کارگردان مستند «مهدی عراقی را بکش» میگوید بهروز افخمی قصد ساخت فیلم سینمایی از شهید عراقی داشته است که به دلایلی نیمهتمام میماند. نام این مستند نیز پیشنهاد این کارگردان سینمای ایران بوده است.
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، بخش اول مصاحبه با کارگردان مستند «مهدی عراقی را بکش» چند روز پیش منتشر شد و در آن موضوعات مختلفی درباره شهید عراقی، حضور او در زندان، ارتباطش با زندانیان قبل از انقلاب سازمان مجاهدین و همراهی او با امام خمینی در جریان پیروزی انقلاب مطرح شد. اکنون بخش دوم این گفتگو را از نظر میگذارنید:
آیا تاکنون درباره حاج مهدی عراقی کار تصویری ساخته شده است؟
شهادت مهدی عراقی کمر امام را شکست
این موضوع برای ما هم جای سؤال بود؛ اولاً حاج مهدی خیلی آدم بزرگی است یعنی وقتی از زاویه نگاه امام حاج مهدی را بررسی میکنید میبینید کسی است که هم وزن او در کل تاریخ انقلاب به ندرت پیدا میشود. اگر اشتباه نکنم تعبیر آقای دعایی این بود که تنها دو نفر بودند که رفتنشان کمر امام را شکاند؛ یکی شهید مطهری بود و دیگری آقای عراقی. علاوه بر این دوره مبارزه ایشان بسیار زیاد و پر از قصه است؛ ماجرای فدائیان، سال ۱۳۴۲، زندان رفتن، انقلاب و ... دوران بسیار گستردهای است. از طرف دیگر خود ایشان، آدم بسیار جالبی است، شوخ طبع و لوتی است، حالتهای پهلوانی دارد و .. در حقیقت سوژهای است که میتوان راجع به او فیلم ساخت.
وقتی سراغ این سوژه رفتیم با خود گفتیم که احتمالاً کارهایی ساخته شده است، اما وقتی وارد ماجرا شدیم و جستوجو کردیم دیدیم که هیچ کاری ساخته نشده و اکثر کارها به نوعی مناسبتی بود؛ از این دست گزارشهای خبری که تلویزیون در مناسبتهای مختلف میسازد.
فکر میکنم کل چیزی که راجع به ایشان ساخته شده ۳-۴ دقیقه بوده و بیشتر از ۱۰ دقیقه نشده است.
نه؛ یک کار ۲۰ دقیقهای هم بود؛ مثلاً آقای توکلی در مصاحبههای خبری بیشتر از نقش شهید عراقی حرف میزدند که این آدم مهمی بود و در مبارزات نقش فعالی داشت و ... کارهای معمولِ مناسبتی تلویزیون.
یعنی وارد لایههای زیرین نمیشد؟
چرا فیلم بهروز افخمی درباره شهید عراقی ناتمام ماند؟
خیر. برای ما هم خیلی عجیب بود که چرا بعد از ۴۰ سال کسی سراغ این آدم نرفته است؟ البته چند کار مکتوب انجام شده بود که نسبت به حاج مهدی خیلی کم بود؛ مثلاً یکی از شمارههای نشریه شاهد یاران در سال ۷۸ اختصاص به ایشان داشت و دیگری هم "عراقی به روایات اسناد" بود؛ کتابی بود که مرکز اسناد در آورده بود و البته "ناگفتهها"؛ بعدها که جلوتر رفتیم دیدیم که بهروز افخمی هم میخواسته چنین کاری انجام بدهد، اما موفق نمیشود.
چرا شکست خورد؟
بهروز افخمی تعداد زیادی کار ساخته نشده و پروژه نیمهتمام دارد. وقتی با او صحبت میکردیم خیلی واضح دلیل این ماجرا را توضیح نداد و یادش نبود.
فکر میکنم قرار بوده که کار را تلویزیون پشتیبانی کند و ظاهراً آن موقع به این نتیجه رسیده بودند که شاید بهتر باشد این وجه انقلاب را نگوییم! اکنون چنین چیزی در ذهن من است و دقیق یادم نیست. ولی خود بهروز افخمی کارهای نیمهتمام زیادی دارد و فیلمنامههایی دارد که نیمهتمام مانده است.
آقای افخمی وارد فاز تصویربرداری هم شده بود؟ کارش تا چقدر پیش رفته بود؟
اصلاً وارد تولید نشده و تنها پیش تولید را انجام داده بودند.
از طرح و پژوهش آنان استفاده کردید؟
نه، فقط یک جلسه پیش او رفتیم و گفتگو کردیم. البته آقای افخمی میگفت که تصمیم داشتم مجموعه مستندی را درباره مؤتلفه شروع کنم؛ وقتی روی مؤتلفه کار میکردم به حاج مهدی عراقی رسیدم و فهمیدم که اگر میخواهم کار سینمایی بسازم باید محوریت آن حاج مهدی باشد چرا که ویژگیهای یک قهرمان که بخواهد در سینما تصویر بشود را کاملاً دارد، بسیار عملگرا است و میتواند به عنوان قهرمان سینمایی مطرح باشد.
بعد از اینکه آقای افخمی کار را دید نظرش چی بود؟
شاید بهتر باشد از خودش بپرسیم، ولی خیلی دوست داشت. این مستند را به ۲-۳ نفر نشان دادم و برایم مهم بود که اینها حتماً ببینند. یکی آقای افخمی بود، دیگری بهزاد نبوی و ...
چرا بهزاد نبوی؟
نظر بهزاد نبوی درباره شهید عراقی و فتوای شرک؟!
میخواستم نظرش را در مورد فصل زندان بدانم. او در مورد زندان، منتقد عملکرد طیف مذهبی مؤتلفه و مبارزان مذهبی از جمله مهدی عراقی است و نسبت به جشن سپاس موضع بسیار جدی داشته و دارد، اما در عین حال شهید عراقی را بسیار دوست دارد. در حقیقت میتوان گفت حاج مهدی از معدود چهرههایی است که در طیفهای مختلف قابل احترام است.
بهزاد نبوی نگران این بود که اگر موضوع فتوا را بگوییم از آنجا که رویکرد انتقادی دارد حاج مهدی زیر سؤال برود. او میگفت اگر فتوا را بگویید، حاج مهدی زیر سؤال میرود؛ چه کار میخواهید بکنید؟ برایم مهم بود نظرش را بپرسم؛ کار را دید و خیلی خوشش آمد و گفت هم واقعیت را دیدید و هم او را خدشهدار نکردید. من هم معتقد بودم که باید حقیقت را بگوییم؛ به نظرم اگر میخواهید به آن آدم نزدیک شوید و نقطهای دارد که از نظر تو اشتباه تاکتیکی بوده یا عملکردی است که الان انتقادی بدان وارد است، اگر آن اشتباه را توضیح بدهید کمک میکنید که مخاطب به او نزدیکتر شود.
قبل از اینکه مستند سینمایی «مهدی عراقی را بکش» را تولید کنید، مجموعه دیگری ساخته بودید که تلویزیونی بود؛ این مستند سینمایی از دل آن مجموعه تلویزیونی بیرون آمد یا از اول نسخه سینمایی برایتان مهم بود؟
آن زمانی که کار را آغاز کردیم قصد داشتیم نسخه سینمایی از مهدی عراقی بسازیم؛ این مسئله از همان روزهای اول پیش تولید برای ما معلوم بود و اینگونه نبود که در اواسط کار رویکرد اولیه خود را عوض کنیم.
پس چگونه شد که مستندتان به صورت مجموعهای ۴ قسمتی از تلویزیون نیز پخش شد؟
از همان روزهای اول متوجه شدیم با حجم بسیار بالایی از اطلاعات که میخواهیم مورد بررسی قرار بدهیم- هم از نظر تعداد آدمها و هم از از نظر بازه زمانی طولانی- میتوانیم مجموعه مستندی نیز در بیاوریم و در کنارش نسخه سینمایی هم داشته باشیم؛ به صورت کلی پخش مستند بالای ۶۰ دقیقه در تلویزیون بسیار سخت است چرا که پیدا کردن کنداکتور ۳-۴ باکسی امری دشوار است؛ با این حال میخواستیم این کار از تلویزیون پخش شود و در نهایت به این نتیجه رسیدیم چهار فصل زندگی حاج مهدی عراقی را در چهار قسمت ۴۰ دقیقهای دربیاوریم؛ نسخه سینمایی هم سرجای خودش بود با این تفاوت که بسیاری از حرفها کوتاه شد و یک سری از تفصیلات که برای مخاطب تلویزیونی لازم بود، در نسخه سینمایی تکرار نشد.
همیشه نقدی در این زمینه وجود داشته است و آن هم این است که مستند ساختن برای تلویزیون و سینما فرق دارد؛ چه در حوزه مدیوم و چه در عرصه محتوا.
به نظرم این اتفاقِ رایجی است؛ مثلاً در «ایستاده در غبار» یا «آخرین روزهای زمستان» نیز چنین اتفاقی رخ داد؛ با این حال وقتی این دو نسخه را کنار هم قرار میدهم بیشتر به نسخه سینمایی امتیاز میدهم چرا که به نظرم پرداخت بهتری دارد و چکش خوردهتر است؛ هر چند ساختمان هر دو یکی است.
به نظر شما مستند «مهدی عراقی را بکش» مستند پرتره است؟
بله؛ مستند پرتره است.
سعی کردید از چه ابعادی به حاج مهدی عراقی نگاه کردید؟ آیا از بعد سیاسی هم نگاه کردید؟
منظور من این نبود که وارد بعد سیاسی حاج مهدی نشویم بلکه میگویم قصد تاریخنگاری نداشتیم؛ یک زمان هست که روی قله تاریخ ایستادهاید و شخصیتی را از بعد تاریخی بررسی میکنید، به نظرم به چنین مستندی پرتره نمیگویند؛ در حقیقت به مستندی مثل قائممقام پرتره نمیگویند در حالی که ایستاده در غبار پرتره است؛ البته اصلاً قصد ارزشگذاری ندارم.
وقتی از پرتره حرف میزنید یعنی میخواهید قابی از او را ببینید و این شخصیت را بیشتر بشناسید؛ در این حالت حتی نوع عطر روزانه او، محل کار و اتومبیل شخصیت نیز برایتان مهم میشود؛ در نقطه مقابل شما میخواهید به همان شخصیت از منظر سیاسی نگاه کنید، در این صورت فیلمی مثل قائممقام ساخته میشود که ابعاد سیاسی آقای منتظری را مرور میکند؛ چنین فیلمی نقش آقای منتظری را در تاریخ بررسی میکند و اتفاقاً خوب هم روایت میشود.
شما این نوع سینما را پرتره نمیدانید؟
به نظرم پرتره نیست و یک مستند تاریخی است.
در دو فصل ابتدایی فیلم، علاوه بر مصاحبهها صوت شهید عراقی را داشتید که بسیار کمککننده بود؛ در حقیقت هر جا که از نظر روایت کم میآوردید، صحبتهای حاج مهدی را میگذاشتید که هم از نظر سندیت و هم از نظر روایت خوب بود، اما از زمانی که صوت حاج مهدی حذف شد یعنی در دو فصل پایانی، روایت فیلم افت میکند. آیا میشد تدبیری کرد که فیلم دچار چنین مشکلی نشود؟
واقعاً به چیزی نرسیدم که بتواند جای خالی آن را پر کند. تنها چیزی که میتوانست کمی بیشتر مخاطب را همراه کند، صوت حاج مهدی در دادگاه بود.
به روایتی جدید از حاج مهدی اشاره کردید که توسط عزتشاهی برایتان نقل شده بود و آن هم ماجرای درخواستش برای رفتن به سلول انفرادی است؛ عمدتاً در ساخت مستندهای تاریخی گفته میشود که یک روایت را از زبان چند نفر بشنوید و در کار استفاده کنید؛ بالأخره تاریخ است و ممکن است از ذهن مصاحبهشونده رفته باشد. به همین دلیل گفته میشود که یک روایت را از چند نفر بپرسید و اگر حرف همهشان یکی بود؛ آن را در فیلم بیاورید؛ چنین کاری انجام دادید؟
در خط اصلی که برای فیلم در نظر گرفته بودیم، نقاط عطف مشخص بود و بر مبنای همان نقطه عطفها آدمها را تعریف کردیم و سراغشان رفتیم؛ چنین اتفاقی در خیلی از مصاحبهها رخ میداد، مثلاً ماجرای ۱۵ خرداد را ۳-۴ نفر برای ما تعریف کردند؛ اینها را کنار هم گذاشتیم تا به روایت شسته و رفته و دقیقتری برسیم، اما در جاهایی هم بود که شخص دیگری وجود نداشت که ماجرا را برایمان تعریف کند.
در برخورد با آنان چه کردید؟ استفاده کردید یا نه؟
یک سری را گذاشتیم و یک سری را نه. برای مثال در مورد انفرادی رفتن حاج مهدی فقط عزتشاهی صحبت کرد و در نهایت آن را در فیلم گذاشتیم.
در پایان فیلم صوت مکالمهات با آن مأمور ساواک را گذاشتی؛ از او پرسیدی که خاطرهای درباره حاج مهدی بگوید و او هم گفت برایم مشکل درست نکنید. چرا یک ساواکی باید از مهدی عراقی خاطره داشته باشد؟
صوت پایان فیلم صحبتهای بپّای حاج مهدی است؟!
این مأمور ساواک بپّای حاج مهدی بوده است. مأمور شماره ۶۵۲-۱۱ جز مبارزین بوده و با سازمان مجاهدین همکاری میکرده است. سر ماجرایی دستگیر میشود و به عنوان مبارز سیاسی به زندان میرود. در آنجا میبُرد و مانند خیلیهای دیگر شروع به همکاری با ساواک میکند و گزارش میدهد. شهید عراقی، چون وزنه سنگینی در زندان بوده و رابط زندانیان با زندان بوده است تأثیرگذاری زیادی داشته و به همین دلیل یک بپّا برای او میگذارند. در کتاب «عراقی به روایت ساواک» که مرکز بررسیهای تاریخی وزارت اطلاعات در آورده است میتوانید این کد را پیگیری کنید چرا که در بالای هر گزارش ساواک کد مأمور خورده است. او از داخل زندان تا پس از آزادی گزارشهایی از حاج مهدی داشته است.
چند ماه پژوهش داشتید؟
تیرماه ۱۳۹۷ کارمان را آغاز و پیش تولیدمان را شروع کردیم و از اواخر شهریور ضبط کردیم. چیزی که ما را خیلی جلو انداخت این بود که سیدمصطفی حسینی که پژوهشگر ما بود از گذشته پژوهشهایی در این زمینه داشت؛ ایشان پایاننامهای با موضوع آئینهای عزاداری شیعه کار میکرد که یکی از نقاط عطف آن ماجرای مسجد حاج ابوالفتح بود. او به همین بهانه بسیاری از اتفاقات درباره حاج مهدی عراقی را خوانده بود و با آن درگیری داشت. همین مسئله باعث شد که جلو بیفتیم. به نظرم اگر این زمینه پژوهشی را نداشتیم شاید چند ماه دیگر نیز تحقیقاتمان طول میکشید، اما با وجود آن دو سه ماه وقت گذاشتیم و با مدون کردن تحقیقات سناریوی اصلی را نوشتیم؛ این که سراغ چه کسانی باید برویم و ...
آیا اطلاعات دیگری هم درباره شهید عراقی وجود داشت که بتوان آن را بیان کرد؟
در زندان خاطراتی از حاج مهدی داریم که یک سری از وجوه او را تعریف میکند، مثلا آشپزی میکرده یا شوخطبعیها و ارتباطش با گروههای مختلف؛ البته در ماجرای اتاق شماره دو حاج مهدی شخص اصلی نیست، اما چون میخواهیم به آزادیاش برسیم باید این موارد را هم تعریف کنیم؛ اگر از روی این اتفاق میپریدیم با این توضیح که حاجی وارد حاشیه نشود، متهم میشدیم که از ماجرای فتوا پریدهایم. انتخاب ما چنین بود و شاید مستندساز دیگری جور دیگری انتخاب کند و به این نتیجه برسد.
چرا نام "مهدی عراقی را بکش" انتخاب کردید؟
«مهدی عراقی را بکش» پیشنهاد بهروز افخمی بود
این اسم را بهروز افخمی به ما پیشنهاد داد.
خاطرم هست یکبار به او گفتم که اگر میخواستید چنین فیلمی بسازید اسمش را چه میگذاشتید که به ما هم توصیه کنید؟ گفت "مهدی عراقی را بکش"؛ در واقع اسمی که خودش میخواست روی فیلمش بگذارد را به ما هدیه داد. این نام جذابی است و خشونتی در خود دارد که جذابش میکند! با این حال معتقدم که دو جنبه هم دارد؛ اولاً فیلمی میبینیم که هر چه قدر از آن میگذرد احساس میکنیم شخصیت اصلیاش بسیار دوست داشتنی است. ما با حاج مهدی همراه میشویم، او را دوست داریم و به او نزدیک میشویم. با این حال از همان ابتدا زنگ خطری در گوش ما است که او کشته خواهد شد. یعنی شدیدترین اتفاقی که برای یک آدم ممکن است رخ بدهد در ذهنمان است. به نظرم این تضاد کارکرد خوبی دارد و میتواند اثرگذار و جذاب باشد.
این نام وجه دیگری نیز دارد و آن هم این است که دستوری است؛ یک نفر دستور میدهد که برو و فلانی را بکش. از آنجا که ما فیلم خود را با ابهامی نسبت به فرقان به پایان رساندیم به نظرم این اسم در آنجا هم کمک میکند. میخواستیم که این اسم را برای نسخه تلویزیونی خود نیز بگذاریم، اما دیدیم که خیلی مناسب تلویزیون نیست. در حقیقت خشونتی دارد که مناسب تلویزیون نیست. علاوه بر این در نسخه تلویزیونی نیز صوت مأمور ساواک را نداشتیم؛ به نظرم رسید که این صوت به آن اسم کمک میکند و اگر آن نباشد اسم مهدی عراقی را بکش خیلی قدرت ندارد.
اگر بهروز افخمی این اسم را نمیگفت و خودت میخواستی اسم را انتخاب کنی چه میگذاشتی؟
نمیدانم، اما احتمالاً یکهسوار هم نمیگذاشتم.
به پایانبندی فیلم برسیم؛ بالأخره چه کسی حاج مهدی عراقی را ترور کرد؟
حاجی را فرقان زد و ضارب او هم معلوم است و همهشان را گرفتند. در این شکی نیست آن چند نفری که حاجی را زدند به ویژه اکبر گودرزی دستگیر شدند و ماجرا جمع و جور شد.
عکسی از آنها نیاوردید؟
میخواستیم بدانیم چه کسی به فرقان برای شهادت مهدی عراقی خط داد
موضوع کار ما نبود، اما سؤال ما این بود که درست است این آدم را زدند، ولی عاملان آن از کجا هدایت میشدند؟ منظورم از هدایت بدین معنی نیست که گروهی مستقیم بهشان دستور داده است که او را بزنند بلکه بدانیم اینها به صورت غیرمستقیم تحت تأثیر چه کسانی بودند؟ در پژوهشهایی که انجام شده است عدهای این ایده افراطی را دارند که فرقان از سازمان مجاهدین خط میگرفته است و در نقطه مقابل عدهای دیگر میگویند که آنان یک سری کله خشک بودند که هر شخصی را گیر میآوردند میزدند. وقتی زمینههای فرقان را بررسی میکنید به مقاطعی میرسید که انگار سازمان مجاهدین میتوانسته غیرمستقیم خط بدهد.
فرقان پیچیدگیهایی دارد که نیازمند ساخت مستند دیگری است
جالب است بدانید که سازمان مجاهدین تا قبل از سال ۱۳۶۰ نمیخواستند که به عنوان گروه تروریستی مسلحانه شناخته شوند. البته از همان شروع انقلاب مواضعش روشن بود و انتقاداتی داشت، اما تا قبل از سال ۱۳۶۰ نمیبینید که به شکل رسمی کسی را ترور کرده باشند؛ عمدتاً سعی کردند کارهایشان را از طریق بازوهایی که وجود داشته پیش ببرند. به نظرم فرقان پیچیدگیهایی دارد که نمیتوان راجع به آن به همین راحتی اظهار نظر کرد. به همین دلیل اگر بیشتر میخواستیم وارد این ماجرا شویم باید وارد فرقان و از موضوع حاج مهدی دور میشدیم. با این حال فکر میکنم که لازم باشد کار مستقلی درباره فرقان انجام شود.
نکته آخر؟
بالأخره ما هم کاری ساختیم مثل بقیه کارها و حتماً ضعفهایی دارد؛ یک بخشی هم به خاطر ضعفهای من است این کار اول من است و یک سری خطاهایی در آن وجود دارد. با این حال خوشحالم که فیلم راه خودش را پیدا میکند و پیش میرود. خیلی دنبال شلوغکاری و تبلیغات آنطوری نیستم، اما دوست دارم که مخاطب واقعی آن، این فیلم را ببیند.