آخرین اخبار:
کد خبر:۹۱۱۲۲۰
همراه با فجر ۳۹| بررسی فیلم‌های جشنواره فجر؛

درباره «یدو» که خالی از دفاع است

مشکل یدو پیش از کارگردانی و فیلمنامه آغاز می‌شود. مشکل یدو منبع داستانی مورد اقتباس است. ساختن فیلمی در ستایش دفاع برمبنای چنین داستانی ممکن نیست؛ و اینکه چرا فیلمساز به سراغ چنین داستان ضددفاعی رفته بعید است جواب روشنی داشته باشد.

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- فردین آریش؛ مشکل یدو پیش از کارگردانی و فیلمنامه آغاز می‌شود. مشکل یدو منبع داستانی مورد اقتباس است. داستان کوتاه زخم شیر، نوشته صمد طاهری، علیه مقاومت است و در رد دفاع. راوی، پسر خانواده، مهمترین نگرانی‌اش خوردن است و گرسنه نماندن. انگیزه اصلی مادر خانواده برای ماندن زاییدن بز شیر ده خانواده است و به محض اینکه می‌زاید بار و بندیل را جمع می‌کنند و می‌روند. هیچ تمایل و تعلقی به آبادان جنگ‌زده وجود ندارد.

راوی در لحظه وداع و رفتن از خانه می‌گوید: «همه جا سوت و کور بود و هیچ آدمی‌زادی به چشم نمی‌آمد. بوی گندیدن نعش همه جا پیچیده بود. بوی شیر مانده‌ای که به چرک نشسته بود. ننه راست می‌گفت: اینجا دیگر جای ماندن نبود.»

نقطه دید حاکم بر داستان نسبت به جنازه‌های مردم که هم‌ولایتی‌ها و هم‌محله‌ای‌های راوی هم هستند به شدت موهن و اگزوتیک است؛ و نیز در پایان داستان، در لحظه رفتن از زادگاه، مادر از تعبیر «خراب‌شده» برای آبادان استفاده می‌کند: «گفت به دلم الهام شده که دیگه به ئی خراب شده برنمی‌گردیم.»
 
درباره «یدو» که خالی از دفاع است

ساختن فیلمی در ستایش دفاع برمبنای چنین داستانی ممکن نیست؛ و اینکه چرا فیلمساز به سراغ چنین داستان ضددفاعی رفته بعید است جواب روشنی داشته باشد. یدو برخلاف نیت و تمایل احتمالی فیلمساز درباره دفاع و مقاومت نیست؛ و این از انتخاب داستان روشن است.

از طرفی، قصه فیلم ملات کافی ندارد؛ و برای همین پیش نمی‌رود. از آغاز فیلم که با بمباران شهر آغاز می‌شود تا لحظه‌ای که تصمیم به رفتن از شهر می‌گیرند اتفاق یا حادثه داستانی تازه‌ای نمی‌افتد. چند بمباران می‌بینیم و چندین بار غذا خوردن و بی‌نهایت حرف‌های تکراری و بی‌اهمیت. میان این همه بمباران فقط یک‌بار دست یدو «اوخ» می‌شود؛ و لابد مادر برای همین تصمیم به رفتن می‌گیرد!

یدو در میزانسن به شدت تفننی است. آدم‌ها مدام می‌خورند و حرف می‌زنند و دریغ از یک صحنه درست و حسابی از دفاع. اوایل فیلم مادر مدام تأکید می‌کند که همه رفته‌اند و ما فکر می‌کنیم شهر خالی از سکنه است. بعد وقتی یدو به بازار می‌رود می‌بینیم مردم صف کشیده‌اند جلوی نانوایی و شهر مملو از آدم است! فیلم پر از این بی‌دقتی‌ها و نابه‌سامانی‌هاست.
 
درباره «یدو» که خالی از دفاع است

در فیلم هیچ شخصیتی شکل نمی‌گیرد. مادر بلاتکلیف است. با بازی بسیار بد ستاره پسیانی. دلیل ماندن و رفتنش نامعلوم است؛ و چیز چندانی برای عرضه ندارد. سیر رشد و تکامل یدو از یک پسربچه بازیگوش به کسی که می‌خواهد بماند و دفاع کند هم نامعلوم است. برادر کوچک هم که کارکردی ندارد و آکسسوار است!

شخصیت پسری هم که لهجه اصفهانی دارد و باید انگیزه دفاع به یدو بدهد خوب نیست. چه آن صحنه خنثی کردن موشک که مطلقاً حس و تعلیق ندارد، چه خود انتخاب بازیگر که چهره آنتی‌پاتیکی دارد و قابل همذات‌پنداری نیست. رفتنش هم کارکردی ندارد؛ و حسی برنمی‌انگیزد.

این وسط شخصیت اصلی بزغاله است. همه چیز در خدمت اوست. دلیل ماندن و رفتن. مدام بر او تأکید می‌شود و انگار انگیزه اصلی خانواده، با آن همه اصرار برای بردن او همراه خود، و حتماً دلیل ساخته شدن فیلم است. پس زنده‌باد حمایت از حقوق حیوانات! و همین.
ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار