طبق آمارهای بهدستآمده از جامعه ایران، در دهه اخیر شاهد افزایش آمار ناامیدی بهویژه در جوانان هستیم. در کنار روند صعودی ناامیدی الگوی موفق امیدواری در دفاع مقدس یک مؤلفه مغفول مانده میباشد که لازم است برای افزایش امیدواری در نسل جوان به آن پرداخته شود.
گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، محدثه ایزدی؛ با آغاز هرروز وقتی چشمانتان را باز میکنید احساس میکنید دیگر انرژی برای ادامه زندگی ندارید، موبایلتان را برمیدارید و گشتی در فضای مجازی میزنید، از اینستاگرام به تلگرام و از تلگرام به توییتر و ... خبرهای تلخ و تصاویر ناراحتکننده جلوی چشمانتان رژه میرود. ناگهان یک حس خاص به سراغتان میآید و مدام چند کلیدواژه در ذهنتان مرور میشود "نمیتوانم"، "نمیشود"، "اوضاع تغییر نمیکند". خودتان را از همهجا راندهشده میبینید و حس میکنید هرچه دستوپا بزنید بهجایی نمیرسید، چراکه فکر میکنید مانعها یکییکی سر راهتان قرار میگیرد تا مانع از رسیدن به اهدافتان شود.
ناامیدی سرمنشأ افسردگی در زندگی ست تحقیقات علمی بهعملآمده حاکی از آن است که یکی از گرایشهای منفی درزمینهٔ هیجانات و عواطف ناامیدی است؛ تعریف ساده ناامیدی عبارت است از نگرش منفی نسبت به خود، دنیا و آینده. نقطه مقابل ناامیدی امید است که نمادی از ابعاد روحی مرتبط با سلامت جسمی و روحی شخص هست، درواقع امید، توانایی باور داشتن به آیندهای روشن. ناامیدی از خصوصیات و مظاهر اصلی افسردگی است و پیامدهای ناشی از ناامیدی نیز در افراد مختلف متفاوت است و اینگونه که به نظر میرسد تحمل ناامیدی برای افراد بسیار دشوار باشد. طبیعی است یک فرد ناامید توانایی کمتری در خلق دورنما برای آینده خود دارد، درست مثل حالتی که شاید شما الآن و هنگام خواندن این گزارش دارید، مثلا نمیدانید در آینده میخواهید چهکاری انجام دهید و کلاً هدفی برای زندگی ندارید. یک فرد ناامید اشتیاق اندکی برای چالش با محیط دارد و در شرایط خاص دچار ترس و اضطراب میشود؛ و در موقعیتهای استرسزا قالبا راهحلی برای مشکل خود پیدا نمیکنند.
در حالت کلی باید گفت ناامیدی نسبت به آینده ناشی از مجموعه عواملی است که نه یکشبه بلکه در یک فرایند طولانیمدت اثرات سوء خود را بر جامعه ایرانی باقی گذاشته است و به عقیده بسیاری از کارشناسان اجتماعی زنگ خطری جدی است که میتواند زمینهساز آسیبهای اجتماعی، چون افزایش روند مهاجرت غیرقانونی، رشد بیماریهای روانی، انزوا و گوشهگیری اجتماعی و مواردی از این دست شود.
آمار روبه رشد ناامیدی عمومی در جامعه ایران در عصر اطلاعات و هزاره سوم، بهرغم رشد و پیشرفتهای سریع فناوری، یکی از مشخصههای بارز و عینی در عموم مردم جامعه مخصوصاً جوانان، افسردگی و ناامیدی نسبت به زندگی، حیات و فردای روشن است و ازآنجاییکه آینده یک کشور در دستان جوانان آن است نظرسنجیای درباره میزان امید به آینده کشور بین جوانان انجام گردیده است. بر اساس دادههای بهدستآمده در سال ۱۳۸۵ قریب ۴۴ درصد جوانان نسبت به آینده روشن در کشور اعتقاد داشتند و معتقد بودند آینده ایران بهتر خواهد شد، ۳۱ درصد معتقد بودند شرایط بدتر خواهد شد و ۲۴/۳ درصد نظرشان مبنی عدمتغییر وضعیت کشور بود. نتایج این نظرسنجی در دهه ۹۰ قابلملاحظه است؛ چراکه بر اساس دادههای بهدستآمده از تحقیق پیمایشی که سال ۹۳ در این زمینه انجام شد ۴۴ درصد از جوانان بر این باور بودند که وضع کشور در آینده بدتر خواهد شد و تنها ۲۷ درصد بر حرکت کشور رو به بهبودی و آینده روشن برای کشور اعتقاد داشتند. آمار جوانانی که نسبت به آینده کشور ناامید بودند در سال ۹۷ به میزان تأسفبار ۶۴/۱ درصد رسیده است و این افزایش دو برابری ناامیدی طی یک دهه زنگ خطری برای جامعه ایران میباشد.
مسائل اقتصادی در صدر دغدغههای جامعه در نتایج بهدستآمده از «آیندهپژوهی ایران ۱۳۹۶» اهمیت مسائل اقتصادی، صنعتی و کشاورزی ۲۲ درصد، اجتماعی ۲۰ درصد، سیاسی ۱۷ درصد، زیستمحیطی ۱۰ درصد، فرهنگی ۹ درصد، سلامت ۹ درصد، بینالملل ۷ درصد، علم و فناوری ۴ درصد و دین ۲ درصد از صد مسئله مهم در سال ۹۶ را تشکیل میدهند. بر اساس این نظرسنجی مسائل اقتصادی به صدر دغدغههای جامعه رسیده است که با توجه به شرایط اقتصادی جامعه کاملاً طبیعی میباشد. با بررسی روند صعودی ناامیدی در کشور از دهههای گذشته تا به امروز میتوان به نتایج عمیقی درباره تغییرات بهدستآمده رسید؛ کشور در دهههای گذشته روزهای پرفرازونشیبی را پشت سر گذاشته است، ولی تلاطمهای مسیر امید را از مردمان این سرزمین نگرفته بود؛ درست مانند روزهای جنگ.
در شهریور سال ۵۹ پدران و مادران ما با صدای خمپاره و آژیر خطر جنگ از خواب بیدار شدند، خبر ناگوار حمله رژیم بعث عراق از رادیو و تلویزیون اعلام و با پیشروی دشمن در مرزها ویرانیهای حاصل از جنگ در حال گسترش بود. طبیعیترین واکنش به این شرایط ناامیدی از ادامه زندگی و آینده کشور و عقبنشینی کردن در برابر دشمن بود. مردم ایران در همان نخستین روزهای شروع جنگ میتوانستند ناامید شوند و کشور را دودستی تقدیم دشمن کنند، ولی ما شاهد جاری شدن سیل عظیمی از مردم به سمت جبهههای دفاع مقدس و امدادرسانی بودیم.
مرد و زن، پیر و جوان دست در درست هم داده و با چنگ و دندان از کشور دفاع کردند، چه بسیار بودند پسران جوانی که به جبهه رفته و مرد جانباز برگشتند، چه بسیار زنانی که هم پای مردان قبیله جنگیدند و لحظهای نسبت به آینده کشور ناامید نشدند. امید به پیروزی در شرایط جنگ نظامی بر کمبود سلاح غلبه کرد. بااینکه شرایط به وجود آمده ناشی از جنگ همراه با تحریمهای تسلیحاتی و اقتصادی رفاه جامعه را به پایینترین سطح خود رسانده بود، ولی بالا بودن روحیه خودباوری و امید باعث شده بود ویرانیها، آسیبهای روانی و روحی و تمام نا ملایمتیهایی که یک جنگ در ذات خود داشت، امید در جامعه مبدل به ناامیدی نکند. امیدواری به پیروزی باعث ایجاد اتحاد و همدلی در بین مردم کشور شده بود. تکیهبر امیدواری جوانان به درجهای رسیده بود که اکثر فرماندهان نظامی از بین جوانان انتخابشده بودند.
سهم بالای مشکلات اقتصادی برافزایش میزان ناامیدی بین جوانان اکنون سال ۹۹ رو به پایان است و سالهای زیادی از جنگ نظامی گذشته است، اکنون ما در یک میدان جنگ اقتصادی بهمراتب سختتر قرارگرفتهایم، شرایط جامعه ازنظر امکانات و تسهیلات اجتماعی و شهروندی در سطح بهتری قرار دارد، ولی شاهد افول امیدواری در مردم بهویژه جوانان هستیم. این ناامیدی حاکی از عوامل بسیاری است که مشکلات اقتصادی سهم بالایی در افزایش آن دارد.
رابطه تربیت نسل با افزایش آمار ناامیدی برای نسل جوان جنگ یک خاطره بسیار دور و مبهم میباشد، تجربیات نسلی که بهخوبی از پس شرایط آن زمان برآمده هنوز جایگاه خود را بهدرستی در نسل امروز پیدا نکرده است و باعث سردرگمی نسل جوان شده است. در شرایط فعلی میتوان گفت: تربیت نسل جدید بیشتر بر مبنای رفاهطلبی پیش میرود؛ در ایران یکی از دلایل دگرگونی جامعه، تغییر پذیرش سختی کار کردن و زحمت کشیدن به مصرفگرایی است که باعث ایجاد مشکل بسیاری گردیده است و اولین مکان ایجاد این تغییر خانوادهها میباشد. درروند اجتماعی تربیت فرزند مشاهده میشود که جوان مانند کودکی و نوجوانی خود به دنبال لقمه آمادهشده از سمت والدین و مسئولین میباشد و این رفاهطلبی به وجود آمده در کودکی توسط خانواده باعث میشود هرجایی جوان با مانع یا شکست روبهرو شد خود را باخته و عقبنشینی کند.
این در حالی است که ما در دفاع مقدس شاهد عملیاتهای شکستخورده بودهایم، ولی درنهایت پیروز میدان ما بودیم؛ ولی تربیتهای امروزی به دلیل جنگ نرم ایجادشده توسط دشمن مبرا از روحیه شکستپذیری است و با کوچکترین مواجهه با شکست جوان خود را باخته و نسبت به آینده ناامید میشود.
مصرفگرایی شیوه رایج سبک زندگی نسل جدید در کنار این، نسل امروز یک نسل مصرفزده میباشد. در دسترس بودن فضای مجازی و محتواهای منتشرشده در آن اطلاعات جامعه جهانی را به یک سطح یکسان رسانده است؛ الگوهای معرفیشده در این فضا افراد را به سمت لوکس بودن و تجمل میکشاند. اگرچه جوان تحت تأثیر این فضا دانش بیشتری پیداکرده است، ولی بینش او کم شده است، زیرا سهم خانوادهها در تربیت فرزندان کم شده و فرزند تفکرات و تربیت خود را از الگوهای مجازی میگیرد. بر اساس تربیت خانوادهها درگذشته، همراهی در کارهای خانه از وظایف همه اعضای خانواده بود و همین مسائله باعث ایجاد مسئولیتپذیری در افراد میگردید. جوان دیروزی، نسبت به دین، هویت، وطن و خانوادهاش، احساس مسئولیت داشت. اگر عکسهای دوران هشت سال دفاع مقدس را نگاه کنید، جوانانی را مشاهده میکنید که احساس مسئولیت کرده و به جبههها آمدهاند. از سویی دیگر جوان امروز با دیدن تبعیضهای اجتماعی ازجمله مؤلفههای آقازادگی جایگاه خود را در جامعه پایین میبیند و اینگونه اعتماد اجتماعی خود را نسبت به حکومت از دست میدهد و عدم تعلق به ارزشها افزایش پیدا میکند؛ جوان خود را برای ایجاد تغییر کنار میکشد، درحالیکه ماندن و اصلاح کردن وظیفه اصلی جوان است.
عدم تبیین ارزشها علت تابوشکنیهای نسل امروز به دنبال عدم تعلق به ارزشهای نسل قبل جوان به دنبال استقلال پیدا کردن میرود تا آخرین پیوندهای وابستگی خود را از والدین یا نسل بالغ بگسلد. جوان تلاش میکند مستقل فکر کند و تابوشکنی کند؛ که درنتیجه باعث ایجاد تقابل نسلها میشود و جوان برای به سرانجام رساندن اهداف جامعه دیگر تلاش نمیکند حتی در مواردی سنگاندازی هم میکند. بدون شک هیچ نسلی آینه تمام نمای آرمانهای نسل قبل، بهویژه انعکاسدهنده خصلتها و منشهای آنها نیست. بخشی از این فاصله، نهتنها طبیعی بلکه مطلوب است و نشانه تحولخواهی، نوگرایی و سرزندگی نسل جوان میباشد. امروزه سنت باید بازمان پیش برود. تمام سنتهای گذشته باید با شرایط امروز رمزگشایی شود. در کنار آن درک متقابل دو نسل میتواند کمککننده باشد؛ اگر نسل امروز درک شود، مشکلات و نیازهایش شناخته شود و بستر مناسبی برای رفع خواستههایش فراهم گردد، مجال خود شکوفایی خواهد یافت و درنتیجه از ناامیدی دور میشود.
بهعبارتدیگر، اگرچه جوانان هنوز به انقلاب و مبانی آن وفادار هستند؛ لیکن این امید تا زمانی است که واقعیتها و انتظارات آنها تا حد قابلملاحظهای تحقق یابد. برقراری عدالت، استقلال و آبادانی کشور، ازدواج، اشتغال، تأمین مسکن، ادامه تحصیل، رسیدن به مدارج بالای علمی و سایر خواستههای اولیه برای تشکیل یک زندگی معقول و آبرومند، از ابتداییترین خواستههای این نسل است که باید بستر لازم برای آن فراهم شود. در کنار این مسائل روحیه مسئولیتپذیری و تلاش در جوانان نیرومحرکه رسیدن به این خواستهها میباشد. حال اگر جوان برای این خواستهها از خود اراده و همتی نشان ندهد و از طرف دیگر جامعه دائماً با جوان درگیر بشود و از او بخواهد درباره این عدم هماهنگیها توضیح بدهد این جوان ترجیح میدهد از جامعه کنارهگیری کند. باور به نسل جدید، توضیح روشن و واضح ارزشها از اول انقلاب تا به امروز، گرهگشایی از موانع زندگی آنها، بهبود وضعیت اقتصادی، آموزش نحوه تعامل خانوادهها با جوانان امروزی، مدیریت محتوای رسانه و پاسخگویی به شبهات موجود در آن و ایجاد اعتماد بین خانواده و اعضای آن ازجمله کارهایی هست که متولیان اجتماعی و فرهنگی جامعه برای جلوگیری از افزایش ناامیدی باید در رأس کار خود قرار دهند.