به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، سینمای ایران درکنار تمامی حرفوحدیثها و شائبههای متنوعی که اطرافش را فرا گرفته، طی دودهه اخیر با یک سندرم عجیب دست به گریبان بوده است. اینکه افرادی بیرون از دایره هنر، به برخی کارگردانان و تهیهکنندگان پول میدهند تا بتوانند در نقش اصلی یا مکمل فیلم بازی کنند؛ اتفاقی که طی دودهه اخیر با شدت بیشتری مطرح شده، اما درتمامی این سالها نمونه مصداقی خاصی از این آدمها معرفی نشده است. بهجز همان یکی، دو سلبریتی مشهوری که در میانه و اواخر دهه ۷۰ پول دادند و توانستند به سینما ورود کنند و هنوز هم در این فضا به شکلی حرفهای حضور دارند.
اما قدر مسلم آنکه مقوله پول دادن و بازی کردن، سالهاست به محلی برای نزاع موافقان و مخالفان این اتفاق تبدیل شده است؛ عدهای نبود نظارت مدیریتی کافی را دلیل این اتفاق میدانند و اینکه در اقتصاد بیمار سینما، سود در تولید بهدست میآید و قرار نیست تمامی این سودها از محل وامها و بودجه دولتی تزریق شود و گاهی این سودها از محل دریافت پول از فردی که میخواهد بازیگر شود، تامین میشود. درمقابل، مخالفان نیز اعتقاد دارند که اگر درطول سال، فیلمی بهصورت موردی، از اینگونه افراد استفاده کرد نباید آن را به کل سینما تعمیم داد و اینکه اگر فردی با این پولها ورود کرد، نمیتواند بالا بیاید، چنانکه امروز میبینیم بازیگران چهره ما کسانی نیستند که یک شبه به جایگاه امروزشان رسیده باشند.
درتمام این سالها، چیزی بیشتر از این دو رویکرد، نصیب دلواپسان بازیگران پولی نشده است. رویکردهایی که حداقل روی کاغذ از منطق خوبی برای اقناع موافقان و مخالفان برخوردارند، اما آیا درحقیقت هم همهچیز به این شکل، منطقی پیش میرود؟
روی صحبت امروز ما درمورد شبکه نمایش خانگی است. مدیومی که طی یکی، دو سال اخیر با تعدد تولیدات مواجه بوده و طی آن، سرمایهگذاران، کارگردانان، تهیهکنندگان و بازیگران بسیاری از سینما به این شبکه نقلمکان کردهاند. بکرتر بودن فضای شبکه نمایش خانگی و زرقوبرق آن سبب شده افراد گمنام بسیاری در این فضا مشغول به کار شوند و همین، دایره شائبهها در این حوزه را وسیعتر کرده است؛ شائبههایی که قطعا یکی از آن میتواند به بحث ما مربوط باشد. اینکه سریالهای شبکه نمایش خانگی بهواسطه طولانیتر بودن به نسبت یک فیلم سینمایی و درنتیجه استفاده از بازیگران بیشتر، بهتر میتوانند پذیرای بازیگران پولی باشند یا سرمایهگذارانی که پولی را وسط میگذارند، اما بهجای مشارکت در سود، از تهیهکننده میخواهند که خودشان یا نزدیکانشان در سریال حضور داشته باشند.
شبکه نمایش خانگی این روزها، آنقدر تولیدات در خود جای داده و خواهد داد که حالا دیگر بخواهیم به این مقوله، بهجدیتی که در سینما مطرح شد، نگاه کنیم. برای روشن شدن این بحث، سراغ چند تهیهکننده رفتیم تا صحتوسقم این اتفاق را از زبان آنها بشنویم.
نخستین تهیهکنندهای که سراغش رفتیم، سعید خانی است. او که تا پیش از این، چند فیلم را برای سینما تولید کرده است، این روزها نخستین سریال شبکه نماش خانگی خود با عنوان «حرفهای» را جلوی دوربین برده است. این تهیهکننده جوان که طی سالیان اخیر، همکاریهای خوبی با بازیگران شناخته شده و البته گمنام داشته، گفت: «اینکه فردی بیاید و برای بازی در فیلم یا سریالی پول بدهد، اساسا وجود دارد و من هم نمیخواهم آن را کتمان کنم، اما باصراحت اعلام میکنم که من تاکنون از وجود چنین افرادی در کارهایم استفاده نکردهام. به خود من پیشنهادهایی دادهاند که بیا این پول را بگیر و اجازه بده که همسر یا پسرم بازی کند، اما من تا این لحظه، چنین پیشنهادهایی را قبول نکردهام، چون آن را بهلحاظ اخلاقی درست نمیدانم.»
تهیهکننده «لونه زنبور» ادامه داد: «البته آن مواردی هم که وجود دارد، مربوط به نقشهای اصلی سریالها نیست و بیشتر در قالب نقشهای فرعی اتفاق میافتد. این موارد هم از جانب همه تهیهکنندگان اتفاق نمیافتد و تنها معدودی از همکارانم هستند که دست به چنین کارهایی میزنند.»
تهیهکننده «دوزیست» با انتقاد از نبود بازیگران جدید در سینما و شبکه نمایش خانگی گفت: «گاهی این اتفاق درنتیجه نداشتن چهرههای جدید رخ میدهد. در یک سریال مربوط به شبکه نمایش خانگی، تعداد پرسوناژها زیاد است و یک تهیهکننده دوست ندارد برای کارش، چهرهای تکراری بیاورد. تعداد بازیگران دنیای سینمای ما کم است. باز در سینما، چون مارکت فروش است، استفاده از بازیگران چهره ضروری است تا آن فیلم بفروشد، اما در شبکه نمایش خانگی، واقعا نیازی نیست که همه بازیگران، چهره باشند. آن هم وقتی که هزینه تمام شدن یک قسمت، بسته به ماهیت سریال، بین ۱ تا ۵/۱ میلیارد تومان است و یک سریال در خوشبینانهترین حالت، ۲۰ میلیارد تومان هزینه دارد.»
خانی با تحسین اتفاقی که در «قورباغه» افتاد، گفت: «اتفاق خوبی در سریال قورباغه افتاد و آن استفاده از بازیگران مستعد تئاتر بود که امیدوارم این روال توسط دیگر سریالها نیز تداوم یابد. باید از این چهرههای جدید دنیای تئاتر و مستعدان آموزشگاههای بازیگری استفاده کرد، نه اینکه دربرابر پیشنهاد پول انعطاف نشان داد. گرچه درتمام این سالها مشخص است کسانی که اگر هم با پول در کار یا کارهایی حضور داشتهاند، نتوانستهاند جاپای خود را در سینما و شبکه نمایش خانگی محکم کنند.»
نکته قابلتوجه صحبتهای خانی، استفاده از بازیگران گمنام تئاتر یا افراد مستعد آموزشگاههای معتبر بازیگری است که میتوانند بهعنوان چهرههایی جدید، خلأ سبک بازیهایی را که تاکنون وجود نداشتهاند، بهخوبی پر کنند. اتفاقی که طی چندسال گذشته توسط برخی کارگردانان ازجمله مسعود کیمیایی، اصغر فرهادی و هومن سیدی رعایت و به معرفی چند بازیگر جدید به دنیای سینما ختم شده است. اتفاقی مبارک که با توجه به تعدد آموزشگاههای بازیگری میتواند با جدی گرفته شدن از سوی تهیهکنندگان و کارگردانان، به تقویت ناوگان بازیگری در سینما و شبکه نمایش خانگی کشورمان کمکهای شایانتوجهی کند.
تهیهکننده دیگری که سراغش رفتیم، جواد نوروزبیگی است. تهیهکننده سرشناس سینمای کشورمان که تا چند روز دیگر، «میدان سرخ» ابراهیم ابراهیمیان را وارد شبکه نمایش خانگی خواهد کرد. نوروزبیگی گفت: «وجود بازیگرانی را که با پول وارد این عرصه شدهاند، نمیتوانم رد کنم. کمااینکه به من هم پیشنهادهایی از این دست شده و فارغ از این، از دوستان همکار نیز شنیدهام که برای آنها هم چنین اتفاقهایی رخ داده و چهبسا خودم هم دیده باشم. اما من بهدلیل احترام به زحمتکشان این عرصه، دلسوزان و فارغالتحصیلان، همواره اولویت این عزیزان را حفظ کردهام و هیچگاه اجازه ندادهام کسی با پول، در فیلمها و سریالهایی که کار کردهام، بازی کند.»
نوروزبیگی که «خون شد» را در اکران نوروزی امسال روی پرده داشت، از زاویه دیگری به این موضوع نگاه کرد و افزود: «پروژههایی از این قبیل بازیگران استفاده کردهاند که از نگاه من مورد مردودی نیست، چون دارند برای شغلشان سرمایهگذاری میکنند. در سینما هم این اتفاق میافتد که فردی میآید و برای آیندهاش سرمایهگذاری میکند، منتها، چون این روند کانالیزه نیست، سوءاستفادههایی بهوجود میآید که چندان اخلاقی و حرفهای نیست. اگر حدود این جریان رعایت شود و بهشکلی درست مورد استفاده قرار بگیرد، خیلی هم بد نیست. اما من در هیچموردی، از این کارها انجام ندادهام.»
تهیهکننده «ملبورن» در انتها بیان کرد: «خیلیها این راه را رفتهاند و موفق هم شدهاند و درمقابل، برخی دیگر شکست خورده و سرمایهشان بر باد رفته است. کلا از دو جنبه میتوان به این اتفاق نگاه کرد؛ نخست، کسانی که عطش دیده شدن دارند و از هیچاستعدادی هم برخوردار نیستند و تنها میخواهند دیده شوند و به آرزوی دیرینه خود که بازیگر شدن است، برسند. دوم، سرمایهگذاری است آن هم از سوی کسانی که استعداد دارند، اما راه ورودی به عالم بازیگری پیدا نکردهاند و با وجودی که سالها تئاتر کار کردهاند و در آموزشگاهها دوره دیدهاند، نتوانستهاند جلوی دوربین بروند و به اصطلاح موقعیتش را پیدا نکردهاند، بنابراین میآیند و برای آینده خود سرمایهگذاری میکنند.»
یکی دیگر از تهیهکنندگان سرشناسی که علاقهای به انتشار نامش در این گزارش نداشت، گفت: «بازیگری هنر جذابی است. بسیاری از کودکان، نوجوانان و جوانان، بازیگری را حرفه مورد علاقه خود در آینده ذکر میکنند، حتی یک سلبریتی هم دوست دارد شانس خود را بهعنوان بازیگر مقابل دوربین محک بزند. این اتفاق، تنها مختص به ایران نیست و درتمام جهان وجود دارد.»
وی افزود: «من مطمئنم، دیده و شنیدهام افرادی با دادن پول، در برخی پروژهها جذب شدهاند. وقتی هم که در این زمینه تحقیق میکنیم، میبینیم که این اتفاق در پروسه سینمایی و سریالی تمام دنیا مشهود بوده و به اصلی پذیرفتهشده تبدیل شده است، اما ما، چون در ایران، کمپانی و ایجنت به آن معنا نداریم، این مسیر، بهشکلی کجومعوج و مریض طی میشود.»
این تهیهکننده در ادامه صحبتهایش گفت: «میآید و در سینمایی که خیلی ارزانتر از سایر فعالیتها محسوب میشود، برای بازیگر شدن فرزندشان، به تهیهکننده یا کارگردان پیشنهاد پول میدهند و اگر پذیرفته شد، تبلیغات خوبی هم روی فرزندشان پیاده میکنند، گویی او یک پدیده است، درحالی که من ندیدهام بازیگری که از این مسیر به پروژهای پیوسته باشد، بتواند حتی دوسال در این سینما یا شبکه نمایش خانگی دوام بیاورد.»
با شنیدن صحبتهای این سه تهیهکننده شناختهشده متوجه میشویم که آنها در مواردی و در جاهایی موافق حضور چنین بازیگرهایی هم هستند، آنجا که صحبت از نبود چهرههای جدید در عالم سینما تفسیر شد و در جای دیگری که این شکل پول دادن، باعنوان «سرمایهگذاری برای آینده» تعبیر شد. عناوین و اصطلاحاتی که حداقل تا امروز، در توجیه این عمل، تا این اندازه صریح رسانهای نشده بود.
اصولا بسیاری از آفتها، پس از موفقیت یک تجربه بهوجود میآیند. شاید خوشبینترین هواداران شبکه نمایش خانگی نیز هیچگاه گمان نمیبرند این شبکه پس از یک دوره طولانی فترت و انزوا، به چنین روزگار پرکار و پرتقاضایی تبدیل شود و درست از همین لحظه به بعد است که باید منتظر رخ دادن اتفاقهای عجیبی در این مدیوم باشیم یا آنهایی که رقم خوردهاند و هنوز هم رسانهای نشدهاند.
همانگونه که در ابتدای گزارش عنوان کردهایم، حضور بازیگران پولی همواره درطول این سالیان، موافقان و مخالفانی داشته است. عدهای آن را واقعی و درمقابل برخی هم آن را از بیخوبن مردود میدانند. در ادامه این گزارش سراغ یکی از این مخالفان رفتهایم. محسن چگینی که این روزها سریال کمدی «خوب، بد، جلف: رادیواکتیو» را در شبکه نمایش خانگی دارد گفت: «من درتمام این سالها که در سینما، تلویزیون و شبکه نمایش خانگی کار کردهام، نه دیدهام و نه شنیدهام که بازیگری پول بدهد و در کاری بازی کند. من حتی سرمایهگذاری را هم ندیدهام که خودش سرمایه وسط بگذارد و بگوید که خودم یا نزدیکانم در این کار بازی کنند.»
تهیهکننده سریال «پژمان» ادامه داد: «آخر کدام سرمایهگذاری را میشناسید که چنین ریسکی کند که بیاید برای یک سریال ۲۰ تا ۳۰ میلیارد وسط بگذارد و بعد از آدم ناشی در کارش استفاده کند؟ اصلا با عقل جور درنمیآید. او پول وسط میگذارد که بتواند به سودآوری برسد. به همین دیل هنرپیشهای را برای کارش انتخاب میکند که مخاطب او را ببیند و بتواند از آن هنرپیشهها جواب بگیرد.»
تهیهکننده «شبهای برره» پس از شنیدن استدلالهای ما، کمی کوتاه آمد و گفت: «شاید این اتفاق برای برخی فیلمهای نفروش سینما رخ بدهد که آنها، چون میدانند بهدلیل ضعفهای کارشان، اساسا فرصت اکران گسترده و خوب را پیدا نمیکنند، در نقشهای فرعی از این دست بازیگران استفاده میکنند. اما در شبکه نمایش خانگی، نهتنها این اتفاق از سوی سرمایهگذار و تهیهکننده قابلیت اجرایی ندارد، بلکه برای کارگردان هم سخت است. ۹۰ دقیقه سینمایی نیست که در طول یک ماه ونیم تمام شود. یک سریال ۱۵، ۲۰ قسمتی است که ماهها ضبط آن بهطول میانجامد و کارگردان حوصله و رمق سروکله زدن با چنین افرادی را درقالب بازیگر ندارد.»
صحبتهای چگینی روی کاغذ کاملا منطقی و درست مینماید، اما طبق سخنان سه تهیهکنندهای که با چشم خود، این قبیل رفتوآمدها در سینما و شبکه نمایش خانگی را دیدهاند، باید اعلام کنیم که این شکل پذیرش بازیگر واقعی است و متاسفانه برخی پروژهها از وجود این بازیگران پولی بهره برده و میبرند.
طبق گفتههای چند تهیهکننده سرشناس سینما و شبکه نمایش خانگی، چهرههایی هستند که دربرابر اعطای پول، نقش بازی میکنند. قبلا آفت بزرگ دنیای بازیگری همین بود که افراد ناآگاهی از بیرون دایره تخصصی بازی، با پول به این حوزه ورود کرده و فضایی را که حق مسلم فرد مستعد دیگری بود، اشغال میکردند. کمکم این فضا بهسمت سرمایهگذاری سوق پیدا کرد. اینکه سرمایهگذارانی بهشکلی مشکوک در سینما رخنه کردهاند که هدفشان، تنها عکس یادگاری گرفتن با بازیگران محبوبشان بوده و حاضر بودهاند برای این پز دادنها حتی چندین میلیارد هم صرف کنند.
از جایی به بعد، وقتی بسیاری از سلبریتیهای ما برای این سرمایهگذاران عادی شدند و آن عطش دیدن این بازیگران و عکس گرفتن با آنها در موقعیتهای مختلف برطرف شد، نیات دیگری سراغشان آمد، مانند اینکه درکنار سرمایهگذاری، اجازه حضور او یا نزدیکانش در یک نقش ولو کوچک داده شود.
یکی از تهیهکنندگان سرشناس سینما و شبکه نمایش خانگی که خواست نامش رسانهای نشود، گفت: «الان برخی پروژههای سینمایی و سریال شبکه نمایش خانگی ما اینطور شده که سرمایهگذار پول وسط میگذارد و میگوید یا باید من بازی کنم یا رفیقم. از قدیم هم بوده، الان هم هست، ولی چون پول میدهد کمتر کسی میتواند دربرابر خواست این آدمها مقاومت کند. بیشتر میخواهند پز بدهند که با فلان بازیگر همکاری داشتهاند. میآیند و یکی، دو کار بازی میکنند و خداحافظ. نه پدیده هستند و نه توسط مردم دیده میشوند. پولی میریزند و میلشان برطرف میشود و، چون میبینند نمیتوانند بالا بیایند، میروند و روی بخش دیگری بهجز سینما سرمایهگذاری میکنند.»
به گفته این تهیهکننده، چنین اتفاقی سالها در سینما و شبکه نمایش خانگی ما وجود داشته و متاسفانه همچنان هم دارد، اتفاقی که نه به نفع آن پروژه و عوامل کلیدی آن است که رسانهای شود و نه بهنفع آن سرمایهگذار تا دوطرف با یک حاشیه امن به فعالیت خود ادامه دهند، اما مشکل اصلی آن جایی است که این عطش دیده شدن، شکل هنریتری به خود گرفته و از قامت اصرار برای بازیگری، به اشکال دیگری نظیر کارگردانی و فیلمنامه سرایت کند.
چنانکه طی یکی، دوسال اخیر شاهد افراد غیرمرتبطی درحوزه فیلمسازی بودهایم که بدون هیچرزومه قابلاعتنایی پشت دوربین رفتهاند و کارهای سینمایی کوتاه و بلندی را کارگردانی کردهاند. این افراد، چون یا خود پول دارند یا با خود بودجهای به پروژه تزریق کردهاند، همواره موافقانی را پشت سر خود میبینند تا بهمحض بلند شدن سروصداها با دفاع کردنهای عجیب، وی را در غائله رسانهای تنها نگذارند.
چنانکه طی این سالها زمزمههایی نیز از پذیرش فیلمنامههایی از سوی این افراد شنیده میشود. زمزمههایی که هنوز کسی صحت آن را تایید نکرده، اما درصورت واقعی بودن باید عطای خیلی از باورهای ناب سینمایی را به لقایش بخشید. اینکه بازی کردن صرف ولو در نقشهای فرعی به نقش اصلی سرایت کرد و سپس با ورود سرمایهگذار دامنه خواستهها بیشتر شد و به کارگردانی و نویسندگی تعمیم یافت، خودبهخود آدمی را بهیاد یک سیستم عنکبوتی میاندازد که بهشکلی خودآگاه یا ناآگاهانه، کمر به نابودی سینمای بدنه ما بسته و نهتنها هویت اصیل آن را نشانه گرفته، بلکه سبب طرد مخاطبان از سالنهای سینما و حذف شدن این سرگرمی از سبد خانوارهایی میشود که هنوز میتوانند به سینما بروند، بنابراین نباید به این آدمها به چشم مصلح و رونقدهنده نگریست؛ اینها بیش از آن چیزی که تصور میشوند، خطرناکند.