بعد از انقلاب اسلامی و مـردمی شـدن نـظام حکومتی، به حق ملّتها در اداره جامعه بهای بیشتری داده شـده اسـت و بـسیاری از امـور تـوسط رای مـردم تعیین میشود. در همین زمینه با انجام انتخابات شوراها و اداره بخشی از امور اجرایی کشور با تکیه بر روند آزاد تبادل دانش، بینش، نظارت و آرای مردم گام مهمی در واگذاری امور به سازمانهای محلی برداشته شد. شوراها تبلور حـضور مردم، دیدگاه ها، افکار، خواسته ها، نیازها و تمایل مردم در صحنه برنامه ریزی بوده اند. فلسفه آن بر پایۀمحدودیت توان، فکر و اندیشه دستگاههای اجایی و محدودیت حیطه عمل، خلاء مدیریتی و اصلاح ساختار مدیریتی است. بنابر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، شورا یکی از ارکان نظام میباشد و یکی از ویژگیهای خاص شهرداریها، حضور شورای شهر با این امکانات در کنار شهرداریها است. تأکید قانون به شکلی است که از آن اجبار به وجود شورای شهر را میتوان یافت. وزارت کشور در زمانی که شورای شهر وجود ندارد به قائم مقامی از آن مسئولیت دار وظایف است.
اصلاح طلبان خود را مبتکر و موسس شوراهای شهر و روستا میدانند و شاهد این ادعا دوره اول این مجموعه است که در سال ۱۳۷۸ با حضور طیف اصلاح طلبان در بیشتر شهرها شروع به کار کرد. اما نتیجهی این شورای تماما اصلاح طلبان چیزی جز درگیریهای فردی، به حاشیه رفتن مطالبات مردمی و در نهایت انحلال نبود که نشان دهندهی عملکرد این طیف در مدیریت شهری است. اصلاح طلبان در آن سالها به جای رسیدگی به امور مردم شهر و بخصوص مسائل حاشیه نشینان شهری بیشتر درگیر ورود نهضت آزادی به شهرداریها بودند و به دعواهای سیاسی در کشور دامن میزدند، که در نهایت شورای مورد تایید خودشان از سوی وزارت کشور منصوب دولت اصلاحات منحل شد و دیگر ادعای دخالت نهادهای دیگر نیز در اینجا مطرح نیست. از طرفی این دوره از شوراها ثابت میکند که نیروهای تماما اصلاح طلبان و اصیل این جریان دچار ضعف در مدیریت کلانشهرها شده اند و این ادعا اصلاح طلبان که نیروهای شاخص ما اگر در قدرت باشند خوب عمل میکنند در اینجا زیر سوال میرود. در نتیجه آغاز راه مدیریت شهری بر پایه انتخابات در شوراها با ضعف شدید اصلاح طلبان رو به رو شد که باعث دلسردی مردم از این نهاد و مشارکت در انتخابات آن گردید. یکی دیگر از موارد مورد تامل درباره شوراها این است که در این نهاد دیگر شورای نگهبان مسئول تایید صلاحیتها نیست که اصلاح طلبان خود را در قبال آن حق به جانب و معترض بدانند و مجلس به عنوان پایگاه مردم صلاحیت آنها بررسی میکند.
دورههای بعدی شورای شهر با طیفهای گوناگونی شروع به کار کرد که بررسی جزیی آن در قامت کوتاه مطلب نمیگنجد، اما در دوره پنجم شوراهای شهر و روستا دوباره اصلاح طلبان با حمایت خاتمی در مدیریت شهری ورود پیدا کردند که نتیجه عملکردشان در این دوره کاملا در میان نظرات مردمی مشخص است و عمده جامعه معتقد است این دوره از شوراها فارغ از جناح بندیهای سیاسی، شهرها را به کارگاههای عمرانی نیمه ساخته تبدیل کرده اند و حالا که اواخر دوره آن فرا رسیده است، پروژههای نیمه کاره را به عنوان سابقه خود افتتاح میکنند و تکمیل پروژههای تعریف شدهای که به نام خود به ثبت رسانده اند را به شورای بعدی محول میکنند و در میان اصلاح طلبان نیز این زمزمه شنیده میشود که در دوره بعد شانسی برای ورود به شوراها ندارند که این نشان از عملکرد خودشان در زمینه مدیریت شهریست و آگاهند که در ۴ سال اخیر در شهرها چه عملکردی داشته اند. هر چند جدای از بحث کیفیت کاری، مشکلات و عدم سلامت مالی نیز در میان شوراها بسیار شنیده میشود که این عامل هم بر عدم اقبال عمومی به این جریان در دوره بعد دامن میزند. یکی دیگر از کارهایی که در پایان دوره شوراها شنیده و دیده میشود تعریف پروژههای کوتاه مدت بدون کاربرد شهری از سوی شورای شهر هاست که صرفا به عنوان افزایش رزومه به آن نگاه میکنند و تنها و تنها منجر به هدررفت سرمایه خواهد شد. سابقه ادوار شورای شهر تهران نشان میدهد که محافظه کاران و اصولگرایان و هواداران آنها، بهتر و بیشتر از اصلاح طلبان اهمیت و قدرت شورای شهر و شهرداری تهران را دریافته اند و به دعواهای جناحی میان خود در مدیریت شهری کمتر توجه میکنند، اما اصلاح طلبان به شهرداریها نگاهی سیاسی جهت امتیاز گیری و سکوی پرش دارند که در این میان مطالبات مردمی نادیده گرفته میشود. در دوره ششم نیز که ثبت نام آن به تازگی پایان یافته است اصلاح طلبان از عناصر حزبی خود در شهرها بدون هیچگونه سابقه مدیریتی در این زمینه دعوت کرده اند که بنظر نمیرسد اقبال عمومی به سوی طیفی باشد که از عملکرد آنها رضایت چندانی وجود ندارد.
سیدحسین آقاسیدمرتضی- کارشناس مسائل سیاسی