خیالمان راحت بود اگر هیچ چیز سر جایش نیست حداقل کتابی هست تا حواسمان را غرق در قصههای خودش کند مع الاسف کتاب هم جز کالاهای لوکس قرار گرفته است و در سبد خانوادهها قرار ندارد.
گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو- هانیه مختاری؛افزایش ۲ تا ۳ درصدی قیمت کتاب سبب فروش هرچه کمتر آن شده است. از آن طرف هم ناشران به دلیل گرانی و نبود کاغذ، در حال تعطیلی انتشاراتی خود هستند، مافیای کاغذ که از ابتدا کاغذ را با ارز دولتی خریداری میکنند، اما با قیمت دلار آزاد به دست تولیدکنندگان و مصرفکنندگان میرسانند، مسبب تعطیلی این انتشاراتیها هستند.
خاطرات خوش روزهای کودکی و شروع سال تحصیلی با بوی کتابهای نو و قفسههای پر از کتاب گوشهی خانه هایمان، در ذهنمان تداعی میشود و آنهایی که دلار ۴۲۰۰ تومنی به جیب میزنند این عطر دل انگیز را گویا به فراموشی سپرده اند. کاهش فروش کتاب و کم شدن صفحات روزنامهها نشان میدهد اوضاع وخیم است. به گفتهی معاون وزیر ارشاد دو نفر ۲۴ میلیون یورو برای واردات کاغذ دریافت کرده اند که اصلا وجود خارجی ندارند و گویا شکایت هم آب در هاونگ کوبیدن است. اما سوال اینجا است که آیا کسی که ارز دولتی به آنها داده است هم وجود خارجی ندارد؟
پای صحبت ناشران که مینشینی، متوجه میشوی این قصه سری دراز دارد. فروشندگان میگویند اصلا بحث گرانی کاغذ نیست، مشکل از چاپ و نشر است یعنی اگر مشکلات چاپ و نشر کم شود متقاضی برای خرید کتاب زیاد میشود و در نتیجه فروش بالا میرود و همچنین قیمت کاغذ هم افزوده میشود با این حال دولت ترجیح میدهد بازار فروش راکد باشد تا اینکه قیمتها بالاتر از این برود. با این وجود که با این قیمتها، فروش کتاب باز هم به ضرر دولت نیست!
کوچه خیابانهای ظهیر الاسلام هم حرفایی برای گفتن دارند. مشکل کمبود کاغذ نیست. مشکل قیمت سرسام آورش است. طبق اقدام وزارت فرهنگ ارشاد اسلامی براساس میزان کتابی که هر ناشر در طول هر سال منتشر میکند و در خانه کتاب به ثبت میرسد، سهمیه مشخصی از کاغذ یارانهای برای ناشران در نظر میگیرد. بر این اساس مشاهده میشود برای برخی از ناشران این سهمیه تنها ۲ درصد از نیازهایشان را رفع میکند و این باعث میشود آنها برای جبران کمبود هایشان رو به کاغذ با قیمت آزاد بیاورند و همین موجب افزایش قیمت کتاب هایشان میشود.
قصهی پر غصهی واردات سیدحسن میرباقری، رئیس انجمن واردکنندگان کاغذ و مقوا، اما معتقد است که افزایش قیمت اخیر در بازار کاغذ واقعی نیست و حباب است. او میگوید: «این افزایش قیمت به دلیل تاخیری است که در اختصاص ارز ۴۲۰۰ تومانی پیش آمده است، تصور میکنم به محض رسیدن کاغذهای خریداری شده با دلار ۴۲۰۰ تومانی به ایران این افزایش قیمت از بین برود.»
میرباقری ضمن اظهار امیدواری نسبت به پایین آمدن قیمت کاغذ در بازار با ترخیص کالاهای وارد شده از گمرک گفت: «نوسانات بازار دلار خواه ناخواه تاثیر خود را روی بازار کاغذ نیز نشان میدهد.»
میرباقری همچنین گفته است: «حجم قابل توجهی از کاغذهایی که با ارز ۴۲۰۰ تومانی خریداری شدهاند، هنوز وارد کشور نشده است، به هر حال فردی که ارز را گرفته و برای طرف خارجی حواله کرده است، به هدف خود رسیده، اما هنوز بارها نیامده است. بالاخره باید مشخص شود محمولهها کجاست؟ بانکها برای پرداخت ارز ۴۲۰۰ تومانی مدارک لازم را جمعآوری کردهاند. با همین مدارک میتوان پیگیر ورود کالاها به کشور بود. ورود این کالاها به بازار میتواند آرامش نسبی را برگرداند.»
دوربین، رو به کتاب دوستان کمی آن طرف تر، اما متقاضیان این بازار راکد، مجبور میشوند به نسخههای دیجیتالی کتابها رو بیاورند. دردی سنگین و غمبار که در مقابل تحمل قیمتهای کتاب طاقت فرساتر نیست... افرادی هم هستند که رو به کتابهای دسته دوم خیابان انقلاب آوردند، زیر لب هم از قیمتهای حبابی این روزها یاد میکنند... نمیدانم بازار خرید و فروش است، است یا کف و صابون.
ما نیز سالهاست به انتظار روند کاهشی تمام محصولاتی که گران شده است نشسته ایم. افسوس که شتر در خواب بیند پنبه دانه...
حالا که این روزها صحبت از فقر فرهنگی است باید توجه به عرصهی کتاب و کتابخوانی بیش از پیش باشد به طوریکه هیچ یک از اقشار جامعه این فشار متحمل شده را حس نکنند و با خیال راحت بار علمیشان را سنگینتر کنند. اما اندکی واکاوی در این عرصه گویای این است که کسی توجهی به گرانی این کالا و پیامدهای منفی اش ندارد و هر کسی به نوعی از زیر بار مسئولیت شانه خالی میکند و پیدا کردن مافیای کاغذ کار حضرت فیل است.
خیالمان راحت بود اگر هیچ چیز سر جایش نیست حداقل کتابی هست تا حواسمان را غرق در قصههای خودش کند مع الاسف کتاب هم جز کالاهای لوکس قرار گرفته است و در سبد خانوادهها قرار ندارد و مطالعه فقط در بین شمار اندکی از ایرانیان جریان دارد و حتی بسیاری از دانشآموزان و دانشجویان نیز جز کتاب درسی، مطالعه دیگری ندارند.
امید است روزی نرسد که بوی خوش کتاب به فراموشی سپرده شود و در بازار ناشران فاصلهی تامین و خرید حل شود تا دوباره آرامش به این حوزه باز گردد و این کالای به اصطلاح طلای سفید هم، کنار طلای زرد نرود.