به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، روزنامه آفتاب یزد در نقد سخنان چندی پیش روحانی مبنی بر اینکه «اتکای دولت در بودجه به نفت، فقط ۲ درصد بوده»، نوشت: تامین ۹۲ درصد بقیه بودجه از کجا و کدام منبع بوده است؟ در محافل اقتصادی بحثهای دیگری مطرح بود و آن این که؛ «دولت دست خود را بیشتر در جیب مردم فرو میبرد» یا این که؛ «نزدیک به ۳۰۰ هزار میلیارد تومان تنها از بازار سرمایه نصیب دولت شده است که یا از محل مالیات بوده یا فروش سهام شرکتهای دولتی که فروش مایملک و داراییهای دولت نیز بهگونهای دست در جیب مردم کردن است.» بحث دیگر دخالت در بازار ارز است همانی که «محمود واعظی» گفت و خیلیها تلاش کردند آن سخنان «درست»، اما «ناسنجیده» را به اصطلاح «درز» بگیرند، اما کار از کار گذشته بود. مباحثی، چون «چاپ اسکناس» به صورتی بیحساب و کتاب، عدم شفافیت در درآمدها و هزینهها و آمار و ارقامی که نمیتوان بدان اعتماد کرد هیچ تردیدی باقی نمیگذارد که از زاویه نگاه یک کارشناس اقتصادی به این موضوع بنگریم.
میثم مهرپور کارشناس و پژوهشگر حوزه اقتصاد به آفتاب یزد میگوید: «عرف دنیا این است که کشورها بر اساس درآمدهای مالیاتی اداره میشوند در ایران طبیعتاً این اتفاق نیفتاده است. طبیعتا درآمدهایی که دولت میگوید بدون اتکا به نفت بودجه کشور را تامین و اداره کردیم از طریق مالیات نمیتواند باشد. پس چگونه در تمام این سالها تامین شده است؟ یا دست کردن در جیب مردم بوده است یا آیندهفروشی و چاپ پول و استقراض.» که حال باید پرسید: «چگونه؟» پاسخ را میتوان با چند عدد و رقم به دست آورد؛ خیلی از شرکتهای دولتی فروخته شدند که به نوعی دست در جیب مردم کردن است، چون وقتی سهم شرکت دولتی را واگذار میکنیم و به مردم میفروشیم، اما مدیریت آن همچنان با دولت است یعنی هیچ به مردم فروخته شده و از این هیچ کسب درآمد شده و بنگاههای اقتصادی همچنان در اختیار دولت است. مجموعه این عوامل را وقتی کنار هم میگذاریم میبینیم اگر واقعا دولت به این سمت رفته باشد که وابستگی ما به نفت ۲۰ درصد هم شده باشد عالی است، اما نکته اینجا است که آیا این روند سال بعد میتواند ادامه پیدا کند؟ یعنی آیا درآمدهای پایدار جایگزین درآمدهای نفتی شده است؟ یا نه قرض کردیم.
وی میافزاید: «تناقض شدیدی بین صحبتهای مدیران دولت وجود دارد. آقای واعظی میگفت اگر ما نرخ ارز را گران نکنیم نمیتوانیم کشور را اداره کنیم در طرف دیگر رئیسجمهور و رئیس بانک مرکزی عنوان میکردند که ما جلوی افزایش نرخ ارز را گرفتیم و اگر ما نبودیم نرخ ارز به پنجاه هزار تومان میرسید همین موضوع در بورس وجود دارد و همینطور در حوزههای دیگر تناقضهای بسیار آشکار بین مسئولین وجود دارد که مشخص نیست چه کسی حرف درست را میزند. به نظر من ریشه این کار این است که دولت یک سخنگو و فرمانده مشخص اقتصادی ندارد و هرکس از ظن و نگاه خود صحبتی میکند. اما در مورد اینکه درآمدهای کشور کم شده و به تبع آن مصرف هم باید کم شود، به نظر بنده اتفاقا مصرف دولت کم نشده (مصرف دولت مثلا بودجه شرکتهای دولتی است) مسئلهای که باعث شده کشور به این نقطه برسد این است که درآمدهای کشور طبیعتا کم شده، اما هزینههای کشور کم نشده است. این قدرت خرید مردم است که کم شده و سرانه مصرفشان کاهش پیدا کرده است.»
مهرپور در ادامه میگوید: «نفتی که فروخته شده هم پولش به کشور برنگشته است. اگر ما ده میلیارد دلار درآمد نفتی داشتیم اندازه بیست میلیارد دلار اسکناس چاپ کردند و این روندی که تاکنون داشتیم دارند ادامه میدهند. دولت بهطور کلی کشور را از طریق آیندهفروشی اداره کرد. چاپ پول بدون پشتوانه یعنی همین. چون هیچ پشتوانهای برای این پولها نیست. اتفاقی که در یکی - دو سال اخیر افتاده این است که ما حقوق بازنشستگان را همسانسازی کردیم نمیگویم نباید انجام میشده، اما منابع آن از کجا تامین شده است؟ دولت منابع کشور را تا یکی دو سال آینده خرج کرد.»
میثم مهرپور با دست گذاشتن بر عارضهای به نام «تحریمها» میگوید: «نظر شخصی بنده این است بزرگترین کاسب تحریم خود دولت است. چون هر چقدر تحریم وجود داشته باشد و هر چقدر فضا غیرشفاف شود دولتها در پاسخگویی میتوانند فرار کنند و اذهان عمومی را منحرف سازند.»
مهرپور تاکید میکند: رئیس جمهور بعدی که کار را تحویل میگیرد کار بسیار بسیار سختی دارد، چون این دولت بدون حتی یک اقدام مثبت، دولت را تحویل میدهد و مقدار بسیاری بدهی و آیندهفروشی از خود به جای گذاشته است. دولت بعدی از صفر نباید شروع کند باید از منفی شروع کند و چندین سال آواربرداری خسارات اقتصادی نیاز است.