گروه فرهنگ وهنر خبرگزاری دانشجو- نرگس مهراجی؛ کانون امروز تبدیل شده به جایی برای پرورش کارمندان، این جمله را یکی از پیشکسوتان این مجموعه با صراحت میگوید که البته خیلی سخن بیراهی به زبان نیاورده. اساسا کانون این روزها مثل یک کلاف سردرگم، روزبهروز، گرههای ناگشودنیاش بیشتر میشود و دیگر مرغک کانون نفسی برای خواندن ندارد. تعدادی کارمند که هر روز صبح میآیند و میروند فارغ از اینکه تا چه اندازه، وظایف کانون به درستی اجرا میشود. حالا دیگر معلوم است از چنین مجموعهای که صرفا مکانی شده برای نان درآوردن، نمیتوان انتظار تاثیرات قابل توجهی در ادبیات کودکان داشت. اساسنامه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شاید بهترین گزینه پیش روی ما باشد تا بدانیم کانون تا چه اندازه بر اساس وظایف تعیین شدهاش حرکت میکند و ریشه این مشکلات از کجاست.
سیدعلی کاشفی خوانساری، نویسنده و پژوهشگر ادبیات کودک نوجوان، در گفتگو با خبرگزاری دانشجو، موارد و مصادیقی از قانونشکنیهای کانون را مطرح کرده که قابل تامل است. او معتقد است مهمترین موضوعی که موجب شده امروزه، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان از رمق بیفتد، به فراموش سپردن عملکرد قانونی است. در ادوار مختلف کانون، سلایق افراد تعیینکننده عملکردها و فعالیتها بوده در حالیکه اساسنامه کانون به طور روشن و مبرهن تمام موضوعات و وظایف این مجموعه را معلوم کرده است و مشخصا سلایق شخصی مدیران نباید ملاک و معیار تصمیمگیریها باشد. مدیران کانون، مدیر مجموعه خصوصی نیستند که بر اساس میل شخصی، مختار باشند آنگونه که دوست دارد بودجه مالی را صرف فعالیتها کنند. اساسنامه کانون به عنوان بخش مهمی از کلیت مدیریت فرهنگی کشور، وظایف کانون را معین کرده، اما این اساسنامه بسیاری از اوقات مورد بیتوجهی قرار گرفته است.
یکی از موارد ذکر شده در بند ۸اساسنامه کانون، تعامل با سایر نهادهای فرهنگی است، موضوعی که در عملکرد و آنچه که از کانون به گوش میرسد، شفاف و برجسته نیست. کاشفی در خصوص میزان تعامل و همکاری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان میگوید: کانون چه در تعامل با سایر نهادهای فرهنگی و چه در تعامل با انجمنها و نهادهای صنفی و بخش خصوصی عملکرد ضعیفی داشته است در شرایطیکه مدیران کانون حق ندارند در این زمینه بر مبنای سلیقهشان عمل کنند. هر زمانی که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، آموزش و پرورش و باقی نهادهای مرتبط برنامهای داشته باشند، مدیران کانون از تعامل صرف نظر کردهاند و مسیر خودشان را پیش رفتهاند. این رفتار مدیران کانون نیازمند اصلاح است و همین موضوع سبب شده کانون امروز موقعیت کانون گذشته را نداشته باشد.
کاشفی از طرفی دیگر، کاهش تصدیگری دولت را به عنوان یک اصل کلی مطرح میکند و دراینباره میگوید:《این اصل، مسئلهای شخصی و سلیقهای نیست. دستگاههای دولتی موظفند با بخش خصوصی تعامل داشته باشند، اما بسیاری از مدیران کانون حتی یک جلسه هم با حضور انجمن نویسندگان، ناشران، تصویرگران و سینماگران کودک، شورای کتاب کودک و باقی نهادهای فعال در حوزه ادبیات کودک برگزار نمیکنند این موضوع، نشانه خودرایی، تکروی و فرار از سیاستهای کلی کانون است》. به طور مشخص این بند از ماده ۸ اساسنامه کانون یعنی کمک به توسعه و ترویج ادبیات کودکان و نوجوانان از طریق تشویق نویسندگان، طراحان، هنرمندان و ناشران و همکاری با آنان زیر سایه بیتوجهی مسئول کانون قرار گرفته.
فرمهر منجزی، مترجم و عضو کانون توسعه فرهنگی در قسمتی از گفتگویش با خبرگزاری دانشجو، نقض قوانین در کانون را اینگونه برایمان روایت کرد و گفت: «کانون توسعه فرهنگی از ابتدای فعالیت، با کانون پرورش فکری تعامل و همکاری داشت. به هر حال کار فرهنگی هم مثل باقی فعالیتها، مشارکت جمعی میطلبد. اما اکنون در جریان تاسیس کتابخانههای جدید در روستاها دیگر با کانون پرورش فکری استانها ارتباطی نداریم چرا که شیوه مدیریت کانون تغییر کرده و عموما هم درباره سیاستهای خود صحبتی نمیکنند و سالهاست محیط بستهای دارند. این بسته بودن تنها در کتابخانهها نیست و میتوان گفت در خود ساختار اداری کانون نیز مشهود است. از باب نمونه، اگر به کتابهای انتشارات کانون نگاهی بیندازیم میبینیم بسیاری از تصویرگران، مترجمان و نویسندگانی که با انتشارات کانون همکاری میکنند، کارمندان کانوناند. این سالها کانون تنها در انحصار گردانندگان کانون بودهاست در صورتی که در ابتدا، کانون پرورش فکری با این سیاست شکل گرفت که افراد بااستعداد و توانمند در حوزه ادبیات کودک و نوجوان بستری برای فعالیت داشته باشند.»
یکی دیگر از مصادیق بیقانونیهای کانون، در جریان اخذ مجوزهاست. کاشفی ضمن ارائه توضیحاتی درباره عملکرد انتشارات این مجموعه اذعان کرد: «انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان طبق قانون، موظف است برای اخذ مجوز انتشار کتابها به وزارت فرهنگ و ارشاد مراجعه کند، اما این قانون را نادیده میگیرد و برخلاف سیاستهای فرهنگی پیش میرود. همانگونه که در سیاستگذاری فرهنگی، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، به عنوان صادرکننده مجوز تولید اسباب بازیها شناخته شده و تمام توزیعکنندگان اسباببازی به این قانون عمل میکنند، مسئولیت مجوز انتشار کتاب نیز به عهده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است، اما کانون خودش را فراتر از قانون میداند و به روشنی به قانونشکنیهایش ادامه میدهد. مصادیق قانونشکنی کانون به چند مورد محدود نمیشود. حضور کانون در بسیاری از رویدادها با بیقانونی همراه است. از باب نمونه، بخش عمدهای از غرفه انتشارات کانون پرورش فکری در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران برخلاف آئیننامه، به عرضه اسباب بازی و لوازم تحریر اختصاص دارد.»
کانون برای تجهیز کتابخانههای کشور، بودجه دولتی دریافت میکند و موظف است با این منبع مالی، کتابهای مناسبی را از ناشران کودک خریداری کند. اما این بودجه را به خرید کتابهای انتشارات کانون اختصاص میدهد و تنها آثار تولیدی انتشارات خودشان را برای کتابخانههای کشور ارسال میکنند و اصلاً هیچ شفافیتی در رابطه با کتابهای خریداری شده و طریقه صرف بودجه دولتی ارائه نمیدهند.
به گمان سیدعلی کاشفی خوانساری، گام اول قبل از هر ایده نوگرایانه و خلاقانه برای احیای کانون، این است که از این مجموعه بخواهیم و مطالبه کنیم عملکرد قانونی داشته باشد و اقداماتش را با مصوبات بالادستی تطبیق دهد. آنقدر اختلاسها، چپاولها و سوءمدیریتها در کشور ما بیداد میکند که هیچگاه اقدامات کانون به چشم نیامده، اما اگر زمانی قانون اجرایی شود، بسیاری از مدیران باید پاسخگو باشند.
پس از تطبیق عملکرد کانون با قانون، اساسنامه و مصوبات بالادستی میتوان درباره باقی مسائل و مشکلات کانون گفتگو کرد. ایننویسنده در اخر افزود: «کانون باید واقعبین باشد و بفهمد که امروز در چه جایگاهی ایستاده و چه تواناییهایی دارد. باید قبول کنند که دیگر در زمینه نشر آثار کودک، یک ناشر یکهتاز و بیرقیب نیست حتی در دستهبندی ۱۰ ناشر برتر کتاب کودک هم قرار نمیگیرد. باید بپذیرد که بر اساس سیاستهای دولت نظیر عدم رقابت با بخش خصوصی، در بسیاری از زمینهها و موضوعات بهتر است آثاری را منتشر نکند چرا که بخش خصوصی با کیفیت و توزیع بهتر در آن زمینه در حال فعالیت است و بهتر است در موضوعات و شاخههایی که با کمبود محتوا روبروست یا هنوز بخش خصوصی پا نگرفته و نیازمند حمایت دولتی است، متمرکز شود.»