رسولی نویسنده و عضو انجمن قلم گفت: از فردای سالگرد حاج قاسم، باید جامعه فرهنگی و ادبی به دنبال خلق آثار هم پژوهشی-تحلیلی درباره دکترین جنگی ایشان باشد، هم خلق آثار ادبی برای روایت ادبی زندگی ایشان.
گروه فرهنگیخبرگزاری دانشجو-طهورا میرزاییزاده؛ «دیگر تا شهادت قاسم، ساعتی بیشتر نمانده است. قاسم دلاورانه، استوار و با صلابت عبور میکرد و به میقات خویش نزدیک میشد. به آن میقات و میعادی که امانت ازلی خویش را ادا کند؛ و از وفاداران شود. وفادار به عهد فطرت! و به ما لَم یؤتِ احدا مِن العالمین دست پیدا کند. به آنچه هیچکس را جز شهید عطا نکردند..» هر لحظه با شنیدن صدای شهید آوینی، ساعت یک و بیست دقیقه بامداد در فرودگاه بغداد در ذهنم پررنگتر میشود.. لحظاتی که حاج قاسم، فرا رسیدنش را روزها و شبها از خدا خواستهبود و برایش با بغض خواندهبود: «رقص و جولان بر سر میدان کنند/ رقص اندر خون خود مردان کنند/، چون رهند از دست خود، دستی زنند/، چون جهند از نقص خود، رقصی کنند..» و بعد طنین اللهم انّا لا نعلم منهم الّا خیرا.. که بهانهای شد برای خروج فریادها از گلو و تکان خوردن وجودمان از هقهق گریه.
حالا بعد از آن ما ماندیم و بار شناختن و شناساندن این جهان مرد و استوره ملی به یک ملت. در این مسیر، خوب است بدانیم در یک سالی که از شهادت سردارمان میگذرد، آثار مکتوبی که درباره این بزرگ مرد به رشته تحریر درآمده در چه سطح و کیفیتی قرار دارند و چقدر توانستهاند حاج قاسم را فارغ از کلیشهها و شعارها معرفی کنند؟
رضا رسولی، نویسنده و استاددانشگاه و عضو انجمن قلم که در حال نگارش یک داستان بلند با چهار روایت مختلف از زندگی شهید سردار قاسم سلیمانی است، درباره کتابهایی که برای حاج قاسم نوشته شدهاند میگوید:« قبل از شهادت حاج قاسم اگر اشتباه نکنم یک کتاب که شامل بخشی از خاطرات دوران جنگ ایشان بود، درباره ایشان منتشر شد. بعد از شهادت نیز در یک ساله اخیر تا اکنون که با شما صحبت میکنم ۶۰ عنوان کتاب منتشر شدهاست. این موضوع هم خوب است هم محل تأمل است؛ • خوب از این جهت که بالاخره جامعه فرهنگی و ادبی و ناشران ما تلاش کردند که این شخصیت ملی و بین المللی را بیشتر به جوانان و نوجوانان ایرانی بشناسانند. • و محل تامل و بازنگری است از این جهت که وقتی با این عدد بزرگ مواجه میشویم، در یک سال ۶۰ عنوان کتاب، یعنی اینکه احتمالا تکرار در آنها زیاد است، ادبیات و ادبیّت در آنها کم است.
عمده کتابهایی که چاپ شدهاست و شاید بتوان گفت همه آنها کتابهای خاطره هستند. یعنی اولا ما تحلیل نداریم که بگوییم دکترین جنگی و مدل نظامی آقای قاسم سلیمانی به عنوان یک فرمانده عالی رتبه نظامی، در تمام سالهای جنگیشان چه بود؟ ثانیا کتابی که بیاید در قالب فیلمنامه، نمایشنامه یا رمان و داستان یک روایت ادبی از زندگی او باشد و جذابیتهای ادبیات و هنر را داشتهباشد در این آثار نداریم؛ و از این جهت محل تأمل است!»
رسولی اینچنین ادامه میدهد: «وقتی چیزی ادبیات نباشد یعنی شعاری است. هر چه مفهومی ادبیاتیتر باشد یعنی از نشانهها، آرایهها و زیباییهای بیشتر ادبی بهرهمند شده باشد از شعار دور و کمتر شعاری است. هرچه خاطره باشد و هر چه روایت مستقیم باشد، شعار و کلیشه میشود.»
کتابهایی که تمام توقع را برآورده نمیکنند سالی که گذشت و خصوصا هفتههای منتهی به سالگرد حاج قسم را باید روزهای اوج روایتهای احساسی و کلیشهای از مردی بدانیم که خارج از مرزها او را ژنرالی با صلابت میدانستند که ترس به دلشان میانداخت. ولی امنیت را نیز برای مظلومان به ارمغان میآورد. مردی فراجناحی در میدان نبرد برای نجات انسانیت! شخصیت و افکار بلند حاج قاسم سلیمانی، نقش پررنگ او در اتفاقات ملی و بین المللی و رفتار و اخلاق منحصر به فردش به عنوان یک فرمانده عالی رتبه نشان میدهد که به روایتهایی فراتر از توصیف مرد مهربان روزگارمان نیاز داریم. روایتهایی که شاید بتوان گفت آثار فعلی تا رسیدن به آن هنوز جای کار بسیاری دارند.
رسولی در اینباره میگوید: «به هر حال، چون موج احساسی در کشور برای ایشان ایجاد شده بود، این تولیدات هم لازم بود. اما پس از این، از فردای سالگرد حاج قاسم، باید جامعه فرهنگی و ادبی هم به دنبال خلق آثار پژوهشی-تحلیلی درباره دکترین جنگی ایشان باشد و هم خلق آثار ادبی برای روایت ادبی زندگی ایشان.»
در ادامه وی تاکید میکند: «این آثار به صورت خام آثار ارزشمندی هستند. انصافا بعضیهایشان هم سعی کردهاند جذابیتهای ادبی داشته باشند. منتها خلق اثر ادبی واقعا زمانبر است. یک رمان یا داستان بلند و فیلمنامه را نمیتوانید به سرعت بنویسید. اولا نیاز به منابع مستند دارید. ثانیا روایت و نگارشش خیلی زمانبر است.»
رضا رسولی همچنین درباره اینکه آثار تولیدی درباره حاج قاسم گرفتار کلیشه و شعارزدگی نشوند و مانند دیگر آثاری که در ادبیات پایداری داریم، گرفتار شخصیت پردازی سطحی نشویم معتقد است: «مخاطب ما عام است. یعنی الزاما مخاطب خاص نخبه نیست. مخاطبان نخبه هم در واقع مخاطب این آثار هستند. اما طیف گسترده همان مخاطبان عام هستند؛ بنابراین نباید خیلی دنبال اثر پیچیده و عجیبِ تخصصی و پژوهشی یا اصطلاحا هنر معناگرا باشیم. اما باید اثری که خلق میشود رنگ و بوی ادبی و هنری داشته باشد. ادبیات و هنر باشد. به همین نسبت و میزان که این رنگ و بو در آن لحاظ و گنجانده شده باشد ماندگارتر و جذابتر است.»
نکته دیگری که باید در خلق آثار مربوط به حاج قاسم به آن توجه شود این است که همانطور که سردار شهید ما یک قهرمان مردمیست و از هر قشری با هر عقیدهای به او عشق میورزند؛ آیا دایره مخاطبان کتابهای این قهرمان ملی نیز به همان گستردگی علاقهمندان به خود حاج قاسم است؟ برای اینکه با چنین مشکلی مواجه نشویم باید چه اقدامی انجام شود؟ رسولی در پاسخ به این سوال میگوید: «تا جایی که من دیدم کتابها، چون طرح جلدهای بسیار شعاری و کلیشهای دارند؛ فقط مخاطبان خاص آن را انتخاب میکنند. یعنی همین جامعه حزب اللهی و بسیجی و مذهبی. مگر اینکه کسی فقط خود حاج قاسم برایش اهمیت داشتهباشد و جدای از طرح جلد کلیشهای و تکراری، چون به اسم حاج قاسم است آن کتاب را بخرد. ولی تا آنجا که من دیدم فقط مخصوص مذهبیها و بسیجیهاست؛ و باز از ناکارآمدی بخش فرهنگی ما این است که طرح جلد کتاب را با اعلامیه شهادت اشتباه میگیرند. یعنی نمیدانند آن طرحی که با عکس و نشانهها و ترکیببندی تصویری که شاید به درد اعلامیه شهادت بخورد، آن را نباید برای طرح جلد کتاب که یک اثر فرهنگی محسوب میشود استفاده کنند.»
وی همچنین در ارائه راهکار میگوید: «میتوان از کارهایی که قبلا انجام شدهاست ایده گرفت. کارهایی که انتشارات روایت فتح در دهه ۸۰ انجام داد، کارهایی بود که از طرح جلدش گرفته تا متنش از کلیشه انتشاراتیهای دولتی و نظامی و حکومتی خیلی دور شده بود. کارهایی بود که حتی جامعه ادبی هم میپسندید. کارهایی بود که مردمی که شاید نسبت مستقیم با موضوعات غلیظ انقلابی ندارند هم میپسندیدند. بیایند الگو بگیرند از کارهای دهه ۸۰ روایت فتح، و مثل آنها کارهایی منتشر کنند که دایره مخاطبان گسترش پیدا کند.»
پویشهایی که میتوانند ضد تبلیغ باشند این روزها از دانشآموزان گرفته تا دیگر مردم با هر رنج سنی، دعوت شدهاند به اینکه قهرمان مردمی خود را روایت کنند و از خاطراتشان با حاج قاسم بگویند. تعدد این پویشها سوالاتی را در ذهن ایجاد میکند که سعی کردیم برای آن جوابی پیدا کنیم. اینکه آیا پویشها میتوانند نتیجه مطلوبی داشته باشند؟ و یا بعد از جمعآوری و انتشار خرده روایتهای مردمی آیا این روایتها باید خام و بیاثر کنار گذاشته شوند؟
درباره این موضوع ابتدا رضا رسولی چند دلیل ذکر میکند که اجازه نمیدهد این پویشها خروجی درخوری داشته باشند: «حاج قاسم به دلیل جنس مسئولیتی که داشتند، قطعا خیلی در بین مردم نمیتوانستند حضور داشتهباشند. خیلی اوقات در ماموریتهای خارجی بودند، در جلسات مهم نظامی بودند. از طرفی ملاحظات امنیتی و ایمنی ایشان اقتضا میکرد که به هر حال محدودیتهای برایشان قائل باشند. در چند سال آخر عمر ایشان در همایشها، مراسمات و منازل شهدا، ایشان بیشتر دیده شدند؛ و خیلی مردم به معنای عامه جامعه ارتباط مستقیم با ایشان نداشتند؛ و اینکه حالا پویشی بیاید در مورد مواجهه با ایشان، موفق نخواهد بود. مگر در مواجهه با شهادت و تشییع پیکر ایشان یا مراسمهای مربوط به حاج قاسم. مگر در این زمینه پویشها موفق باشند.»
رسولی در ادامه اضافه میکند: «دوستانی که دغدغه این ماجرا را دارند، حتما باید از این پویشها، فرآورده سازی فرهنگی انجام دهند. یعنی تبدیل محتوای این پویشها به انواع محصولات ویژه. از فیلمنامه و داستان و فیلم و انیمیشن گرفته تا موشنگرافی و کلیپ و کار موسیقیایی که هنر است و غایت ماندگاری بیشتر دارد.»
او همینطور درباره ضعف عملکرد فرهنگی جامعه میگوید: «از ضعفهای خیلی عمدهای که ما در جامعه فرهنگیمان داریم و متاسفانه نه خودمان خلاقیتش را داریم و از جهان نه یادگرفتهایم، این است که فرآورده سازی فرهنگی رسانهای بلد نیستیم. استثنائا ممکن است یک داستانی به فیلم تبدیل شده باشد، آن فیلم سریال شدهباشد، ولی اینکه بیاییم مثل کشورهای پیشرفته که یک خط فکری را به رمان تبدیل میکنند، رمان را به فیلمنامه، فیلمنامه به فیلم سینمایی یا سریال و بعد میآیند از روی آن انیمیشن و عروسک و بازی رایانهای درست میکنند و به میان زندگی مردم میآیند. ما متاسفانه فرآورده سازیمان ضعیف است. یا حداقل من سراغ ندارم.»
رضا رسولی در پایان، صحبت خود را اینچنین به اتمام میرساند: «من به عنوان نویسنده و یک شهروند ایرانی که جزو علاقهمندان و ارادتمندان حاج قاسم هستم، انتظار دارم که مردم را حاج قاسم زده نکنیم. با تکرار بیش از حد، با تکرار کلیشهها، با بیبهرگی از نشانههای هنری و جذابیتهای هنری. توی ذوق نزنیم. دستگاههای رسانهای و فعالان فرهنگی- رسانهای ما که خودجوش دارند کار میکنند باید به شبهاتی که درباره عملکرد حاج قاسم از طرف ضد انقلابها مطرح میشود پاسخ دهند. همچنین اگر پویشها خیلی زیاد باشد، اگر هنری نباشد، اگر جذابیت نداشته باشد، اگر نوآوری نداشته باشد میتواند ضد تبلیغ باشد.»