بخش اعظمی از سربازان خط مقدم مقابله با کرونا، یعنی کادر درمان، زنان هستند؛ زنانی که گاهی باید از خانواده خود بگذرند تا برای دیگری خانواده باشند. نه تنها از خانواده بلکه باید از جان خود نیز بگذرند.
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری دانشجو، نرگس حسینی- از گذشته «جهاد» و «مبارزه» و «مقابله با بحران» بیشتر فضایی مردانه را به ذهن میآوردند، اما این حادثه و حادثههای مشابه یادآوری میکنند که گاهی جنگ، زنان را نیز به شکل گسترده فرامیخواند.
این روزها که کشور درگیر همهگیری بیماریست، زنان نیز به نوبه خود به میدان مبارزه آمدهاند؛ کسی با تخصصاش، کسی با هنرش، دیگری با داراییاش، آن یکی با کلامش و یک نفر هم با جانش.
بخش اعظمی از سربازان خط مقدم مقابله با کرونا، یعنی کادر درمان، زنان هستند؛ زنانی که گاهی باید از خانواده خود بگذرند تا برای دیگری خانواده باشند. نه تنها از خانواده بلکه باید از جان خود نیز بگذرند.
معلمان و اساتید هم قشر دیگری هستند که بخش قابل توجهی از آن را زنان تشکیل میدهند. هرچند که زحماتشان کمتر دیده شده، اما معلمان و اساتید اکنون باید از مشکلات زیادی عبور کنند تا از قاب کوچک یک گوشی تلفن، دانش خود را به دانشآموزان و دانشجویان منتقل کنند.
خیاطی زمانی مهارتی فردی یا مهارت شغلی بود، اما در این بحران به یک کنش اجتماعی تبدیل شد که عمدتاً توسط زنان انجام میشد. مساجد، کارگاههای خیاطی مدارس فنی و حرفهای و حتی منازل، محلی برای کمک زنان به در دسترس عموم قرارگرفتن ماسک شد.
ماه رمضانی که مصادف با کرونا شود، پیام سفرههای خالی خانههایی را میدهد که نانآورشان از بیکاری سرافکنده شدند. در کنار مردان، جمعهای زنان خیری بودند که در آن ایام بستر جمعآوری کمکها را فراهم کردند.
کرونا کنشهای کمتر دیده شدهای را هم به ما نشان داد؛ در زمانی که ترس از جان واکنش طبیعی هر انسانی به این بیماری است، دختران جوانی برای غسل و کفن کردن فوتشدگان کرونایی وارد غسالخانهها شدند.
این کنشها تنها مثالهای بارزتری از فعالیتهای عمومی زنان در دوران کرونایی دوشادوش مردان این سرزمین بودند؛ کنشهایی گسترده که یک مثال و دو مثالِ مربوط به یک فرد و دو فرد نیستند بلکه حضور عمومی زنان را به رخ میکشند. این مشارکتهای جمعی زنان سابقهای طولانی در تاریخ ایران دارند و مختص یک حادثه نیستند.
اقدام مسلحانه زنان قاجار
انقلاب اسلامیِ مردم ایران، نگرش و روحیهای جدید به آنان داد و تعریفی نو از مشارکت مردمی ارائه کرد؛ این تغییر به خصوص برای زنانِ مهجورمانده در تاریخ بسیار مشهورتر بود، اما ردپای گاهگاهی حضور جمعی آنان را در تاریخ قبل از آن نیز میتوان یافت.
یکی از این اقدامات به جریان بستن قرارداد رژی با انگلیسها در زمان قاجار بر میگردد. در پی این قرارداد و فتوای تاریخی تحریم استعمال توتون و تنباکو توسط میرزای شیرازی، شاه به میرزای آشتیانی اتمام حجت کرد که یا در مکان عمومی قلیان بکشد یا از ایران خارج شود. زنان در سنگلج در حمایت از میرزای آشتیانی در یک حرکت شجاعانه و بدون حمایت از سوی مردان، بازار را بستند و پس از آن که ماموران شاه، بازار را به حالت اولیه برگرداندند، آنها این بار به زور اسلحه مجدد بازار را بستند. بستن بازار توسط زنان در تبریز نیز اتفاق افتاد.
مشتهای گرهکرده برای آزادی
انقلاب شاهد کنشهای متنوع زنان است، اما تصاویر تظاهراتها بهترین گواه برای حضور گسترده زنان در مهمترین حادثه قرن اخیر ایران است. زمانی که بسیاری تردیدها برای حضور زنان در تظاهراتها وجود داشت، امام خمینی (ره) در یک فتوای تاریخی حضور زنان در صفوف تظاهرات را بر زنان واجب و بینیاز از اذن شوهر دانستند و همین اجازه دینی باعث حضور جدیتر زنان در صحنه انقلاب شد.
جالب اینکه در برخی شهرها تظاهراتها از سوی زنان آغاز شده؛ مشهد یکی از این شهرهاست.
جنگ؛ تلاطم مشترک
شاید اثرگذاری در جنگ، ثمره تمرین مشارکت در انقلاب است؛ زنانی که در دوران انقلاب اولین مشارکتهای اجتماعی جدی و دستهجمعی را تجربه میکردند یا حداقل شاهد آنها بودند، در زمان جنگ حضور گستردهتری دارند. هرکس به نوعی، اما همه یک کنش واحد را به نمایش میگذاشتند؛ پیرزنی که در روستا دستکش میبافت، مربی تربیتی و دانشآموزان مدرسهای که آش میپختند و میفروختند و سود حاصل از آن را برای پشتیبانی از جنگ اهدا میکردند، پرستار یک بیمارستان، زنی که همسر خود را راهی جنگ کرده و بار زندگی را به تنهایی به دوش میکشید یا دختر خرمشهریِ ایستاده مقابل توپ و تانک، همه و همه در یک تلاطم مشترک بودند.
بازسازی فرهنگی
بعد از جنگ نوبت به بازسازی ظاهری و بازسازی فرهنگی کشور میرسد؛ نهضت سوادآوزی، انقلاب فرهنگی و فعالیتهای عمران و آبادانی از جمله این اقدامات مهم پس از جنگ است که حضور پررنگ زنان را در نهضت سوادآموزی به خوبی میبینیم. آنها به دورترین نقاط کشور سفر میکنند، قید آرامش در کنار خانواده را میزنند و تغییر فرهنگی را از تک تک درهای خانههای شهری و روستایی آغاز میکنند.
۴۰ سال همراهی
در این ۴۰ سال بلایای طبیعی و غیرطبیعی برای کشور بحران آفریدهاند؛ روزی سیل و زلزله و روزی دیگر ضربههای سیاسی داخلی و خارجی. در همه این اتفاقات، گاهی کمتر و گاهی بیشتر، حضور دستهجمعی زنان را میبینیم. آنجا که نیاز به بازسازی روحی و جسمی انسانهای آسیبدیده از بلایای طبیعی بوده یا آن جا که نیاز به حضور مستحکم در برابر ضربههای سیاسی بوده و یا هر اتفاق دیگری، زنان برای اعتلای کشور پا به میدان گذاشتند.
آن گونه که بیان شد تاریخ معاصر این سرزمین روایتگر ظرفیتی است که حضور زنانه در مجموعهی حضور ملی دارد، اما صد حیف که این ظرفیت مورد غفلت واقع شده. قطعاً پیشرفت این کشور در گرو حضور ملی مردان و زنان آن در کنار یکدیگر است، اما معمولاً در طول تاریخ روایت کنشهای آنان کمتر بیان شده و از سویی دیگر بسترهای حضور آنان کمتر فراهم شده و زنان برای رسیدن به دغدغههای اجتماعی خود مسیر پرچالشی را طی میکنند.
به عنوان مثال سوالاتی هنوز وجود دارند که پاسخ روشنی برای آنها نیست: آیا به آن حد که زنان پای هشت سال دفاع مقدس به میدان آمدند، متولیان امر توانستهاند در همه حوادث آنها را به عرصه حضور و اثرگذاری اجتماعی بیاورند؟ آیا حداکثر ظرفیت اجتماعی زنان کشور همین میزان است یا میتوان با فراهم نمودن بسترها آن را به اوج رساند؟ آیا اقشار مختلف زنان در حل مسائل شریک شدند؟ زنان چه مشکلاتی در مسیر حضور اجتماعی خود دارند و این مشکلات چگونه قابل حل است؟ چه بسترهایی حضور پررنگتر آنان را به خود دیدهاند و چه بسترهایی با هویت زنانه تناسب بیشتری دارند؟
پاسخ به این سوالات و سوالات بسیار دیگر نیازمند گفتن و نوشتن و کار بسیار است و امید است که پاسخ به آنها راهشگای حل بسیاری از مسائل کشور به دست توانمند زنان باشد.
ما این جا به نوبه خود از دغدغههای اجتماعی زنان خواهیم نوشت...