هایائو میازاکی، کارگردان، نویسنده انیمیشن و موسس استدیو جیبلی، یکی از افراد اثرگذار در بازسازی و گسترش مفاهیم و تکنیک آثار انیمیشنی شرق در سراسر جهان است.
گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو- سید مجتبی هاشمی؛ هایائو میازاکی، کارگردان، نویسنده انیمیشن و موسس استدیو جیبلی، یکی از افراد اثرگذار در بازسازی و گسترش مفاهیم و تکنیک آثار انیمیشنی شرق در سراسر جهان است. به لطف موفقیت او در تولید انیمیشنهای فاخر، امروزه انیمهها در صور سریالی و سینمایی ویژهتر دیده میشوند و مورد بررسی و نقد قرار میگیرند. میازاکی اولین اثر سینمایی اورجینال خود را به نام «نائوسیکا از دره باد» در سال ۱۹۸۴، یک سال قبل از تاسیس استدیو جیبلی، تولید کرد. نائوسیکا از دره باد، اولین گام متمرکز میازاکی در ترسیم و بسط آرا و اندیشههای اوست.
بشر ناجی و بشر نابودکننده؛ تقابل خیر و شیر در نائوسیکا از دره باد
سوال محوری نائوسیکا از دره باد در بستر آخرالزمانی خود این است که «چگونه میتوان بشر را نجات داد هنگامی که خودش در حال نابود کردن خودش است؟». میازاکی در این داستان به بسط شخصیتی نائوسیکا بعنوان شاهزادهای که مطلوب همگان را میخواهد و سعی دارد به نوعی کشمکش انسان با طبعیت را حل کند، میپردازد. او با ایجاد چنین کشمکشی، سه فضا در عرض یکدیگر ترسیم میکند. فضای اول داستان او بستری سمی و فسادزاست که نمیتوان تنفس کرد و حشرات در آن زیست دارند. فضای دوم، شهرها و مناطق پاک و انساننشین و فضای سوم، لایههای زیرین فضای سمی است که همچون فضای دوم، پاک و قابل سکونت است. میازاکی در مقام قهرمان داستان، به سرزنش ضمنی انسانهایی که زمین را آلوده کردند و موجب شدند فضای اول در سراسر جهان غالب شود میپردازد. راهحل قهرمان برای این مساله نیز کنش مسالمتآمیز با پدیدههای طبیعی و پذیرفتن تقصیر و کنش حیوانی نسبت به طبعیت است.
هنگامی که شخصیت قهرمان داستان در چنبره حوادث قرار میگیرد، بشر نابودکننده پدیدار میشود. بشر نابودکننده، راهحل را کنش مسالمتآمیز نمیداند بلکه کنش مسلحانه و خشن کارویژه اوست. میازاکی با به تصویر کشیدن گوشهای از کنش خشن بشر نابودکننده، ضمن تقبیح این رویکرد، قهرمان را پختهتر میکند و او را در کارزاری که بشر نابودکننده تدارک دیده بود به مثابه بشر منجی و وحدتآور ارتقا میبخشد. قهرمان میشود نیروی خیر و عامل پیروزی با درصدی از خسارات و نیروی شر، سرخورده از بینش و کنش خود.
چخوف در دره باد؛ میازاکی و ظرافتهای بسط
توجه ویژه میازاکی به شخصیتهای فرعی و گذرا موجب شده است که به تعبیری گونههایی از تفنگ چخوف بهره ببرد. اخبار چخوف در ادبیات پیرزن پیشگو در گعده خصوصی خود با گزاره طنزآلودی ایراد شد. خروجی این گزاره، نقطه پایانی جدل اصلی داستان خواهد بود. فلذا میتوان گفت میازاکی با استفاده از گزارش نسبتا کماهمیت شخصیت پیرزن پیشگو، به منجی شدن شخصیت قهرمان کمک ویژهای کرد. میازاکی درکنار استفاده از این گونه، از مهارت چخوف هم بهره برد. این مهم در نقاطی که داستان گره خورده بود اهمیت ویژهای پیدا کرد و به کمک نائوسیکا آمد. به عنوان مثال مهارت کار با پاراگلایدر، یک امتیاز ویژه برای روان کردن ریتم داستان و حل کردن مساله بود. میتوان گفت میازاکی با بهرهگیری از این ظرفیت، سعی کرده است اضافات و موانع ریتم داستان را بزداید و مسیری یکدست با اقل رودهدرازی به مخاطب خود منتقل کند.
توجه ویژه به عنصر پسآگاهی در نائوسیکا از دره باد
پسآگاهی یعنی باخبر شدن از عاقبت یک اتفاق قبل از دیدن خود آن. در گوشهای از داستان که مقدمات پایان داستان آماده شده بود، میازاکی به نقل از پیرزن پیشگو از سرانجام عصبانی کردن فضای اول سخن گفت. او این نکته را بیان کرد که اگر خشم آنها را برانگیزند، این بشر است که در مواجهه با طبعیت و حشرات موذی تسلیم و محو میشود. میازاکی با استفاده از نماهای مرتبط به این گفته، سعی کرد مجددا بر تقابل و کشمکشی که به دست بشر آغاز شده تاکید کند و نتایج مشقتبار آن را مورد انتقاد قرار دهد. درواقع او به نقد برساختههای عوامفریبانه و هیجانی که به کنش غیرعقلانی و سراسر احساسی منجر میشود تشر زده است و آن را تقبیح میکند.
حذف علت به نفع عامل در دنیای نائوسیکا
یکی از علل مهمی که نحوه بکارگیری آن در ابتدا در پیشبرد داستان کمک میکرد، وجود خدای مبارز بود. نقطهای که پس از بیدار کردن ایشان دیده میشود منجر به گیجی و زدگی مخاطب شده و وجود یک شخصیت ابرقهرمان و خداگونه را که خلق کرده بود با موتی صوری، به مقداری مخاطب را دلزده میکند.به تعبیری دیگر میازاکی صرفا از این مهم برای بهانهیابی بشر نابودکننده خود بهره گرفت و در ادامه آن را رها کرد و وقتی که بسط خاصی از آن دیده نشد در نقطهای که میتوانست پایان غمانگیزی و تاثیرگذار تری را خلق کند کنار زد و به آن توجه نکرد. باوجود اینکه میازاکی در استفاده از عناصری که باطن تاریکی دارند تبحر دارد، اما بدلیل اینکه پایان این داستان بدست قهرمان رقم میخورد، آن را مهار و رها کرد.
توجه ویژه به موقعیت دوربین در نائوسیکا از دره باد
دوربین در نائوسیکا از دره باده، به رخدادها و محل قرارگیری شخصیتها و دیالوگهای متقابلی که ادا میشود جان میبخشد. میازاکی در این اثر در برهههای مختلف سعی کرده بهترین نقطه را برای قاب گرفتن انتخاب کند. وقتی که دره باد تسخیر میشود و عملا قهرمان و شهروندانش در موضع ضعف قرار میگیرند، میازاکی بر نگاه پایین به بالای اسیران و تسخیرشدگان تمرکز میکند و سعی میکند موقعیت ساخته شده را بر ذهن مخاطب تحمیل کند. هنگامی که وارد فضای اول و سمی میشود، محل قرارگیری دوربین در کنش متقابل قهرمان با حشرات و محیط سمی، انعکاس دهنده کنش مسالمتآمیز و خواستار آرامش است. نقطهای دیگر موقعیتی است که یکی از شخصیتهای خاکستری داستان محبوس میشود و میازاکی با دوربین خود، ناامیدی و بیچارگی این شخصیت را بیان میکند.
میازاکی بهخوبی از ظرفیت نماها مطلع است. به همین مناسبت سعی میکند با استفاده از رنگها و نمادهای تصویری و همچنین پرداخت نور در نماها درکنار کنشگری و دیالوگخوانی شخصیتها، مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد. این مهم زمانی تاملبرانگیز میشود که ایشان درعین روایت داستانی با اهداف بشردوستانه و ضدجنگ، از ارائه نمای تلخ استقبال خاصی میکند. ممکن است غلظت تلخی نما با موسیقی متن کاسته شود، اما رنگ و نمادخوانی و همچنین شیوه حرکت، تاریکی در عین وجود امید و حس خوب را انتقال میدهد.
نائوسیکا از دره باد، اولین اثر اورجینال میازاکی در دوران پیشا جیبلی است. ممکن است ایده تاسیس جیبلی و هدف ویژه آن که تزریق روح و انرژی مجدد به بدنه فنی و داستانی انیمه است از دل تولید این کار صورت گرفته باشد. میازاکی طی داستانسرایی خود تاکنون سعی ویژهای بر تقویت داستان و تکنیک خود داشته و در طول آن آرای نظری خود را به طرق مختلف منتقل کرده است. نائوسیکا آغازی است بر یک دوران طلایی قصهگویی میازاکی در باب دغدغهها، دیدهها، خوانش و مسائل سبک زندگی و اجتماعی مدنظر او.