه نوسان و یا افزایش حجمهای مبنا میتوانند تا حدی این شرایط را مدیریت کنند. درعین حال یک صندوق تثبیت بازار سرمایه نیز وجود دارد که وظیفه آن این است که وقتی بازار به طور شدیدی نامتعادل میشود از بازار حمایت میکند و وارد خرید سهمها میشود تا بخشی از شرایط را تعدیل کند؛ بنابراین امکان ریزش به این معنا که مثلا شاخص و سرمایه سهامداران نصف شود در این حد ممکن نیست و امکان آن خیلی کم است اگر چه بازار مبتنی بر احتمال است و نمیتوانیم با قطعیت در مورد آن صحبت کنیم. در مجموع بنده معتقدم اصلاح در بازار سرمایه احتمالا در حد ۱۰ تا ۲۰ درصد میتواند اتفاق بیفتد و در این صورت نیز ابزارهای مورد نیاز برای تعدیل شرایط در اختیار مقام ناظر وجود دارد پس از این حیث خیلی جای نگرانی نیست.
به نظر بنده دولت باید فرایند عرضه سهام خود و همچنین پذیرش وعرضه اولیه شرکتهای دولتی را سرعت ببخشد. در حال حاضر دولت به دو شیوه در بازار سرمایه حضور دارد که یک مورد آن مربوط به شرکتهایی میشود که در آنها سهام دارد مثل شرکتهای پالایشی و شرکتهای صنایع معدنی و فولادی. در این حوزه کاری که دولت میتواند انجام دهد این است که سهام این شرکتها را در بازار به فروش بگذارد و این کمک میکند تا علاوه بر تعدیل بازار بخشی از نقدینگی که باعث افزایش قیمتها شده جذب شود. در حال حاضر نیز این کار از طریق صندوق سرمایه گذاری قابل معامله یا ETF در حال انجام است به گونهای که دولت سهام خود را در شرکتهای دولتی به صورت سه بسته ETF شامل صندوق سرمایهگذاری قابل معامله واسطهگریهای مالی، صندوق سرمایهگذاری قابل معامله خودروسازی و صنایع فلزی و صندوق سرمایهگذاری قابل معامله صنایع پالایش نفت و پتروشیمی عرضه کرده و هر کسی میتواند تا سقف ۲ میلیون این خرید را انجام دهد. به هر روی این روش میتواند نقدینگی را جذب و بازار را هموار کند؛ اگر چه شاید بهتر بود که فروش این سهام به صورت مستقیم در بازار انجام میشد، ولی دولت به گونهای برنامه ریزی کرده که این عرضه در چارچوب صندوقهای سرمایه گذاری انجام شود. در مجموع با توجه به تخفیفی که دولت تعیین کرده به نظر میرسد استقبال خوبی از این عرضه صورت بگیرد.
مورد دوم این است که سازمان بورس به عنوان مقام ناظر و شرکتهای بورسی مثل بورس تهران و شرکت فرابورس ایران باید فرایند پذیرش شرکتهای جدید را تسهیل کنند. در حال حاضر خیلی از شرکتها علاقه دارند وارد بازار سرمایه شوند، سهام بفروشند، تامین مالی کنند و از مزایای بازار بهره ببرند و از طرفی خیلی از مردم، سهامداران و فعالان بازار هم میخواهند سهام شرکتهای جدید و شرکتهایی را که در فضای عمومی شناخته شده هستند و خوب کار میکنند داشته باشند؛ پس در حال حاضر کاری که مقام ناظر و شرکتهای بورس تهران و فرابورس ایران باید انجام دهند این است که فرایند عرضه را تسهیل کنند، چون هر چه قدر عرضهها زودتر انجام شود این روند به ما کمک میکند تا رشد بازار منطقیتر و احتمال اصلاح بزرگ و یا ریزش که به نظر بنده احتمال آن کم است کمتر شود. به هر روی در حال حاضر این موضوع جزو سیاستهای دولت بوده، اما باید مطالبه شود تا با سرعت بیشتری دنبال شود.
مردم از عرضه سهام ایمیدرو استقبال میکنند مسئله دیگر این است که دولت باید شرکتهای دولتی جدیدی را در بازار سرمایه عرضه کند. مثلا در حال حاضر بحث این است که ۱۰ درصد سهام سازمان توسعه و نوسازی معادن و صنایع معدنی ایران یا ایمیدرو در بازار عرضه شود. ایمیدرو نیز مالک داراییها متنوعی درحوزه معادن و صنایع معدنی است و جذابیت دارد پس اگر سهام این شرکت در بورس عرضه شود همانگونه که مردم برای خرید سهام شستا هجوم آوردند احتمالا از سهام ایمیدرو هم استقبال میکنند و البته شرکتهای دولتی دیگری نیز وجود دارند که اگر در بورس عرضه شوند مورد استقبال قرار میگیرند. به هر روی عرضه سهام شرکتهای دولتی در بورس ۲ خاصیت دارد نخست اینکه به جذب نقدینگی کمک میکنند و باعث میشوند بازار متعادل شود و دوم اینکه این عرضه میتواند کسری بودجه دولت را تامین نماید و اتفاقا این روش ضد تورمی است، چون بخشی از نقدینگی را جذب میکند.
در حال حاضر با توجه به کاهش شدید نرخ سود اوراق در بازار بهترین شرایط فراهم شده تا دولت از طریق انتشار اوراق تامین مالی خود را برای جبران کسری بودجه و اجرای طرحهای عمرانی انجام دهد. به هر روی میانگین بازدهی اسناد خزانه اسلامی که همان اوراق بدهی دولت است در هفتههای اخیر از ۲۰ درصد به ۱۳ درصد کاهش یافته و این شرایط خوبی را فراهم میکند که دولت دروضعیت تورم بالای ۳۰ درصد با نرخهای پایین اوراق منتشر کند.
انتشار اوراق ۲ خاصیت دارد نخست اینکه نقدینگی را به سمت خود جذب میکند و دوم این که تفاوت نرخهای اوراق با نرخ تورم کمک میکند تا دولت بتواند با هزینههای بسیار بسیار پایین تامین مالی بودجه را انجام دهد و اصطلاحا به جای استقراض از بانک مرکزی با انتشار اوراق این استقراض را از مردم انجام دهد. به هر روی انتشار اوراق نه تنها آثار و تبعات منفی ندارد بلکه میتواند آثار مثبتی هم داشته باشد به ویژه اینکه اگر این منابع برای طرحهای عمرانی هزینه شوند؛ البته در حال حاضر بنابر اعلام وزارت راه و شهرسازی مقرر شده تامین مالی ۱۲ پروژه ریلی و آزاد راهی که برای کشور مهم هستند در بازار سرمایه صورت بگیرد و این هم کار خوبی است. بدیهی است که امروز در کشور طرحهای عمرانی بزرگ در بخش انرژی، نفت و گاز، پتروشیمی، حمل و نقل، جاده، آزاد راه، خطوط ریلی و صنایع آب و برق وجود دارند که معطل پول و تامین مالی هستند با این وجود بازار شرایطی را فراهم کرده تا بتوان به راحتی و با نرخهای مناسب این طرحها را تامین مالی کرد به گونهای که هم جهش تولید و اشتغال شکل بگیرد و هم اینکه سهامداران، فعالان بازار و مردم از منافع این طرحها استفاده کنند؛ پس تامین مالی طرحهای بزرگ از طریق بازار سرمایه چه به صورت انتشار سهام پروژهها و چه به صورت انتشار اوراق برای پروژهها باید در دستور کار دولت قرار بگیرد.
طبیعتا انتشار سهام نیز برای مشارکت کنندگان با ریسک همراه است، اما انتشار اوراق این ریسک را ندارد. به هر روی باید این تنوع وجود داشته باشد و اجازه بدهیم مردم خود تصمیم بگیرند که آیا میخواهند با خرید سهام یک پروژه ریلی ریسک بیشتری کنند و یا میخواهند با ریسک و بازدهی کمتر اوراق تامین مالی این پروژها را بخرند.
کاهش نرخ سرمایه گذاری در کشور خطرناک است واقعیت این است که از چند سال گذشته نرخ سرمایه گذاری در کشور کمتر از نرخ استهلاک سرمایه بوده و این باعث شده به تدریج موجودی سرمایه ثابت شود و از امسال این موجودی رو به کاهش برود و این بسیار خطرناک است. به هر روی آن چیزی که موجب رشد اقتصادی و جهش تولید در کشور میشود سرمایه گذاری است پس بدون سرمایه گذاری تولید و رشد اقتصادی محقق نمیشود؛ اما سوال این است که این سرمایه گذاری از چه محلی باید تامین شود بدیهی است که منابع بودجه دولت بسیار محدود است به گونهای که در طول ۱۵ سال گذشته سهم بودجه عمرانی از بودجه کل کشور کاهش پیدا کرده پس دولت پولی در بساط ندارد از طرفی بخش خصوصی هم با توجه به چشم اندازهایی که وجود دارد و عدم قطعیتها در محیط کسب و کار خیلی تمایلی به سرمایه گذاری فیزیکی و عمرانی ندارد؛ بنابراین دولت خود باید به میدان بیاید و منابعش را از طریق نقدینگی که در جامعه وجود دارد تامین کند؛ و البته خیلی از مردم نیز دنبال فرصتهایی هستند تا بتوانند در طرحها سرمایه گذاری کرده و به تبع آن هم بازدهی و هم سود کسب کنند و از طرفی هم بتوانند به بخشی از اقتصاد کشور کمک کنند، اما این مهم مستلزم این است که بروکراسی دولتی و قوانین و مقررات دست و پا گیر کنار بروند تا کار سریعتر انجام شود.
اینکه چرا بورس ایران مثبت شده در حالی که تمام بورسهای دنیا منفی هستند دو دلیل دارد نخست اینکه ما با توجه به شرایط تحریمی کمترین ارتباط را با اقتصاد بین الملل داریم؛ بنابراین بازار سرمایه ایران با بازار سرمایه کشورهای دیگر خیلی قابل مقایسه نیست. نکته دوم اینکه یک عامل جدی در رشد بازار وجود و آن هم فشار نقدینگی و فشار پول جدید است که وارد بازار میشود و قیمت سهام تمام شرکتها را بالا میبرد.
نکته دیگر اینکه در روزهای اخیر وضعیت قیمتی کالاهای فلزی، محصولات پتروشیمی و محصولاتی که شرکتهای بزرگ بورس تولید کننده آنها هستند بهتر شده و چشم انداز بهتری پیدا کرده اند و این موضوع کمک میکند تا شرایط و چشم انداز بازار بهبود پیدا کند؛ بنابراین علت اینکه بورس ایران مثبت شده فشار نقدینگی و هجوم پول جدید به بازار بوده پس در بخش واقعی اقتصاد شرایط ویژهای اتفاق نیفتاده است. هر چند نباید این موضوع را نیز فراموش کنیم که بخش مهمی از شرکتهای بزرگ بازار سرمایه ما مثل صنایع فلزی و شرکتهای پتروشیمی در سال ۹۸ عملکرد خوبی داشته اند و رکوردهای تولید، فروش و صادرات را ثبت کردند پس رشد قیمت این شرکت خیلی هم بی دلیل نبوده است. از طرفی شرایط بقیه شرکتها نیز با توجه به بهبود شرایط اقتصادی کشور و افزایش رشد اقتصاد غیر نفتی در طول سال ۹۸ بهتر شده است به گونهای که اگر گزارشها را بررسی کنیم این شرکتها عمدتا با افزایش فروش و درآمد مواجه بوده اند.
سیاست نظام تامین مالی شرکت های بزرگ در بازار سرمایه است به نظر میرسد سیاست نظام در مورد جذب نقدینگی این است که تامین مالی شرکتهای بزرگ را به بازار سرمایه منتقل کند و نظام بانکی صرفا برای تامین مالی شرکتهای متوسط مورد استفاده قرار بگیرد؛ بنابراین باید انتظار داشته باشیم که ابزارهای موجود در بازار بورس مثل اوراق مختلفی که برای تامین مالی شرکتها عرضه میشوند با رشد و استقبال قابل توجهی مواجه شوند. به عنوان مثال آخرین اتفاقی که افتاد این بود که شرکت لبنیات دومینو مبلغ ۲۰۰ میلیارد تومان از طریق انتشار اوراق اجاره در بازار سرمایه با نرخ ۱۸ درصد تامین مالی کرد با این وجود اگر این شرکت میخواست برای تامین مالی خود از بانک وام بگیرد اولا دریافت این وام شرایط و مشکلات خاص خود را داشت ثانیا با نرخ ۱۸ درصد هم نمیتوانست تامین مالی کند و باید نرخ بالاتری را پرداخت میکرد.
معتقدم افزایش سهم بازار سرمایه در تامین مالی شرکتها کار درستی است و البته بنا بر اعلام رئیس کل بانک مرکزی نیز قرار است سهم بازار سرمایه در تامین مالی به ۵۰ درصد برسد و ۵۰ درصد ما بقی را بانکها بر عهده بگیرند؛ پس اگر هدفگذاری این باشد که به نظر هم میرسد همین است باید انتظار بزرگ شدن بازار سرمایه خیلی بزرگتر از آنچه که هست را داشته باشیم. به هر روی یک زمانی ارزش معاملات در بورس تهران به ۲۰۰ میلیارد تومان هم نمیرسید، اما در حال حاضر ارزش روزانه معاملات حدود ۱۵ میلیارد تومان یا یک میلیارد دلار است. خب این شرایط نشان میدهد که پاردایم مهمی در بازار سرمایه تغییر کرده و دیگر با عینکها و تحلیلهای گذشته نمیشود به بازار نگاه کرد با این وجود باید از چارچوبهای تحلیلی جدیدی استفاده کنیم و با توجه به شرایط روز بازار را مورد بررسی قرار بدهیم.
اقدامی که باید صورت بگیرد این است که ابزار موجود در بازار سرمایه از جمله انواع اوراقی که شرکتها میتوانند از طریق آنها تامین مالی کنند بیشتر معرفی شوند یعنی ارتباط بیشتری بین مدیران بازار سرمایه با مدیران شرکتها و بنگاههای تولیدی برقرار شود تا آنها از ظرفیت بازار سرمایه مطلع شوند و بخش زیادی از تامین مالی خود را به بازار سرمایه منتقل کنند و اگر این اتفاق بیقد نظام بانکی هم یک مقدار شرایط بهتری را تجربه خواهد کرد به گونهای که میتواند اعتبارات خرد را سازماندهی کند. بدیهی است که امروز عمدتا تسهیلات بانکی به بنگاههای بزرگ پرداخت میشود و بنگاههای کوچک و حتی افراد و خانوارها خیلی نمیتوانند از این تسهیلات استفاده کنند؛ پس اگر تامین مالی بنگاههای تولیدی در بازار سرمایه صورت بگیرد بانکها میتوانند روی اعتبارات خرد متمرکز شوند و به خانوارها و افراد وام بدهند و نظامهای اعتبارسنجی را فعال کنند.
در حال حاضر، چون نظام اعتبارات خرد در کشور جا نیفتاده بیشتر خریدهای مردم به صورت نقدی انجام میشود. با این وجود در شرایطی که نرخ سود بانکی کاهش یافته و به ۱۲ درصد رسیده و از طرفی سیاست نظام هم بر این است که فشار تامین مالی شرکتهای بزرگ را از روی دوش بانکها بردارد و به بازار سرمایه منتقل کند پس شرایطی فراهم خواهد شد که مردم بتوانند با نرخ عادلانه به تسهیلات بانکی خرد دسترسی پیدا کرده و بخشی از کالای مصرفی و با دوام خود را از طریق اعتباری خرید کنند و این روالی است که در اکثر کشورهای دنیا وجود دارد، اما چون نرخ بهره در ایران بالا بوده این اتفاق نیفتاده است. به هر روی با توجه به پایین آمدن نرخ بهره میارزد که مردم برای تامین بخشی از نیازهای خود به اعتبارات خرد دسترسی داشته باشند.
انتقادی که مطرح میشود این است که رشد قیمتها به تولید و بخش واقعی اقتصاد کمکی نمیکند؛ اما باید گفت که این طور نیست، چون در حال حاضر بخش زیادی از سهام شرکتهایی که در بورس معامله میشوند در اختیار سهامدار عمده هستند با این وجود هر چه قدر قیمت این سهمها بالاتر برود سهامدار عمده میتواند با فروش بخش کوچکی از سهام تامین مالی بیشتری کند و یا در آنجایی که میخواهد اوراق بدهی منتشر کند میتواند با وثیقه گذاشتن سهام کمتری، اوراق بدهی بیشتری منتشر کند و تامین مالی کند پس نمیشود گفت رشد قیمت اثری بر تولید نداشته بلکه میتواند به شرکتهایی که در بورس هستند کمک کند.
نکته بعدی این است که رونق بازار سرمایه میتواند به بخش مسکن هم کمک کند. در حال حاضر ابزاری به نام اوراق رهنی وجود دارد که در بورس عرضه میشود و مسائل شرعی آن هم برطرف شده و قابل استفاده است. اوراق رهنی کمک میکنند تا بانکها توان وام دهی بیشتری پیدا کنند؛ مثلا اگر بانکها با یک سرمایه ثابت میتوانند سالانه ۵۰ هزار فقره وام پرداخت کنند با استفاده از اوراق رهنی قدرت وام دهی آنها تا ۲۰۰ هزار فقره یعنی سه چهار برابر افزایش پیدا میکند. به هر روی سازوکار استفاده از اوراق رهنی وجود دارد و تمام ضوابط و مقررات و دستورالعملهای آن نیز تدوین شده با این وجود در حال حاضر که مردم از بازار سرمایه استقبال کرده اند میتوان این ابزارها را هم توسعه داد و هم عمق و حجم بیشتری به آنها بخشید تا هم به بنگاهها و کسب و کارها و هم به بخشی از سیستم بانکی کمک شود.
تغییر مسیر بسیار مهم در اقتصاد ایران در مجموع به نظر میرسد که اقتصاد ایران در حال یک تغییر مسیر بسیار مهم است و این تغییر مسیر هم این است که تامین مالی از بانک پایه بودن خارج و سهم بازار سرمایه در تامین مالی کسب و کارها و بنگاههای اقتصادی جدی میشود و این موضوع یک اتفاق مثبت است. با این وجود یکی از نکاتی که باید مورد توجه قرار بگیرد این است که مردم برای ورود به بازار سرمایه حتما از طریق نهادهای حرفهای مثل صندوقهای سرمایه گذاری و شرکتهای سبدگردان اقدام کنند. از طرفی آموزش هم باید جدی گرفته شود یعنی نهاد متولی بازار و رسانه ملی برنامههایی را در رابطه با بازار بورس تولید کنند تا هم ریسک بازار را یادآور شوند و هم آموزشهای تخصصی را ارائه بدهند. به هر روی صنعت مالی، صنعت سرمایه گذاری و بازار سرمایه به تازگی در ایران در حال شکل گیری است و ما در ابتدای یک راه طولانی هستیم پس هر چقدر بتوانیم سیاستها را منسجم و آموزش و فرهنگ سازی را در جامعه تقویت کنیم در آینده شرایط بهتری خواهیم داشت. در مجموع ارزیابی بنده نیز از روند بازار سرمایه مثبت است و فکر میکنم اگر دولت در ارتباط با این بازار سریع ترعمل کند و کارها را پیش ببرد میتوانیم شاهد یک تحول در اقتصاد ایران باشیم و اثرات این روند را در بخش واقعی اقتصاد و جهش تولید شاهد باشیم.