ترکیه سالها تلاش کرد تا خود را اروپایی معرفی کند و هویت خود را یک کشور اروپایی قرار داد، اما آنها هر چقدر تلاش کردند، با سد محکم کشورهای اصلی اتحادیه اروپا مواجه شدند و اجازه ورود ترکیه به اتحادیه اروپا را ندادند.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، محمدعلی رنجبر مدیر مؤسسه مطالعات راهبردی جهان تمدن رسالت، استاد حوزه و دانشگاه و کارشناس روابط بین الملل طی یادداشتی با عنوان «ترکیه، اسیر «خلأ هویتی» و «تذبذب استراتژیکی»» نوشت: ۱- ترکیه سالها تلاش کرد تا خود را اروپایی معرفی کند و هویت خود را یک کشور اروپایی قرار داد، اما آنها هر چقدر تلاش کردند، با سد محکم کشورهای اصلی اتحادیه اروپا مواجه شدند و اجازه ورود ترکیه به اتحادیه اروپا را ندادند. این اصرار افراطی از سوی غربگرایان ترکیه و عدم توفیق شان، منجر به اقبال مردم به نئو عثمانی هایی، چون اردوغان شد و او جهت دهی هویتی ترکیه را نگاه به شرق و آسیایی شدن، تغییر داد.
۲-، اما اردوغان با دو مانع بزرگ مواجه بود، یکی مخالفت و ممانعت غرب گرایان اروپا محور که هنوز سودای اروپا را در سر داشتند و دوم پس زدن اهداف هویتی ترکیه از سوی دولتها و مخصوصا ملتهای منطقه لذا اردوغان مجبور بود به هر دو طرف باج دهد تا بتواند خودش را تثبیت کرده و بلکه بتواند به یک جهت دهی هویتی مشخصی دست یابد. نتیجه این باج دادنها هم مشخص بود!، ارائه تصویری مذبذب از رهبری که میخواهد مقتدر جلوه کند!
۳- اردوغان با خود فکر میکرد که میتواند مثل ایران، عمق استراتژیک درست کند و حوزه نفوذ ترکیه را در اوراسیا و فراتر از آن در شمال آفریقا مشخصا مصر و حتی شرق آسیا یعنی ایغورهای چینی، بگستراند. اما نمیدانست که جهت دهی هویتی و ایجاد «عمق استراتژیک»ی نیازمند به «صبر استراتژیک»ی و اجرایی کردن «گام به گام» است. او نمیدانست که ایرانیهای با حوصله چندین سال روی طرح و نقشه دقیق یک "قالی" کار میکنند و بعد هم با حوصله آن قالی را بافت به بافت پیش میبرند و بافتهای ریز به ریز آن قالی را از رنگهای مختلفی بر اساس یک طرح واحد کنار هم نشانده و هویت میبخشند و بعد هم در عین استفاده و نشستن روی آن قالی، به خوبی از آن مراقبت میکنند؛ لذا تذبذب ترکها در جهت دهی هویتی درون ترکیه و فراتر از مرزها، ترکیه را در یک خلأ هویتی قرار داد.
۴- برآمد این جهت دهی هویتی ناکارآمد و ناقص و کم حوصله، لاجرم منجر به «تذبذب استراتژیک»ی بود. او تا توانست از معارضان سوری در همراهی با جبهه «غربی_ عبری و عربی»!، حمایت کرد. اما تا توانست از سیاستهای این جبهه نسبت به فلسطین انتقاد کرد و مخالفت خود را آشکار کرد. او همزمان هواپیمای روسی را میزد و چندی بعد قراردادهای استراتژیک با روسیه میبست!
۵- این مساله ادامه داشت تا کودتای بزرگ علیه اردوغان؛ اما ایران و مشخصا سردار سلیمانی اردوغان را از یک کودتای بزرگ نجات داد، او را با خود متحد کرد و برای آزادسازی حلب نهایت استفاده را از او بردند. بعد هم نشستهای سه جانبهای با حضور روسیه برای تداوم همکاریها طراحی شد. اما همان اپیدمی خلا هویتی و فقدان رهبری واحد و متنفذ در ترکیه و البته نفوذ لابیهای قدرتند غربی و نفوذ گسترده بانکها و شرکتهای غربی، ترکیه و اردوغان را مجدد در یک «تذبذب استراتژیکی» قرار داد و نتیجه آن قطعا به ضرر شخص اردوغان خواهد بود. (خدا روزی را نیاورد که اقتصاد یک کشور مقاوم نباشد و وابستگی شدید به شرکتها و لابیهای غربی پیدا کند)
او با حضور مستقیم نظامی در سوریه و عدم پایبندی به توافقات سه جانبه و همراهی کردن با سیاستهای غربی و آمریکا، خود را وارد یک مهلکه تاریخی کرده که نه راه پس دارد و نه راه پیش! زمان مشخص خواهد کرد که این «حماقت استراتژیک»ی چه بر سر او خواهد آورد. همان بلایی که غربیها بر سر تمامی متحدان خود آوردند. از شاه ایران و صدام و مبارک بگیر تا بن علی و قذافی و مرسی و ابوبکر البغدادی!
و البته همه اینها در قرارگاه مرکزی «نبرد استراتژیک ایران با آمریکا»، از سوی استراتژیستهای قهار نظام، تحت درایت رهبری عزیز، در حال رصد است و به زودی مشخص خواهد شد که صبر استراتژیکی که دربرگیرنده «زرنگی ایرانی آمیخته با کیاست اسلامی» است، چگونه پیروز این تحولات خواهد بود و چگونه غربیها تخته را از زیر پای اردوغان میکشند و او دست از پا درازتر.