کتاب «آیشمن در اورشلیم: گزارشی در باب ابتذال شر» نوشته هانا آرنت با ترجمه زهرا شمس توسط نشر برج به چاپ هفتم رسید.
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، کتاب «آیشمن در اورشلیم: گزارشی در باب ابتذال شر» نوشته هانا آرنت با ترجمه زهرا شمس توسط نشر برج بهتازگی به چاپ هفتم رسیده است.
هانا آرنت فیلسوف آلمانی-آمریکایی در سال ۱۹۶۱ در مقام گزارشگر نشریه نیویورکر در دادگاه آدولف آیشمن افسر مسئول مساله یهودیان در آلمان نازی حاضر شد. دادگاهی که سالها پس از پایان جنگ، با دزدیدن آیشمن طی یکعملیات غیرقانونی از آرژانتین توسط موساد و انتقال او به فلسطین اشغالی برگزار شد. هانا آرنت گزارشی تحلیلی از دادگاه ارائه داد که ابتدا در هفتهنامه نیویورکر و سپس بهصورت مفصل و مشروح در قالب کتاب مورد نظر چاپ شد. گزارش آرنت، شامل مشاهدات او از فضای دادگاه، فضای فلسطین اشغالی در حین برگزاری دادگاه، سخنان قضات، دادستان، وکیلمدافع، برخی شهود و از همه مهمتر و محوریتر، سخنان متهم، یعنی آدولف آیشمن بود.
آرنت ۵۷ سال پیش با نوشتن ایناثر دست روی نکتهای که گذاشت که جدای از نشاندادن ابتذال شر در درون حاکمیت آلمان نازی، افشاگری دیگری هم داشت. او برای اولینبار در ایناثر با صراحت پرده از نقش «شوراهای یهود» در مساله یهودیان در جنگ جهانی دوم برداشت. هرچند دولت فلسطین اشغالی و شوراهای مذهبی یهودیان و خاخامهای اعظم اروپایی بعدها منکر این شدند که در جریان ماجراهایی که در اردوگاههای کار اجباری بر یهودیان میگذشت بودهاند، اما شواهد نشان میداد در تسریع روند خروج یهودیان از اروپا و انتقالشان نیز دست در دست آدولف آیشمن و همکارانش گذاشته بودند و با آنها همکاری و دیدارهای نزدیک داشتهاند.
شاید همینمساله بود که سبب شد بیش از دو دهه انتشار ایناثر در فلسطین اشغالی ممنوع باشد و علاوه بر این، شوراهای مذهبی یهود هانا آرنت را ضدصهیونیستیترین نویسنده یهودی بنامند و او را تکفیر کنند. آرنت پس از انتشار اینکتاب برای سالهای سال طرد شد و حتی همکاران نزدیکش در دانشگاه از او را روی برگرداندند. آنها آرنت را متهم به بیانصافی کردند و از او خواستند از دانشگاه استعفا بدهد.
آرنت در کتاب گزارشگونه «آیشمن در اورشلیم» بیمحابا میگوید یهودیان دوست داشتند بگویند از هیتلر که یک شر مسلم بوده، شکست خوردهاند؛ در حالیکه آیشمن در دادگاه به نظر هانا آرنت بسیار حقیرتر از آن مینمود که یهودیان دوست داشتند ببینند. او در کتاب خود میگوید ما ترجیح میدهیم از هیولایی برخاسته از ظلمت شکست بخوریم تا از یک انسان معمولی، چون به اینترتیب خودمان را کمتر مقصر میدانیم و این، همان نکتهای است که شوراهای یهود و حکومت حاکم یهودی در فلسطین اشغالی دوست نداشت بپذیرد. اما آرنت فقط گزارشگر این صحنه نمایش نبود و با بررسی اسناد و شواهد و مدارک، نقشی را که آیشمن در مهاجرت اجباری و تصفیه یهودیان ایفا کرده، تحلیل کرد و پرده از شری برداشت که نسبت به آیشمن ظهور و بروز پیدا کرده بود. آرنت در سخنگفتن از این شر، تعبیری را به کار میگیرد که پس از انتشار این گزارشها بحثهای زیادی پدید آورد: ابتذال شر. (جالب است که آرنت در کل کتاب تنها دوبار از این تعبیر و یک بار از وصف مبتذل استفاده کرده است.)
آدولف آیشمن، از دید آرنت یک هیولا نبود؛ شیطان نبود، مکبث نبود، ریچارد سوم هم نبود که بر سر آن باشد که نابهکار شود. مشکل او دقیقاً همین بود: افراد بسیاری شبیه به او بودند، آدمهایی نه منحرف و نه سادیست، بلکه بهشکلی اسفبار و هولناک معمولیِ معمولی. آرنت در کتاب خود، به حاکمان اسرائیل، دادستان پرونده آیشمن و نمایشی که برایش راه انداختند دارد. او تأکید میکند موضوع محاکمه آیشمن «اعمال شخصِ» آیشمن است، نه مصائب یهودیان، نه مردم آلمان یا کل بشریت، نه حتی نژادپرستی. آرنت در فصل اول کتابش، دادستان دادگاه را عملاً عروسکی در دستان داوید بن گوریون، نخستوزیر فلسطین اشغالی، میبیند که تمام تلاش خود را میکند تا دادگاه را چنین ترتیب دهد که به رنجهای یهودیان بپردازد و از آن استفادهای سیاسی ببرد؛ گویی باز هم در ایندادگاه پرهیاهو قربانیان دوباره قربانی میشوند، قربانی جاهطلبی بن گوریون و نمایش پرسروصدایشان.
بنگوریون در ایندادگاه از دید آرنت، نقش آیشمن را در راهحل مسئله یهود بسیار پررنگ میکند و به قول آرنت، دست به اغراق فراوان میزند؛ گویی آیشمن مقامی بالاتر از هیملر (که اساس و پلیس آلمان تحت رهبریاش بود) و هایدریش (که اداره اصلی امنیت رایش در اختیارش بود) داشته است.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
ملاحظات حقوقی به کنار، حاضرشدن مبارزان یهودیِ سابق جریانهای مقاومت در جایگاه شهود به قدر کافی خوشایند بود. آن شبحِ آزاردهنده همکاری سراسری، آن جوّ خفقانآور و مسمومی که راهحل نهایی را احاطه کرده بود، تا حدی از میان برد. اینواقعیتِ کاملا واضح که خود عمل قتل را در مراکز کشتار معمولا به دست کماندوهای یهودی انجام میشد، از سوی شهود دادستانی بهصورتی کامل و منصفانه اثبات شده بود _ اینکه در اتاقهای گاز و کورههای مردهسوزی کار میکردند، دندان طلای جسدها را میکشیدند و مویشان را میچیدند، قبر حفر میکردند و بعد دوباره آنها را پر میکردند تا رد پای کشتار جمعی را محو کنند؛ اینکه تکنیسنهای یهودی اتاقهای گاز را در ترزیناشتاد ساخته بودند، و «خودمختاری» یهودیان آنجا چنان بسط یافته بود که حتی جلاد هم یهودی بود. اما این فقط هولناک بود؛ مساله اخلاقی نبود. انتخاب و دستهبندی کارگران در اردوگاهها را ماموران اس. اس انجام میدادند که میل آشکاری به عناصر جنایتکارانه داشتند؛ و بههرحال، فقط بدترینها را انتخاب میکردند. (ایننکته خصوصا در لهستان صادق بود. نازیها در این کشور بخش عظیمی از روشنفکران یهودی را درست همان موقعی سربهنیست کردند که روشنفکران لهستانی و اعضای حرفههای مختلف را کشتند، که از قضا، با سیاستشان در اروپای غربی تعارضی آشکار داشت، چون آنجا میل داشتند یهودیان برجسته را نجات بدهند و آنها را با بازداشتیهای غیرنظامی یا اسرای جنگی آلمانی تاخت بزنند؛ برگنبلزن، در اصل اردوگاهی برای «یهودیان مبادلهای» بود.) مساله اخلاقی اینجا بود که توصیف آیشمن از همکاری یهودیان تا چه حد واقعیت داشت، حتی تحت شرایط راهحل نهایی: تشکیل شورای یهود [در ترزیناشتاد]و تخصیصِ کسبوکار به تشخیص شورا واگذار شده بود، جز انتصاب رئیس شورا، اینکه رئیس چه کسی باشد، البته بستگی به ما داشت، اما به شکل یک تصمیم زورگویانه نبود.