کد خبر:۹۴۱۵۹۳
مهرگان در گفتگوی تفصیلی با دانشجو-۲؛

تا امروز در ایران مدیر سینمایی لایقی نداشته‌ایم/ دولت آینده باید منتظر یک «اتوپرمینجر» باشد + فیلم

مهرگان گفت: «سیاست‌های ما باید تغییر کنند و به سمت خلع ید کامل دولت نسبت به تولید و توزیع پیش برود. در حوزه نمایش هم دولت باید به صورت نامحسوس حضور یابد و می‌بایست به سمت واردات تکنولوژی و عرضه سیاست گذاری کلان حوزه فرهنگ برود.»

تا امروز در ایران مدیر سینمایی لایقی نداشته‌ایم/سیاست‌های ما باید تغییر کنند و به سمت خلع ید کامل دولت نسبت به تولید و توزیع پیش برود/  دولت آینده باید منتظر یک اتوپرمینجر باشد/

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- رعنا مقیسه؛ در همه دوازده دوره گذشته، وقتی پای انتخابات و سیاست به میان آمده و میدان دوقطبی‌ها و مناظرات و میتینگ‌‌ها و رنگ‌ها در فضای جامعه گرم شده، کمتر کسی بوده که به فرهنگ و مشخصا هنر نیم نگاهی بیندازد. نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری و مشاورانشان اغلب یا فرهنگ را بی‌اهمیت شمرده‌اند و کنار گذاشته‌اند، یا به عنوان دستاویزی برای بزرگتر کردن سبد رای به آن پرداخته‌اند. می‌شود گفت که در تمام این سال‌ها فرهنگ هیچگاه عنصر مستقلی در سیاست‌گذاری محسوب نشده و همیشه مهجور مانده است. به بهانه نزدیکی به سیزدهمین انتخابات ریاست جمهوری با سجاد مهرگان سیاست‌پژوه و منتقد سینمایی، با نگاهی رو به آینده روندی که سینمای ایران در دهه نود طی کرد را از نظر گذراندیم. گفتگویی که نکات قابل توجهی برای سیاست‌گذاری دولت آینده در عرصه فرهنگ و مشخصا سینما خواهد داشت. بخش دوم گفتگو را می‌خوانید؛ 

سجاد مهرگان درباره ضعف قوانین در حوزه فرهنگ و سینما گفت: وقتی از تمایل سینما به صنعتی شدن می‌گوییم سه ضلع وجود دارد. استعداد، سرمایه و قانون. به معنی آنکه استعداد و ایده‌ای وجود داشته باشد که اثر هنری را خلق کند. دوم آنکه پولی وجود داشته باشد که بتوان با آن اثر هنری را خلق کرد و سوم قانونی وجود داشته باشد که بین این استعداد و سرمایه تنظیم گری کند. چرا که سرمایه همواره می‌خواهد همه چیز را به سمت خود بکشد و این قانون باید از آن جلوگیری کند.


ما تا الان هیچ قانون گذاری جدی‌ای در حوزه سینما انجام نداده‌ایم. قانون‌های ما کهنه هستند و نیاز به بازنگری دارند. اینجا علاوه بر دولت، ارزش مجلس هم مورد توجه است. برای مثال ایراد بزرگی الان به دولت وارد است که سیاستی که به عنوان ممیزی بین عموم مردم مطرح است (و البته لفظ درست آن مدیریت محتوایی است) دچار اشکال است. اصلاح کننده این سیاست در اصل مجلس است نه دولت.


ما می‌بینیم که قالب چیز‌هایی که در مدیوم‌های مختلف رسانه‌ای نمایش داده می‌شوند یک چیز است. یعنی چیزی که در تلوزیون، نمایش خانگی و سینما‌ها اکران می‌شود همگی تصاویر متحرک هستند. به این معنا که همگی از یک جنس هستند، اما مدیریت محتوایی آن‌ها توسط سازمان‌های متفاوتی انجام می‌شود. یعنی متولی مدیریت محتوایی این تصاویر متحرک در سالن‌های سینما به وزارت ارشاد، در فضای مجازی به ساترا، در نمایش خانگی به وزارت ارشاد و در تلوزیونی هم به صداوسیما سپرده شده است. حد و مرزی هم وجود ندارد. در کار یکدیگر دخالت می‌کنند و مشکل ایجاد می‌شود. ما سازمانی مثل آفکام در انگلستان یا کارا در آمریکا را نداریم که همه این‌ها زیرنظر آن سازمان باشد. البته ساترا با این ایده پدید آمد، اما در نهایت به چیز دیگری تبدیل شده است. اینجا دیگر کار، کار مجلس است نه دولت.

تا امروز در ایران مدیر سینمایی لایقی نداشته‌ایم/سیاست‌های ما باید تغییر کنند و به سمت خلع ید کامل دولت نسبت به تولید و توزیع پیش برود/  دولت آینده باید منتظر یک اتوپرمینجر باشد/


نویسنده کتاب «نور، صدا. مدیریت مکان در سینما» ادامه داد: طرف دیگر موضوع سیاست‌گذاری هم در ارتباط با دولت است. در چرخه سینما تولید، توزیع و نمایش داریم. عموما دولت‌ها در هیچ کجای دنیا در تولید و توزیع ورود نمی‌کنند. چرا که بسیار مخاطره آمیز است. شما به محض آنکه در تولید مداخله کنید باید سرمایه دولتی بیاورید. علاوه برآن درصورت ورود و ممیزی کردن نهایتا یک دولت بزرگ حقوقی در مقابل یک هنرمند کوچک حقیقی است و از پیش بازنده محسوب می‌شود. در بحث توزیع هم، چون در ارتباط با سرمایه است ورود پیدا نمی‌کنند. دولت‌ها در عرصه نمایش ورود می‌کنند، می‌گویند RELEASE MANAGMENT یعنی مدیریت اکران.

به نظرم روزی در ایران شخصی مثل اتوپرمینجر (Otto Preminger) پدید می‌آید و همه این سلایق و قانون‌های اشتباه را زیر سوال می‌برد و دولت مردان نمی‌توانند کاری کنند.

اما در این مدیریت دست‌های دولت عموما پنهان است و در فضای سیاست گذاری‌های سینمایی در حوزه نمایش دست‌هایش احساس می‌شود. برای مثال آفکام در انگلستان یک ساختار دولتی خصوصی است که دست‌های دولت در عرصه نمایش را پنهان می‌کند. در آمریکا کارا را داریم؛ محلی است که کل محتوای تصویری طبقه بندی می‌شود حالا چه بخواهد در فضای مجازی نمایش داده شود یا در VOD، صداوسیما یا تلوزیون‌های کابلی و دولتی. سیاست‌های ما باید بتواند مانع سلیقه‌های شورا‌ها و نهاد‌های متنوع موجود شود و قیمومت و سرپرستی محتوایی را بجای سپردن به شخص به قانون واگذار کند.


ما علاوه بر نداشتن نهاد واحد برای تنظیم‌گری، سیاست واحدی هم نداریم. در واقع از یک سمت نسبت به بعضی موارد حساس هستیم که فضا را امنیتی می‌کند و آزادی بیان را می‌گیرد، از سمت دیگر نسبت به مواردی که باید حساس نیستیم.


بله، چون هیچ قانون بالا دستی‌ای وجود ندارد. به نظرم روزی در ایران شخصی مثل اتوپرمینجر (Otto Preminger) پدید می‌آید و همه این سلایق و قانون‌های اشتباه را زیر سوال می‌برد و دولت مردان نمی‌توانند کاری کنند. سیاست گذاری باید به سمت یک قانون درست برود. قانون باید منصفانه باشد. هم مردم را درنظر بگیرد و هم منافع حکومتی را.


نکته مهم دیگر این است که در دوره‌ای آقای انتظامی سیستم رده بندی سنی گذاشتند و ضوابط آن را اعلام کردند، که کار درستی نبود. یعنی جا‌هایی که rating می‌کنند دفترچه rating اعلام نمی‌کنند. این کار را آقای ضرغامی هم یکبار انجام دادند. یک دفترچه در دوران سیاست سینمایی‌شان تحت عنوان دفترچه ممیزی منتشر کردند که تا دادگاه لاهه برای شکایت از ما پیش رفت. این را توجه کنید که ما خیلی اوقات نباید ضوابط را اعلام کنیم چرا که عرصه سیاست گذاری عرصه طراحی است.

تا امروز در ایران مدیر سینمایی لایقی نداشته‌ایم/سیاست‌های ما باید تغییر کنند و به سمت خلع ید کامل دولت نسبت به تولید و توزیع پیش برود/  دولت آینده باید منتظر یک اتوپرمینجر باشد/


مهرگان اضافه کرد: فکر می‌کنم دولت آینده باید منتظر یک اتوپرمینجر باشد. کسی که فیلم ماه آبی است (The Moon Is Blue) را ساخت و بعد از اینکه دولت جلوی اکران آن را گرفت. با ادله مخالفت با آزادی بیان و ممیزی سلیقه‌ای، به دیوان عالی کشور آمریکا شکایت کرد؛ و در نهایت موجب شد که منطق ممیزی در آمریکا به هم بریزد. فکر می‌کنم آن روز‌ها سخت‌ترین روز‌های فرهنگی آمریکا برای دولت مردانشان بود.

سیاست‌های ما باید بتواند مانع سلیقه‌های شورا‌ها و نهاد‌های متنوع موجود شود و قیمومت و سرپرستی محتوایی را بجای سپردن به شخص به قانون واگذار کند.

تا دوباره دولت بتواند سکان هدایت را به دست بگیرد، آمریکا پدیده‌های عجیبی را در صنعت تصویر به خود دید. پیش از به وجود آمدن همچین اتفاق‌هایی دولت باید به فکر باشد. حتما دولت مردان به این نکته توجه داشته باشند که باید کنترل محتوایی در محتوای تصویری صورت بگیرد، یک نهاد باید متولی آن باشد، دست واضح دولت از آن خارج شود و حتما هم به نهاد‌های ترکیبی صنفی مردمی سپرده شود.


به جرات می‌توان گفت تا امروز در ایران مدیر سینمایی لایقی نداشته‌ایم. مدیر سینمایی باید اولا نیاز‌های مردم را بداند و بتواند آن را طراحی کند و در بدنه سینمایی بیاورد و دوم بتواند نیاز‌های سینماگران را بداند و آن‌ها را برطرف کند؛ و در نهایت سینما را به ابزاری قدرتمند برای نهاد اجتماعی داخلی و خارجی تبدیل کند.


اینجا یک سوال اساسی مطرح می‌شود؛ حدود دخالت دولت در عرصه فرهنگ و هنر و مشخصا سینما تا کجا باید باشد؟

سیاست‌های ما باید تغییر کنند و به سمت خلع ید کامل دولت نسبت به تولید و توزیع پیش برود. در حوزه نمایش هم دولت باید به صورت نامحسوس حضور یابد و می‌بایست به سمت واردات تکنولوژی و عرضه سیاست گذاری کلان حوزه فرهنگ برود. برای مثال باید به دنبال وارد کردن "های‌تک" به فرهنگ باشد. نکته دیگر اینکه دولت‌ها اساسی‌ترین مسئولیتشان بستن قرارداد‌های مشترک است. برای اینکه کار مشترک فرهنگی شکل بگیرد، با کشور‌های مختلف دنیا قرارداد ببندیم و نهایتا علاوه بر سیاست‌های فرهنگی مدنظرمان، دیپلماسی مدنظرمان را هم با قیمت ارزان تری صادر کنیم که بسیار هم برایمان مخاطب خواهد آورد.

 

توجه کنید که من می‌خواهم بگویم اقتصاد سینمای ایران در بهترین حالت که در VOD‌ها و گیشه خیلی خوب بفروشیم، چیزی حدود ۱۰۰ میلیون دلار است که عدد بسیار کمی است. بودجه ساخت یک فیلم در هالیوود ۱۰۰ میلیون دلار است و همین مبلغ هزینه سه فیلم اروپایی است. این موضوع به این معناست که گردش مالی ما خیلی پایین است و اگر می‌خواهیم سینمای بزرگتری داشته باشیم قاعدتا باید به سمت تولید مشترک برویم.

سینمای ایران سینمای دارای اعتباری در دنیاست. زمانی که درباره موج‌های نو در دنیا صحبت می‌کنیم، ایران هم یکی از آن کشورهاست که دارای پتانسیل، استعداد، توانایی‌های بالای فنی، تولیدی، ایده‌ای و نیروی انسانی در فضای تولید سینمایی است. اما هیچوقت از این ظرفیت‌ها استفاده نکردیم.


در جشنواره جهانی فجر هم این اتفاق نیفتاده است؟


خیر. اساسا جشنواره‌ها وقتی برگزار می‌شوند باید در کنارشان بازار وجود داشته باشد. یعنی بازاری که بیاید فضای سینمای ایران را از محل خودش بردارد و صادر کند. برای مثال جشنواره کن در کنارش بازاری دارد به اسم میپ (MIP) که حوزه‌های مختلفی دارد برای تلویزیون، سینما و مستند. در کنار جشنواره برلین، مارکت برلین را داریم که خودش اهمیت بسیار زیادی دارد و باعث می‌شود نگاه‌های اتحادیه اروپا در دنیا بتواند به لحاظ فرهنگی توزیع و پخش بشود. اما ما این برنامه را نداریم.

تا امروز در ایران مدیر سینمایی لایقی نداشته‌ایم/سیاست‌های ما باید تغییر کنند و به سمت خلع ید کامل دولت نسبت به تولید و توزیع پیش برود/  دولت آینده باید منتظر یک اتوپرمینجر باشد/


امروز دردنیا بیش از اینکه جشنواره‌ها مهم باشند بازار مهم است. جشنواره‌ها دیگر هویت خودشان را از دست داده اند، در فضا گم شده‌اند و اعتبارشان به بازاری است که در کنارشان است و از آن معنا می‌گیرند. من فکر می‌کنم بسیاری از کشور‌های دنیا منتظر هستند که با ایران تولید مشترک داشته باشند و اگر نمی‌شود تنها دلیل آن دولت است. چون دولت محتاط و محافظه کار است. من فکر می‌کنم یکی از کار‌هایی که دولت باید انجام بدهد همین سدشکنی دربرابر خط قرمز‌های بی‌معناست. فضارا باز کند و اجازه بدهد سینماگران بتوانند فعالیت کنند.

به نسبت مردم و سینما برگردیم؛ گفته شد که مردم ما خودشان را در سینما نمی‌بینند و به همین دلیل به سینما نمی‌آیند که یکی از دلایل آن همان جریان غالب این دهه و کمدی‌های مبتذل بود. موضوع دیگری که در همین بحث جا می‌گیرد ظهور سینمایی در این دهه بود که اساسا به مردم طبقه پایین جامعه و مشکلاتشان می‌پرداخت. آیا بازنمایی مردم در این دسته از فیلم‌ها هم انجام نگرفته است؟ نسبت این فیلم‌ها با مردم چه بوده است؟


در این موضوع دو مسئله مطرح است؛ یکی نشان دادن است، دیگری چطور نشان دادن. من فکر می‌کنم ما در چطور نشان دادن مردم بحث داریم. حتما موافقیم که مردم نشان داده بشوند و حتما هم سینمای ایران تا به حال سعی کرده است که مردم را نشان بدهد، اما نکته‌ای که وجود دارد این است که چطور نشان داده است؟

این بد نیست که سینما سیاسی باشد، ولی بحث درصد مطرح است. الان تمام سینمای ایران سیاسی است. ما وقتی فیلم می‌بینیم انگار داریم بیانیه سیاسی گوش می‌دهیم.


ما در مقیاس‌های بزرگ می‌گوییم سینمای آمریکا رویاپرداز است. مقام معظم رهبری تاکید دارند که فرهنگ ایران باید امید محور باشد. آیا سینمای ایران امید محور است؟ من شرایطی را ترسیم می‌کنم و ببینید شما می‌توانید در این شرایط مخاطب این فضا باشید یا خیر:
یک نفر سرش شکسته، زخم خورده و دلگیر است. شما می‌روید بالای سرش و انگشت میکنید داخل زخمش. شما اگر جای آن فرد باشید آن محل را ترک نمی‌کنید؟ فضای کشور ما هم الان به همین شکل است. زخم خورده و دلگیر است و سینمای ایران دارد انگشت می‌کند در زخمش. قاعدتا با این شرایط مخاطب در سینما نمی‌ماند.

کد ویدیو


دلیلی که از سمت فیلمسازان گفته می‌شود این است که این موضوعات واقعیات جامعه ماست که باید درباره‌اش صحبت کرد. سینما همیشه نگاهش به آینده است. حتی زمانی که فیلم تاریخی می‌سازد. آینده ساز است و کاری به اکنون ندارد. اگر در رابطه با امروز صحبت می‌کند دنبال مفری است برای فردا. سینما اگر این ادبیات را نداشته باشد، شکسته خورده است. چون همه چیز را در تاریکی سالن سینما محدود می‌کند. اجازه فرار کردن به مخاطبش نمی‌دهد. مخاطب یک‌بار یا دوبار مهمانش می‌شود، اما سومین بار دیگر نمی‌آید. سینمای ما باید توجه داشته باشد که دست مردم را در این کورسوی امید بگیرد و با خودش به بیرون بکشاند. این کارکردی است که سینما در همه جای دنیا دارد.


بحث نسبت هم مطرح است و تنوع هم اینجا اهمیت می‌یابد. این نسبت در سینمای ایران به این صورت است که گا‌ها ۹۰ درصد سبد اکران می‌شود فیلم‌هایی که دست در زخم می‌کنند و ۱۰ درصد می‌شود فیلم‌های دیگر. در صورتی که منطقا باید برعکس باشد. من فکر می‌کنم مدیریت امروز سینمای ایران، داخل ایران اتفاق نمی‌افتد. همانطور که معتقدم مدیریت رسانه‌های ایرانی هم داخل ایران اتفاق نمی‌افتد. متاسفانه مدیریت فضای رسانه‌ای کشورمان بیش از اینکه متکی به سیاست‌های داخل و قانون‌گذاری برای آن باشد، متکی به جریان‌های فکری و سرمایه‌ای غیر است. این اتفاق بسیاری بدی است و تاسف می‌خوریم که وجود دارد.

تا امروز در ایران مدیر سینمایی لایقی نداشته‌ایم/سیاست‌های ما باید تغییر کنند و به سمت خلع ید کامل دولت نسبت به تولید و توزیع پیش برود/  دولت آینده باید منتظر یک اتوپرمینجر باشد/

و برمی‌گردد به همان انفعال دولت در سیاست گذاری و اهمیت نداشتن پایه‌ای فرهنگ به صورت مستقل در سیاست گذاری ها.


بله. منفعل بودن مجلس در قانون گذاری جدی در فضای فرهنگ، گوش ندادن به نظر کارشناسان و سیاست پژوهان فرهنگی و در نهایت طراحی نکردن ادبیات سینمایی در دولت. یک نکته‌ای را اینجا عرض کنم. این بد نیست که سینما سیاسی باشد، ولی بحث درصد مطرح است. الان تمام سینمای ایران سیاسی است. ما وقتی فیلم می‌بینیم انگار داریم بیانیه سیاسی گوش می‌دهیم. احساس می‌کنیم نگاه تزریق شده توسط یک جریان خاص را می‌بینیم. تکیه می‌کنم به صحبت شهید آوینی که می‌گوید اولین اصل سینما قطعا جذابیت است و در کنار جذابیت باید چیز‌های دیگر خلق بشود.

و فکر می‌کنید در نامزد‌های انتخاباتی موجود فردی وجود دارد که به این نکات توجه داشته باشد؟


نیازی نیست که این نامزد‌ها دارای نظرات دقیق و طراحی شده‌ای در مورد سینما باشند. طراحی کار مدیر سینمایی دولت آتی و کارشناسان است؛ و رئیس جمهور همین که نگاه روشنی به جوان گرایی و شنیدن نظرات متنوع و متفاوت داشته باشد، کافی است. در ترکیب نامزد‌های موجود بنده آقای جلیلی را تا امروز بیشتر از هر کسی نزدیک به توجه به نظرات کارشناسی دیده ام.

و نکته پایانی شما.


این نکته خییلی مهم است که ما باید فضای اهالی سینما را گسترش دهیم. سینمای ایران الان به چهارهزار یا پنج هزار نفر محدود است و این تعداد محدود توانایی تولید فیلم برای ۸۰ میلیون نفر مخاطب را ندارد، نهایتا می‌تواند برای ۴ میلیون نفر فیلم تولید کند. ما اگر آن را گسترش دهیم، به مرور سلیقه‌های مختلف وارد سبد سینمایی می‌شود در نتیجه انحصارشکنی ایجاد می‌شود و ما شاهد و اتفاقات جدید در سینمای ایران خواهیم بود.

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
نظرات شما
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۷ خرداد ۱۴۰۰ - ۲۱:۲۶
در کجا مدیر خوب داشتیم
0
0
پربازدیدترین آخرین اخبار