گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو- کوثر قاسمی؛ پدر سوختبر است، چارهای هم ندارد. زمینی که برای کشاورزی داشته با خشکسالیهای اخیر، به بیابانی بالقوه تبدیل شده و دیگر کشاورزی نمیصرفد. البته او تنها نیست، سوختبران دیگر نیز مثل او، مجبور به انتخاب این شغل پرخطر شدهاند؛ چون راه دیگری برای کسب درآمد وجود ندارد. قصه آنجا غمانگیز میشود که شیرمحمدِ دهساله، آرزویش میشود ترک مدرسه و بزرگشدن، تنها به امید سوختبری. شیرمحمدی که در چند سال اخیر، شاهد کشته شدن سوختبران متعددی بوده.
سیستان و بلوچستان، سالهای طولانی است که به یکی از نمادهای رنج و محرومیت مطلق در کشور تبدیل شده؛ علاوه بر محرومیتهای این استان، سیستان با مسئلهی گروهکهای تروریستی نیز دست و پنجه نرم میکند. سوختبری در این استان به دلیل شرایط نامساعد آب و هوایی که کشاورزی این منطقه را تحت الشعاع قرار داده، چند سالی است سیر صعودی به خود گرفته و نبودِ شغلی جایگزین، بر شدت آن افزوده.
با قدرت گرفتن باندهای مافیای قاچاق سوخت و سود عدهای قلیل به اسم سوختبری و رشد دوبارهی فعالیتهای تروریستی در این منطقه، برنامههای مختلف اما ناموفقی برای کنترل این مسائل اجرا شدند. طرح رزاق مهرماه سال 1399 توسط سپاه در این استان شروع شد تا با اجرای آن از قدرت مافیای شبکهای سوخت کم شده و امنیت منطقه نیز تامین شود. دوشنبه 4 اسفند 99، اخبار ضد و نقیضی از کشته شدن چند سوختبر و درگیری و تجمع در مرز سراوان به گوش رسید. با گذشت یک ماه از این حادثه بار دیگر و از زاویهای جدید به سراغ آن رفتیم.
روایتی از هزاران روایت سراوان؛ این بار از زبان یکی از حاضران ماجرا
دو-سه روز پیش از وقوع درگیری و تجمع رفت و آمد از مرز سیستان و بلوچستان و در نزدیکی مرز سراوان با مشکل مواجه شده بود. گفته میشد کسانی که کارت رزاق نداشتند، دلیل آغاز تجمع بودهاند. با گذشت سه روز از این اجتماع، بیش از هزار ماشین پشت مرز پاکستان معطل ماندند؛ برای ورود آنها به ایران از طریق گذر رسمی در مرز شمسر، مذاکراتی با سپاه صورت گرفت و سرانجام، با ورود سوختبرانی که کارت رزاق نداشتند، موافقت شد. اما شنیدهها حاکی از است که این موافقت بنابر برخی مسائل امنیتی و جهت عدم ورود تروریستها در قالب سوختبر، به آرامی انجام شده و ورود سوختبران به ایران با تاخیر صورت گرفته. این تاخیر با شعلهزنی توسط عدهای تبدیل به درگیری در مرز پاکستان و سپس ایران میشود.
شرح ماجرا را از یکی از حاضران در اجتماع و درگیری جویا شدیم؛ فردی که مایل نبود نامش فاش شود، او در این باره به خبرنگار خبرگزای دانشجو گفت:«روزانه ۵٠٠ الی ١٠٠٠ ماشین سوختبر، سوخت خود را از طریق مرز شمسر جابهجا میکنند و آن را میفروشند. طرح رزاق، سه ماه است که اجرا میشود و هر پنج خانواده از روستاهای مرزی با یک کارت میتوانند، سوختبری کنند. با آمدن این طرح، کسانی که سوخت را عمده و با تانکر میفروختند با مشکل مواجه شدند و منافعشان در مرز نابودی بود، برای همین جو سازی کردند و مرز را بستند و دو الی سه روز هزار ماشین پشت مرز ماندند.»
او در خصوص روندِ شکلگیری درگیری ادامه داد:«جیش العدل و تمام اعضای آن در مرز پاکستان، فعال هستند. پس از تجمع گسترده ماشینها، مردم ابتدا گیت را شکستند و در مرز پاکستان درگیری رخ داد و سه-چهار نفر زخمی شدند و یک نفر نیز کشته. این جو متشنج با تلاش عدهای به پاسگاه مرزی ایران کشیده و با ورود به حریم پاسگاه، تیراندازیهایی انجام شد که در اثر آن سه نفر کشته و سیزده نفر زخمی شدند. کشتهشدگان نیز، به دلیل خونریزیهای پس از تیراندازی، جان خود را از دست دادند.»
به گفتهی این شخص در درگیریهای مرز شمسر در روز دوشنبه، 4 اسفند چهار نفر کشته و حدودا هجده نفر زخمی شدند. آمارهای متفاوتی در این زمینه مطرح شد اما متاسفانه از اعلام آمار رسمی خبری نبود و این مساله به آمارهای متناقض دامن زد.
باز هم قطعی اینترنت، این بار در سراوان
مشابه با وقایع و تجمعات سالهای اخیر مانند آبان 98، اینترنت در منطقهی سراوان قطع شد، از فرد حاضر در اعتراضات پیرامون چگونگی و زمان این اتفاق جویا شدیم و گفت:«فردای واقعه، اینترنت ابتدا در منطقه سرباز و سراوان قطع شد و روز بعد تمامی مناطق به جز زابل از اینترنت محروم شدند و این قطعی تا دو الی سه روز بعد ادامه داشت.»
در چنین مواقعی اینترنت به بهانهی نرسیدن اخبار، فیلمها و تصاویر به شبکههای معاند، جهت بازنشر و تحریف نشدن توسط این شبکهها، قطع میشود. این حرکت نفیکننده آزادیهای فردی و شهروندان حاضر در آن در منطقه نیز هست. در بازار تحریف کنندگان اگر فردی از دل مردم بخواهد روایت صحیحی از ماجرا بگوید، با وجود قطعی اینترنت، نخواهد توانست. نیاز به روایتی واقعی و تحریف نشده، زمانی احساس میشود که رسانههای داخلی و مسئولینِ مربوطه نیز پیرامون چنین وقایعی سکوت پیشه میکنند.
این فشل رسانهی ملی
در رسانهی ملی پیرامون این موضوع، همچون دیگر اتفاقات مشابه، سکوت مطلق حاکم است. گویی هیچ اتفاقی رخ نداده است. از طرف دیگر و در شبکههای مجازی فیلمهایی که پیش از قطعی اینترنت بارگذاری شده بود، میان کاربران رد و بدل میشد و آمار ضد و نقیضی از کشتهشدگان به گوش میرسد. در این شرایط رسانههای معاند اخبار سراوان را پوشش داده و به جایگزینی برای رسانهی ملی تبدیل شدند.
با گذشت 24 ساعت از ماجرا، در روز سهشنبه 5 اسفند اخبار 20:30 به گزارشی کوتاه در رابطه با سراوان بسنده کرد، گزارشی که صرفا به تکذیب اخبار رسانههای معاند پرداخت و پیرامون سراوان اینگونه گفت:«از سراوان خبررسانی نشد، روایتسازی شد. روایتسازیهایی که برای مردم ایران بسیار آشناست.» حال آنکه خبررسانی صحیح که مانع از تحریف واقعه میشود، وظیفهی صدا و سیما است و نه رسانههای معاند!
شبکهی «هامون»، شبکهی استانی سیستان و بلوچستان نیز همان مشی را دنبال کرد و یک روز پس از ماجرا با گزارشی کوتاه و مصاحبه با معاون امنیتی انتظامی استاندار به موضوع سراوان پرداخت.
جای خالیِ عدالت رسانهای
روح الله رشیدی، روزنامهنگار و فعال رسانهای در گفتگو با خبرگزاری دانشجو با یادآوری هدف تأسیس شبکههای استانی، گفت:«در ابتدا بهتر است بپرسیم هدف جمهوری اسلامی از احداث شبکههای استانی با چنین زیرساخت پرهزینهای از حیث سخت افزاری و تأمین نیروی انسانی آن هم به صورت ۲۴ ساعته در همهی استانها، چه بوده؟ من اسمش را دریک کلمه میگذارم «تحقق عدالت رسانهای». ریشهی بخش عظیمی از محرومیتهایی که پس از چهل سال هنوز نتوانستیم آن را حل کنیم، در این است که ما تصویر درستی از مشکلات مناطق نداریم. جمهوری اسلامی شبکههای استانی را راهاندازی کرد تا بتواند به تصویر درستی از مناطق دست پیدا کند. در کلامی دیگر ما به واسطهی رسانه باید بتوانیم عدالت عمومی و اجتماعی را محقق کنیم.»
اگر مسئلهی سوختبری، مشکلات آب سیستان و سایر محرومیتهای این مردمان بازتاب قابل قبولی در رسانهها داشت، وضعیت اشتغال و فقر سیستان چنین نبود. رشیدی در همین باره ادامه داد:«وقتی رویکرد کلی صداوسیما محافظهکاری است، بی تردید شبکههای استانی نیز همین خط را دنبال میکنند. وقتی شما در شبکههای سراسری که اتفاقاً پشتوانه قدرت در آنجا بسیار زیاد است خط محافظه کاری را تعقیب میکنید، انتظار دارید مثلا مدیر شبکه هرمزگان مطالبهگری کند؟! البته که در برخی مواقع، نپرداختن به اعتراضات بخشنامهای است و چهارچوب مشخص دارد که این نیز ناشی از سیاستزدگی سازمان است.»
واگذار کردن جنگ روایتها
امین کمالی، دبیر مجمع عدالتخواه دانشجویان دانشگاه زابل نیز در گفتگو با خبرگزاری دانشجو خاطرنشان کرد:«ما جنگ روایتها را در مسئلهی سراوان باختیم. در قضیه سراوان صداوسیما مسئله را شفاف نکرد، یک روز تمام سکوت مطلق بود و اجازه داد مرجع خبری مردم BBC و شبکههای ماهوارهای و مجازی باشد. شبکهی «هامون» نیز بیش از ٢۴ ساعت پس از واقعه به آن پرداخت. اگر ما یک روز از واقعه عقب نبودیم، شرایط بهتر میشد. اگر ما در این ماجرا مقصر بودیم، عذرخواهی میکردیم و در غیر این صورت، با شفافسازی مسئله را شرح میدادیم. این کار به مراتب بهتر از سکوت رسانهها در این شرایط بود. همانگونه که با توضیحات معاون امنیتی انتظامی استاندار سیستان در گزارش شبکه استانی "هامون" جو حاکم کمکم به آرامش رسید و این نشان از اهمیت شفافیت و پاسخگویی مسئولین داشت.»
تسخیر فرمانداری و مسئولینی که دیر عمل میکنند
روز درگیری فراخوانی جهت تجمع مقابل فرمانداری منتشر شد و فردای آن روز، سهشنبه 5 اسفند 99 جمعیتی قریب به 500 نفر تجمع خود را آغاز کرده و وارد ساختمان فرمانداری شدند. بخشهایی از فرمانداری به تصاحب جمعی از معترضین درآمد و کار به شکستن شیشههای فرمانداری کشیده شد. برخلاف روز گذشته در این درگیری و با اهتمام نیروی انتظامی، هیچ یک از معترضین در روز سهشنبه زخمی و یا کشته نشد و فرمانداری از معترضین پس گرفتهشد.
با اتمام تسخیر فرمانداری و بازپسگیری آن، فرماندار و دیگر مسئولین در جمع معترضین حاضر شدند؛ فرد حاضر در تجمع در این باره توضیح داد:«پس از تجمع مردم مقابل فرمانداری، سران قبایل، ریشسفیدان، فرماندار و فرمانده نیروی قدس، سردار کریمی با صحبت کردن و اقناع، مردم را آرام کردند.» این اقدام از جانب مسئولین و حضور در میان معترضین هرچند با تاخیر اما حرکتی مثبت و اقدامی رو به جلو در راستای جمهوریت و توجه به خواستههای مردم بود.
این داستان ادامه دارد
داستان رنج و فقر در سیستان اما ادامه دارد، با وجود این که در اسفند 99 بار دیگر سیستان بر زبانها افتاد اما با گذشت یک ماه از واقعه، خبری از سیستان و خواستهها و رنج این مردم در رسانههای داخلی و یا معاند نیست.
کمالی، فعال دانشجویی در ادامه به توضیحِ طرح رزاق پرداخت و خاطرنشان کرد:«اجرای طرح رزاق در سیستان و بلوچستان لازم است. این طرح مدتی در شمال سیستان و بلوچستان اجرایی شد و پس توقف آن، به مطالبه مردم تبدیل شده بود، اگر طراح رزاق بد بود، دلیل تمایل مردم شمال استان، برای چیست؟ طرح رزاق هویت سوختبران را معین کرد تا سوءاستفادهگران از هویت سوختبری استفاده نکنند و از این طریق امنیت کشور تأمین شود. این طرح اجرا شد تا مسائل امنیتی نیز در کنار مسائل معیشتی پوشش داده شود.»
وی در انتها گریزی به مشکلات سوختبری زد و به ظرفیتهای سرشار اما مغفول استان جهت کارآفرینی اشاره کرد و گفت:«درآمد سوختبری به اندازهای نیست که جان سوختبران به خطر افتد، بلکه از سر ناچاری است. ما نباید به دنبال رواج سوختبری در استان باشیم، ما باید از طرح رزاق گذر کنیم. سوختبر همیشه مورد تهدید است و جانش در خطر است. مردم شغلهای پایدارتر اما با درآمد کمتر را به سوختبری ترجیح میدهند. جنوب استان مستعد صیادی و محصولات کشاورزی است و در شمال در زمینه مس، کاشی و سرامیک و گردشگری ظرفیتهای بسیاری وجود دارد. برای صادرات این محصولات نیز در مرز پتانسیل خوبی داریم، به شرط آنکه شغل ایجاد کنیم، تمایل به سوختبری تنها به دلیل نبود اشتغال است.»
شهروند سیستانی حاضر در تجمع نیز گریزی به این رنج مردم سیستان زد و اظهار داشت:«ماشینی که برای سوختبری به مرز میرود؛ طی یک هفته الی ده روز، تنها 1 الی 1.5 میلیون تومان عایدش میشود که حتی هزینه استهلاک و لاستیکش، چند برابر آن است. اما سوختبران چارهای ندارند و مجبورند؛ مگر چند کارخانه در استان وجود دارد؟ مردم از بیکاری به این شغل روی آوردهاند؛ اگر چند کارخانه در این استان بود، سوختبری دیگر طرفدار نداشت. من دویست نفر را زنده زنده در حال سوختن، حین سوختبری دیده ام. سوختبر بنزین و گازوئیلی را حمل میکند که با کوچکترین جرقه، ماشینش پودر میشود. درد این مردم زیاد است.»
این نجیب مردمان سالیان دراز است که با رنج، فقر و محرومیت زندگی میکنند و در عین نجابت به دنبال دادخواست و احقاق حقوق خود هستند. حقوقی که شاید با اتفاقهایی نظیر سراوان سرخط اول رسانهها شوند اما نیازمند توجه و رسیدگی پایدار به جای هیجانات زودگذر رسانهای هستند.