گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، امیرحسین حیدری؛ «وصیت اکید من به قوای مسلح آن است که همانطور که از مقررات نظام، عدم دخول نظامی در احزاب و گروهها و جبههها است به آن عمل نمایند؛ و قوای مسلح مطلقا، چه نظامی و انتظامی و پاسدار و بسیج و غیر اینها، در هیچ حزب و گروهی وارد نشده و خود را از بازیهای سیاسی دور نگه دارند. در این صورت میتوانند قدرت نظامی خود را حفظ و از اختلافات درون گروهی مصون باشند و بر فرماندهان لازم است که افراد تحت فرمان خود را از ورود در احزاب منع نمایند و،چون انقلاب از همه ملت و حفظ آن بر همگان است، دولت و ملت و شورای دفاع و مجلس شورای اسلامی وظیفه شرعی و میهنی آنان است که اگر قوای مسلح، چه فرماندهان و طبقات بالا و چه طبقات بعد، برخلاف مصالح اسلام و کشور بخواهند عملی انجام دهند یا در احزاب وارد شوند که ـ بیاشکال به تباهی کشیده میشوند ـ و یا در بازیهای سیاسی وارد شوند، از قدم اول با آن مخالفت کنند؛ و بر رهبر و شورای رهبری است که با قاطعیت از این امر جلوگیری نماید تا کشور از آسیب در امان باشد.» - امام خمینی (ره)
چند روزی به آغاز ثبتنام نامزدهای ریاست جمهوری مانده است تا رقابتهای انتخاباتی به صورت رسمی آغاز شوند و جبهههای مختلف آرایش عمومی گرفته و کار خود را شروع کنند. اما همیشه زمزمههایی از بعضی اشخاص و سازمانهای متصل به قدرت درباره نامزدی افراد مختلف به گوش میرسیده و گاهی همین افراد هم که بدشان نمیآمد پروندهای که عدد و ارقام و علامتهای خاص خود را در رابطه با انتخابات داشته باشند در دست گرفته و در مقابل دوربینها ظاهر میشدند و اعلام حضور میکردند. در میان نامزدهای احتمالی انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ نام چند فرد نظامی و البته بالامقام دیده میشود که هدف نگارنده نه اشاره مستقیم به این افراد بلکه صرفا ارائه دلایلی برای چرایی لزوم دوری افراد نظامی از عرصه سیاست است.
اخیرا همه متوجه ورود آهسته و، اما خردمندانه افراد نظامی به سیاست شدهاند، همچنین همانطور که واضح و آشکار است برخی سیاسیون نیز با مقایسه ایران با روسیه و پوتین با فرد مد نظر خودشان ادعا میکنند که اگر مانند روسیه نیز شخصی امنیتی سرکار بیاید در «برهه حساس کنونی» به سود انقلاب و نظام (و شاید مردم) است. یا عدهای اظهار کردهاند که «چطور نظامیها شهید بدهند، ولی رئیسجمهور نشوند؟» یا اینکه «مردم مشکلی با حضور نظامیها به عنوان رئیسجمهور ندارند». چیزی که محسوس است تصمیم قشر خاصی از سیاسیون و متصلان به قدرت برای حمایت از ریاست جمهوری یک فرد نظامی است و البته که همه میدانند نامها و خود داستان از چه قرار است، اما باید یادآور شد که نگارنده بعد از شرح شرایط کنونی و وضعیت فعلی سیاست – که در بالا اشاره شد – قصد دارد با ارائه دلایلی چرایی لزوم فاصلهگیری افراد نظامی از سیاست را پاسخ دهد.
بالا به پایین یا پایین به بالا؟!
شاید اصلیترین مسئلهروانی همین هفت حرف و کلمه باشد، بالا به پایین یا پایین به بالا؟ موردی که هیچ نمیتوان از آن چشم پوشید روش ایدهآل مشارکت مردمی است؛ روشی که در آن تصمیمات از بطن جامعه و از مراحل ابتدایی و پایینتر گرفته شده و توسط نخبگان و متخصصان به سطوح بالای تصمیمگیری رسیده و نهایتا قانون و اجرا میشوند (اگر برایتان سوال شده که چرا چنین چیزی را به عین و در عمل ندیده و تجربه نکردهایم میتوان گفت فعلا سالها با ایدهالها و آرمانهای انقلاب ۵۷ فاصله گرفتهایم). این روش انتقال تصمیمات از پایین به بالا در یک ساختار مردمسالار امری بدیهی و البته ضروری است.
اما در مقابل، ساختاری مبتنی بر نظم، نظام و نظامیگری وجود دارد؛ ساختاری که تصمیمات به صورت محرمانه در یک حلقهی کوچک، امنیتی و قابل اعتماد و البته بدون بهرهگیری از نظرات سایر افراد درگیر اتفاقات گرفته شده و نهایتا چندی مانده به اجرایی شدن به اطلاع سایرین میرسد؛ مثال برجستهای که میتوانم بزنم اتفاقات مربوط به آبان سال ۹۸ است که تصمیمات در یک حلقهی کوچک و خاص گرفته شد و پس از اجرایی شدن به اطلاع مردم رسید.
نباید منکر این شد که ذات ساختار نظامی و امنیتی چنین میطلبد و نظامیان باید در چنین ساختاری رشد و عمل کنند و الحق نظامیان ایرانی در طول ۴۲ سال پس از انقلاب اسلامی توانستهاند چنین ساختاری را پیاده کرده و کارشان را به نحو احسن در حوزهی تخصصی خود انجام دهند، اما آیا واقعا به فردی که در چنین ساختاری از بالا به پایین، عادتکرده به تصمیمات سخت و حساس، مجبور به اعلانات دقیقه نودی، توضیحندادنها به ردههای پایینتر و البته بازخواست همان ردهپایینها به علت عدم موفقیت، رشد کرده و پله پله بالا آمده میتوان عنوان ریاست جمهور را داد یا در اصل چنین فردی فرمانده جمهور خواهد بود؟
در امور نظامی از سرباز (بخوانید مردم) هیچ بازخوردی دریافت نمیشود، به همین علت است که نظرات و پیشنهادات رتبههای پایینتر در زمان حال خودشان عملی نشده و به ثمر نمیرسد، نهایتا ممکن است سالهای بعد به سطوح بالاتر رفته و بتوانند ایدههای خود را پیاده کنند؛ اصلیترین علت اینکه که فقط با گذشت نسلها میتوان تغییر رویکرد نظامیان را به وضوح دید، اما چنین چیزی در بازهی چند ساله سرعت بسیار کمی دارد. چه بسا همین رتبههای پایینتر خلاق و باتجربه که نمیتوانند دانستههای خود را به مقامات بالاتر منتقل کنند در ساختار هضم و ذوب شده و در گذر زمان آرمان و اهدافشان جای خود را به اهداف ردههای بالاتر میدهد که در این صورت چنین ساختاری نمیتواند با شرایط زمان خود هماهنگ شده و محکوم به حذف شدن هم از لحاظ قدرت نظامی و هم از جهت مقبولیت و محبوبیت اجتماعی است (به غیر از ساختارهای نظامی چنین اتفاقی به صورت طبیعی در ساختارهایی از جنس دیگر نیز میتواند بیافتد).
کودتا، خفگی و امنیت
از ابتدای تاریخ حاکمان و فرمانروایان، فرماندهان نظامی خود را از معتمدین و خویشاوندان خود انتخاب میکردند، چرا که همیشه این خطر برای حاکم و حکومت وجود دارد که با مصلحتاندیشی، نظامیان قصد کودتا و در اختیار گرفتن امور داشته باشند. همیشه این نظامیان هستند که کودتا را راهبری و عملی میکنند. حتی کودتاهایی نیز در تاریخ ما اتفاق افتاده، اما مگر ریاست جمهوری یک فرد نظامی کودتا است؟ ظاهرا و عملا نه، اما میتواند اثرات چنین اتفاقی را بر جامعه سیاسی بگذارد.
مسئله این است که از ابتدای انقلاب اسلامی تا کنون چندبار اشخاص اثرگذار توانستهاند مستقیما به عملکرد نیروهای مسلح ایراد وارد کرده و آن را نقد کنند؟ یا چندبار در صورت وقوع اشتباه نیروهای مسلح در نبود فشار روانی و یک نیروی ایجابی داوطلبانه گزارشی از اتفاق را ارائه کردهاند؟ تقریبا چنین موردی که دقیق و بینقص باشد را ندیدهایم. اکنون اگر چنین جریان نظامیای به دولت راه یابد شاهد این خواهیم بود که به علت افکار نظامی و امنیتی پاسخگوییها به مجلس کمتر شده و شفافیت حداقلیای را هم که در امور داریم از دست بدهیم. (نمونه بارز دولت حسن روحانی است که در بیشتر موارد هیچ پاسخگوییای در قبال تصمیمات خود نداشته و صرفا ارتباطی حداقلی و از بالا به پایین با مردم داشته است).
اما آنسوی ماجرا جالبتر است؛ خفگی!
با نتیجهی اعتراضات چند سال اخیر میتوان دریافت که فعلا اعتراض از سمت پایین به بالا، مردم به مسئولان، نه اتفاق میافتد و نه مهم و شنیدنش ضروری تلقی میشود، اما حداقل در داخل نظام، مسئولان میتوانند بنیانهای اعتقادی و عملکردی طرف مقابل را زیر سوال برده و البته هزینه و عواقبی هم برایشان نداشته باشد.
با روی کار آمدن فردی نظامی که طبیعتا نمیتواند ارتباط خود با نظامیان را در مدت کوتاه یک دوره ریاست جمهوری قطع بکند (برای درک بهتر محسن رضایی یا محمدباقر قالیباف را در نظر داشته باشید که حتی پس از ورود به عرصه سیاست نتوانستهاند ارتباط خود را با بخش نظامی حکومت قطع بکنند)، هرگونه انتقاد از دولت به مثابه انتقاد از نیروهای مسلح و نظامی، اقدام علیه امنیت ملی و تضعیف امنیت ملی تلقی خواهد شد. مصلحتاندیشیها بیشتر شده و اقدامات شفاف دولتی و مجلسی جای خود را به تصمیمات فراقانونی و پشت پرده خواهند داد. آنچه که بسیار مهم است و در صورت ریاست یک فرد نظامی آسیب خواهد دید و نگارنده در این متن بر آن تاکید دارد آسیب دیدن شفافیت است، شفافیتی که مردم از طریق آن از اقدامات دولت اطلاع دارند و اقدامات منتخب خود را میسنجند.
قطعا این همه، همهی دلایل برای پاسخ به چرایی دوری نظامیان از سیاست نیست، اما کافی است تا بتوان محکم ایستاد و از آسیبها اجتناب کرد. در مرحلهی اول امام خمینی (ره) چنین اتفاقی را هم برای زمان جنگ و هم برای دوران پس از جنگ منع کردهاند و قطعا اگر هر نظامیای چنین اقدامی بکند با وصیت بنیانگذار انقلاب اسلامی عملا مخالفت کرده و آن را زیر پا گذاشته است. ثانیا امام خمینی (ره) تاکید داشتهاند که این وظیفه مقام معظم رهبری است تا مطابق با قانون از ورود افراد نظامی به عرصه سیاست و ورود به احزاب جلوگیری کند. اگر نظامیان چنین قصدی داشته باشند و شورای نگهبان نیز از آیندهنگری و دستور صریح امام خمینی (ره) و قانون سرپیچی کند، انشاءالله مقام معظم رهبری جلوی این خسارت و آسیب به آرمانهای انقلاب را گرفته و از اسلام و مردم محافظت خواهند کرد چرا که این، وظیفهی رهبری است.
امیرحسین حیدری - کارشناسی مهندسی کامپیوتر دانشگاه تبریز
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.