به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، ابوالفضل لطفی؛ به همت بسیج دانشجویی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، گفتگوی مجازی پیرامون انتخابات ریاست جمهوری و چالشهای پیش رو با حضور فعالین سیاسی و اجتماعی برگزار شد و هر کدام به بیان دیدگاههای خود پرداختند.
مفتاح: دولت به عمد در اجرای راهکارها تعلل میکند
محمد صالح مفتاح، معاون ستاد امر به معروف و نهی از منکر کشور
بنده وضعیت فعلی کشور را یک وضعیت اسفبار میدانم و امروز در یکی از بدترین دوران مدیریت کشور به سر میبریم. زمانی که از ابتدای انقلاب تا امروز را مشاهده میکنیم، امور کشور تا نسبتی رشد داشته است. امروز دولتی بر سر کار است که یکی از ویژگیهای آن پیربودن دولت است که هم رئیس جمهور و هم وزرا در سن بازنشستگی به سر میبرند و همه این را به عینه میبینند که برای مهمترین موضوعات کشور برنامهای وجود ندارد. جز اینکه در حوزه سیاست خارجی اتفاقاتی افتاد که نقدهای بسیاری به آن وارد است، در امور دیگر از جمله اقتصاد کلان، معیشت، حوزههای اجتماعی و فرهنگی کارنامه روشنی برای این دولت وجود ندارد. در موقعیتی که مردم در فشار و تگنا هستند، دولت هیچ برنامهای جز مذاکرات و دادن و گرفتن امتیازات، برای بهبود اوضاع ندارد. بنابراین عامل وضع موجود در تنبلی و خستگی این دولت و بعد از آن نبود راهکار و مدیریت برای امور خلاصه میشود.
امروز خیلی از موضوعات برای مردم آشکار است؛ اما دولت به عمد در اجرای راهکارها تعلل میکند و همه چیز را منوط به خارج از کشور کرده است. مانند موضوع افایتیاف و مذاکرات با غرب که به غیر این راهحلهای شکستخورده، راهکار دیگری وجود ندارد. این راهکار تکراری دستوری است که طیف اصلاحطلبان و اعتدالیون همچنان مدنظر دارند و با ترستاندن مردم از وضعیت بدتر، میگویند که به فلانی رأی ندهید. ما امروزه میبینیم که هر چه در مورد برسرکار آمدن دیگران میگفتند، چندین برابر بر سر خودشان آمد. در خیلی از موضوعات نهادهای دیگر مانند مجلس حاضر به همکاری و تعامل است؛ اما دولت ایدهای جز مذاکره برای شرایط مختلف ندارد.
کاملاً مشخص است که دوگانههای مطرح شده در فضای انتخابات مبتنی بر فضای واقعیت نیست. متأسفانه به دلیل فقدان سازوکار حزبی و سیاسی که افراد به صورت شفاف برنامههای خود را ارائه دهند، در انتخابات با افرادی مواجه میشویم که در عرصه سیاسی ایده و برنامه ندارند. مانند آقای روحانی که از حوزه امنیتی کشور خارج شده و برای مسائل دیگر کشور شعار میدهد و به عنوان منجی ظهور میکند. یکی از مسائلی که باید نگاه شود، این است که افراد چقدر به داخل نگاه و برای اقتصاد برنامه دارند و از این دست دوگانههای واقعی نیز وجود دارد. اما به خاطر برخی سازوکارها و شیوههای غلط انتخابات، امکان ایجاد و صحبت بر روی دوگانههای واقعی وجود ندارد و کسی میتواند بیشترین میزان بهره را ببرد که با لفاظیها مردم را فریب دهد. به همین خاطر نقش یک فعالین سیاسی که مردم را از این مسائل آگاه کند، خیلی جدی است و گروههای سیاسی و اجتماعی و دانشجویی بسیار میتوانند در این قضیه نقشآفرینی کنند.
مدرسی: مشکل امروز کشور بهمریختگی نخبگان سیاسی است
فرید مدرسی، روزنامهنگار
ما امروزه با جریانی در کشور روبهرو هستیم که به جای آسیبشناسی شرایط امروز، به دنبال این هست که مطامع سیاسی خود را دنبال کند و به منافع خود برسد. این جریان هیچ کمکی به سیستم نمیکند و باعث میشود که نگاه غلط به حاکمیت به جامعه حاکم تزریق شود و مقصران وضع امروز را دیگران اعلام کند تا در نهایت بتواند خود را به بخشی از حاکمیت نزدیک کند. امروزه جریان اصولگرا در تلاش است تا با تعامل با یکدیگر، اختلافاتی که در سرشاخه این جریان وجود دارد را با دادن اطلاعات غلط به رسانهها، پنهان کند. این جریان امروزه بسیار ضعیف هستند که هیچ راهبردی برای مدیریت کشور ندارند و فعلا در نهاد مجلس شورای اسلامی وجود دارند. این جریان تلاش میکند که عیوب خود را پنهان کند و کارهایی انجام دهد که همه گروهها خوششان بیاید.
من مشکل امروز کشور را بهمریختگی نخبگان سیاسی میدانم که چیزی برای عرضه ندارند و فقط یکدیگر را محکوم میکنند. به عبارتی برآورد لازم و درستی از مشکلات کشور ندارند. مشکل امروز ما نیروی انسانی در عرصه سیاستورزی کشور است. زمانی که رهبری نیز صحبتی را مطرح میکنند، آن صحبت را تبدیل به شعار برای خود و اهداف خود میکنند. این نوع سادهانگاریهای فضای کشور، وضعیت را بدتر کرده و به عبارتی دچار یک انحطاط نیروی انسانی شدهایم. باید در تمامی ساختارهای جمهوری اسلامی یک سری تغییرات بنیادین شکل بگیرد و این تغییرات میتواند منجر به تحولاتی خواهد شد و بنده نسبت به آینده بسیار امیدوار هستم.
آجرلو: بحران مشارکت محصول نوع نگاه دولت به ملت است
سعید آجرلو، مدیرمسئول روزنامه صبح نو
ما در سال ۱۴۰۰ یک دولت ضعیف و به طبع جامعه ضعیف داریم. دولت آقای روحانی، آسیبهای زیادی به جامعه ایران را در طی هشت سال گذشته، وارد کرده است. وضعیت موجود، فقط مربوط به آقای روحانی هم نیست و عوامل داخلی و خارجی نیز در این قضیه مقصر هستند. مسئلهای که وجود دارد این است که دولت ایران، دولت ضعیفی شده است و صحبتهای رهبری در طی دو سال گذشته و بحث ایران قوی نیز ناظر به این قضیه است. این ضعیف شدن باعث بیدولتی و بددولتی در ایران شدهایم و مردم اعتماد خودشان را به دولت از دست دادهاند و دولت را برای پاسخگویی معتبر نمیدانند. در انتخابات پیش رو نیز باید به دنبال جواب برای این دست مسائل بود.
ما در انتخابات پیشرو به دنبال جریانی هستیم که دولت را به جایگاه اصلی خودش بازگرداند و این به معنای فربهتر شدن دولت نیست و به معنای کارآمدشدن دولت است. چه در دولت آقای روحانی و چه دولتهای قبل یک بروکراسی محافظهکار، فسادپرور و منفعتطلب وجود داشته است که به هر نحوی از وضعیت موجود دفاع میکرده است تا بتواند منافع خود را تأمین کند. دولتمرد از آن چیزی که در علوم سیاسی وجود دارد تا چیزی که امروز در سطح کشور هست، فاصله بسیار دارد. افرادی مثل آقای دکتر نمکی، واعظی و نوبخت و عدهای دیگر، همچنان نتوانستند به سوالات اساسی پاسخ دهند و قطع ارتباط با مردم دارند. اساساً امروز مسئله بحران مشارکت محصول نوع نگاه دولت به ملت است.
از نظر سیاسی همه چیز نیز به دولت مربوط نیست و چپ و راست افراطی در این وضعیت امروز مقصر هستند. به عبارتی این گروهها با تندرویهای خود باعث اختلال در نگاه مبتنی بر منافع ملی هستند. ما دچار شکاف دولت و ملت و بعد از آن شکاف نسلی هستیم و یک فاصله بزرگی بین ما و دهههای جدید وجود دارد و نمیتوانیم ارزشهای انقلاب و اسلام را منتقل کنیم. تبدیل کردن مسائلی مانند سیاست خارجی به کمپین انتخاباتی، تصمیمات اساسی درمورد بودجه و نفت، فرآیند خصوصیسازی و.. از قضایایی است که دولت و رئیس جمهور آینده باید به آن پاسخ دهد. وضعیت موجود عبارت است از دولت و جامعه ضعیف و رئیس جمهور آینده باید به سمت دولت قوی و بعد از آن جامعه قوی برود.
وکیلی: وضعیت امروز، ماحصل همه گروههای سیاسی است
محمدعلی وکیلی، نماینده سابق مجلس شورای اسلامی
وضعیت موجود مورد رضایت هیچکس نیست و تمامی گفتمانهای کشور نسبت به این وضعیت معترض هستند و هر کدام از جریانات و احزاب، وضعیت امروز را محصول جریان مقابل خود میدانند. گویا در توصیف وضع موجود همه با هم اتفاق نظر داریم اما در چرایی آن، اختلافات زیادی وجود دارد. برخیها عدم رضایت از وضع موجود را به صرف عدم رضایت از دولت نسبت میدهند. اما باید گفت که عدم رضایتمندی مردم، نسبت به سنبل و نمادی از یک بخشی از حکمرانی است. محدود کردن این عدم رضایت به دولت، پاک کردن صورت مسئله است و باید صورت مسئله به صورت درست تحلیل شود. کارنامه و وضعیت موجود امروز، ماحصل همه گروههای سیاسی است. البته که سهم دولت سهم بسیار بالایی است و نمیتوان آن را نادیده گرفت.
گودرزی: تحول به معنای حکمرانی مشارکتی است نه تغییر افراد
میلاد گودرزی، فعال سیاسی و اجتماعی
تحولی که از انتخابات ۱۴۰۰ انتظار داریم، خیلی وابسته به تحلیل ما از وضعیت امروز است. به عبارتی اگر مشکلات موجود را دولت یادزهم و دوازدهم بدانیم، طبیعتاً آقای جهانگیری نمیتواند باعث تحول شود و باید به دنبال فرد دیگری رفت. اما اگر نگاه عقبتری به مسئله داشته باشیم و آسیبشناسیای از وضعیت حکمرانی وجود داشته باشد، دیگر استمرار وضع موجود با ماندن افراد فعلی در دولت نیست و استمرار مسائلی مانند مصلحتاندیشی و بیتوجهی به عدالت و فاصله طبقاتی، متفاوت از افراد است و باید تحولی در این مسائل کلان صورت گیرد. بنده معتقدم که تحول اساسی و کلان خیلی ناظر به آدمها نیست و باید در اداره کشور به رویکردهای جدیدی برسیم. از نظر بنده تحول به معنای حکمرانی مشارکتی است و یعنی نقطهای که از حکومتداری وارد حکمرانی شویم. به عبارتی تشکلهای مردمی و کارگری و دانشجویی وارد حکمرانی شوند که متأسفانه در حال حاضر خیلی در مورد این جنس صحبتها بحثی وجود ندارد. دعواهای نهادهای حاکمیتی و کارگزاران بر روی مسائل دیگری هست.
به عبارتی باید به سمتی برویم که مردم در حاکمیت ذینفع شوند و بتوانند نقشآفرینی کنند. زمانی که نقش مردم به درستی شناخته شود، ایدههای مختلف مردم در لایههای مختلف حاکمیت اجرا میشود و مسائلی مانند ضدتبعیضبودن و عدالتخواه بودن میتواند مطرح شود و به این تغییرات میتوان تحول گفت. لازمه این تحول این است که مردم و جامعهای ساخته شود که میل به مشارکت در ساختار کشور داشته باشد و به دنبال افرادی باشد که حکمرانی میخواهند و آنان را وارد حاکمیت و دولت کند. این بحثها ناظر به تحول بلندمدت میباشد که در انتخابات پیشرو اتفاق نمی فتد. اما در کوتاه مدت و انتخابات پیشرو، باید دنبال افراد و جریاناتی رفت که وعدههای این چنینی و واگذاری قدرت به مردم بدهد. صحبتهایی مثل اینکه تشکلهای کارگری در مورد حداقل دستمزد و خصوصیسازی نظر دهند، اگر مردم حاکمی را نخواستند، بتوانند آن را عزل کنند، اگر تشکلهای دانشجویی خواسته و مطالبهای داشته باشند، خود را ملزم به پیگیری آن کنم، تیعضهایی که در حوزه مسکن و بهداشت و درمان و بخشهای دیگر اتفاق میافتد را کاهش دهم و از بین ببرم و هزاران مسئلهی دیگر که قدرت را به مردم واگذار میکند.
کیا: مسئله اساسی تبیین معیارها و شفافیت ساز و کارهای شورای نگهبان است
مرتضی کیا، فعال سابق دانشجویی
ما نمیتوانیم از تحول در کشور صحبت کنیم و صحبت ما صرفاً ناظر بر کاندیدها و وعدههای آنان باشد. ما اگر بخواهیم درمورد تحول در انتخابات صحبت کنیم، باید عقبتر بیاییم و در مورد نهادهای برگزار کننده انتخابات نیز صحبت کنیم. امروز ما مسئلهای به نام شورای نگهبان و نظارت استصوابی داریم که متأسفانه به خاطر حملاتی که از سوی نیروهای اصلاحطلب به این نظارت شده است و همینطور نقد به یکی از نهادهای نگهبان نظام است، هرگونه نقد به این مسئله، نقد به نظام محسوب میشود. امروزه ساختار نظارت استصوابی برای مردم جای سوال دارد و میبنیم که در دورهای فردی تأیید صلاحیت میشود و در دورهی دیگر رد صلاحیت میشود.
ما بعد از ۴۰ سال هنوز جرأت نداریم در مورد مسائل اساسی صحبت کنیم. چه میشود که انقدر انتخاباتهای ما دقیقه نودی و هیجانی میشود؟ یکی از ریشههای این قضیه نهادهای تعیینکننده بازی و چهارچوب انتخابات هستند. ریسک گفتگو راجع به این نوع نظارت را اینقدر بالا بردهایم که نمیتوانیم بر روی این موضوع یک گفتگوی علمی و تخصصی داشته باشیم. در طی همه سالهای بعد از انقلاب، همیشه توجیه کردهایم که فقهای شورای نگهبان عادل و مؤمن و ملزم به انقلاب و ولایت فقیه هستند، اما مردم با این توضیح قانع نمیشوند. امروز ما یک نظارت استصوابی متمرکز داریم که بعضاً فقط توسط این فقها اعلام نمیشود و در همه شهرها و استانها از سوی شورای نگهبان نماینده وجود دارد.
اولین گام باید این باشد که نسبت به این نوع نظارت استصوابی یک بازتعریفی داشته باشیم و ساز و کار نظارت استصوابی را برای مردم شفاف و توجیهپذیر کنیم و به گونهای تبیین شود که مناقشات و اختلاف سلیقهها به کمترین مقدار خود برسد. مسئله بعدی این است که شفافیتی در ساز و کار احراز صلاحیتها و تبیین معیارها وجود ندارد. قدم خوبی در این زمینه صورت گرفت و سیاستهای کلی انتخابات تدوین شد و منجر به ابلاغ از سوی مقام معظم رهبری شد. این ابلاغیه با تیین ضعیف شورای نگهبان موجب بروز برخی مناقشات شد و این برداشت شد که شورای نگهبان در حال قانونگذاری و کاری خلاف قانون است. به عبارتی شورای نگهبان تا قبل از این ابلاغیه، اختیار مطلق داشته است و امروز معیارهای خود را تغییر داده که آن را به صورت بدی تبیین کرده و از جایی غلطی شروع کرده است. احراز ملاکهای کیفی دچار مناقشات زیاد است و معلوم نیست که مثلا دستگاه تقواسنج یا فشارهای سیاسی و مصلحت به چه صورت است. بنابراین مسئله اساسی تبیین معیارها و شفافیت ساز و کارهای شورای نگهبان است.
جعفری: شعار تحول بانیان وضع موجود، طنز انتخابات است
علی جعفری، فعال سیاسی و رسانهای
ما باید ببینیم که اساساً منظور ما از تحول و تغییر در حاکمیت چیست؟ برخی از دوستان از فضایی صحبت میکنند که انگار ما در وضعیت مطلوب و مساعد هستیم و توجه ندارند که دغدغه صرف الان مردم نان شب و معیشت آنان است. به عبارتی مشکل الان مردم حکمرانی ایدهآل نیست. الان مردم میگویند که اصلا دولت کاری نکند. اگر آقای روحانی و دولت ایشان سعی میکردند اصلا کاری انجام ندهند، شاید وضعیت بدین نحو نبود. شروع این مسیر باید با پایان نمایش و شعار شروع شود و در سالهای گذشته همین شعارها و وعدهها باعث وضع امروز شده است. گویی کسانی که بانیان وضع موجود بودند، از زیر بار مسئولیت شانه خالی میکنند و شعار تحول میدهند و این طنز امروز انتخابات است. این مصیبت را باید به کجا برد که آقای لاریجانی که هفت سال شریک وضعیت موجود بوده است، با شعار تحول امده است.
افرادی که خودشان و خانوادهشان باعث بستن دهانها و شکستن قلمها و زندانی کردن منتقدین و مخالفین بودند، امروز از تحول صحبت میکنند. مسئله ما این است که جامعه شعارزده ایران باز هم به این شعارها و نمایشها توجه میکند؟ کشور دیگر تحمل کار نمایشی و شعاری را ندارد و نیاز به کار واقعی دارد. کار به جایی رسیده است که به جای صحبت با مردم درمورد تحول، باید از نان شب آنها صحبت کنیم. هر کس شعار قشنگتری میدهد، به معنای تحولگرایی او نیست و یک کارنامهای پیش روی ما وجود دارد.
کاندیداها در زمان فعلی به جای پرداختن به مسائل اساسی و طرح داشتن برای آنان، به دنبال مشاوران تبلیغاتی و رسانهای هستند تا با شعارهای جذاب، امثال حسن روحانی را رئیس جمهور ایران کنند و هیچ ایدهای برای اداره کشور نداشته باشند. امثال و مشابه این قضیه نیز توسط آقای لاریجانی دوباره در حال اجراست. صحنه انتخابات به جای اقنای مردم به صحنه اغوای مردم تبدیل شده است و رقابتها به جای مسائل اساسی به رقابت بر سر مسائل موهوم و فرعی تبدیل شده است. کشور با توییت و تکجمله و کلیدواژه اداره نمیشود. تحول باید از همین تحول در فرهنگ سیاسی و انتخاباتی کشور و دور شدن از لفاظیهای انتخاباتی باشد.