گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- زهرا قربانی رضوان؛ دیوید اندرولئو فینچر متولد ۲۸ اوت ۱۹۶۲ فیلمساز، کارگردان، تهیه کننده آمریکایی است. او در شهر دنور در ایالت کلرادو متولد شد. چند سالی است که حضور کارگردانی خلاق با تلاشهای بی نظیراش سرو صدا به پا کرده است و میخواهد این را بیان کند که مهمترین و متفاوتترین فیلمساز دهه جدید به شمار میآید. این کارگردان جسارت و تکنیک خود را به روی همه میکشد و توانمندی اش در پرداخت را بیان میکند. او میخواهد به روشنفکرانهترین حالت ممکن تماشاگر مشتاق خود را به سینما بکشاند و مهلت انجام همه کارها حتی پلک زدن را نیز از او بگیرد. فعالیت هنری او از ۱۸ سالگی در شرکت کورتی فیلمز به عنوان دستیار تولید آغاز شد. بعدها با استعداد فوق العاده او توانست عنوان تهیه کننده جلوههای ویژه را نیز کسب کند. فینچر تجربه دستیار تصویربرداری را نیز در سال ۱۹۸۳ داشت. شهرت او در هالیوود به واسطه کارگردانی پیام بازرگانی برای انجمن سرطان بود که سبب معرفی گسترده او شد.
فینچر سالها برای شرکتهای بزرگی همچون پپسی، کوکاکولا، سونی آگهی ساخت و سرانجام وارد دنیای موزیک ویدئو شد و توانست به کمک دوستان خود شرکتی به نام پروپاگاندا فیلمز را تاسیس کند و ویدئو موزیکهای مشهورترین خوانندگان را گارگردانی کند. در کارنامه هنر اش آثاری همچون بیگانه ۳، هفت و مباشگاه مبارزه را دارد و با فیلم اتاق وحشت به عنوان بهترین فیلم دوران حرفهای هود تصمیم به ارائه اصل هالیوودی خود گرفته است. او بعد از تجربه موزیک ویدئو تصمیم به ساخت فیلم بلند خود به نام بیگانه ۳ کرد. این فیلم استقبال عمومی را به خود جلب نکرد و تنها توانست نامزد جلوههای ویژه اسکار شود. در سال ۱۹۹۵ دومین فیلم سینمایی خود را به نام هفت ساخت. هفت براساس فیلمنامهای از اندروکوین واکر بود. این فیلم با بازی بردپیت و مورگان فریمن جلوی دوربین رفت. داستان روایتی است از دو کاراگاه که در تلاش برای دستگیری یک قاتل زنجیرهای هستند که براساس هفت گناه کبیره متکب جنایت میشود. این فیلم توانست نظر مثبت منتقدان را به خود جلب کند و مسیر ساخت فیلم بعدی این کارگردان را هموارتر کند.
فینچر بسیار علاقهمند بود بیشتر درباره ضمیر ناخودآگاه بپردازد. او سعی داشت مخاطب خود را با یک موضوعی رو به رو کند که مخاطب هرگز تصور نمیکرد با آن درگیر شود. فینچر به نحوه تاثیرگذار بودن و تضاد آن با خواسته مخاطب علاقهمند بوداین امر همان چیزی است که او را جذب سینما کرده است. تم اصلی در فیلمهای این کارگردان همیشه انسانهایی با آداب معاشرتهای ضعیف و دارای دوستان کم است برای مثال راوی در باشگاه مشت زنی، مارک زاکربرگ در شبکه اجتماعی، لیست سلندر در دختری با خال کوبی اژدها و امی دان در دختر از دست رفته. اما مهمترین چیز نوع روایت خلاقانه این کارگردان از شخصیت است.
دومین فیلم او بازی روایتی است از داستان بانکداری که یک هدیه از برادر جوان خود دریافت میکند. هدیه غیر عادی و عجیب به نظر میرسد. او با دریافت این هدیه وارد بازی خطرناک میشود و جان اش به خطر میافتد. او با شعار آیا برای بازی آماده هستید؟ به استقبال مخاطب رفت. تمام دیوارهای شهر مملو از این کلمه بود او میخواست همه در روایت شگفت انگیز او سهیم شوند. فیلم بازی را هر کارگردان دیگری میساخت روایت متفاوتی به خود میگرفت. اما هیچ نسخهای به جذابیت روایت فینچر نمیرسد. اوست که بی حوصلگی قهرمان را باور پذیر میکند.
باشگاه مشت زنی، نام مشهورترین فیلم دیوید فینچر است که داستان دو دوست را روایت میکند که تصمیم میگیرند یک باشگاه مشت زنی زیرزمینی تاسیس کنند. این فیلم به عنوان یکی از برترین فیلمهای تاریخ سینما انتخاب شد. هشدار ابتدایی فیلم باشگاه مشت زنی فبنچر دیباچهای از آنچه که میخواهد بگوید را پیش از نمایش فیلم در صحنهی هشدار به نمایش میگذارد و مخاطب را منع از دیدن فیلم میکند. از دیالوگ برتر فیلم باشگاه مشت زنی میتوان به این ضرب المثل اشاره کرد: همیشه کسی رو که دوست داری بیشتر آزار میدی.
سرگذشت غریب بنجامین باتن فیلمی بود که فینچر آن را بعد از تجربههای گوناگون ساخت. داستان روایتی از مردی به نام بنجامین باتن است که برخلاف انسانهای معمولی چیر به دنیا آمده و با گذشت زمان جوانتر میشود. نقش آفرین این شخصیت به دست بردپیت بود که قوام فیلم را دوچندان کرد. این فیلم توانست در ۱۳ رشته نامزد دریافت اسکار شود که موفق به کسب ۳ اسکار شد.
دیوید فینچر پس از تجربه موفق خود در ساخت فیلمهای بلند به سمت تجربه ساخت سریال کشیده شد. او در سال ۲۰۱۳ سریال معروف خانه پوشالی را ساخت که با استقبال بی سابقه تماشاگران رو به رو شد. او توانست جایزه امی ساعات پربیننده را برای بهترین کارگردان دریافت کند.
از نکات مهم در کارگردانی و قالبندی فینچر میتوان به نماهای لانگ شات اشاره کرد و قالبترین پایان بندی که مخاطب نباید انتظار این را داشته باشد تا فیلم خوب و خوش به پایان برسد! او در انتخاب بازیگران خود بسیار هوشمندانه عمل میکند و بازی گیر فوق العادهای است او بازیگران نقش اول سریال خانه پوشالی را خود انتخاب کرد و توانست ستارگانی همچون جسی آیزنبرگ، اندرو گارفیلد، رونی مارا، رز اماندپایک را به سینما معرفی کند. او بیشتر علاقه به بازیگری و نوع بازی بردپیت داشت و همین امر سبب شد او در ۳ کار از بردپیت دعوت به همکاری کند. دنیای دیوید فینچر سیاه است. مضمون فیلمهای او نوعی سیاهی را پوشش میدهد و همین مسئله منتقدان او را بیشتر میکند. این سیاهی چنان نیست که چشم را به روی داستان بسته نگه دارد. او روایتگر سرگشتگیها است و آن را به امروزیترین حالت ممکن ارائه میدهد. دنیای او پیچیده است و مخاطب دلخوشی از آن ندارد. تعلیق و هیجان در فیلم هایش او را به سینمای هیچکاک نزدیک میکند. بسیار از منتقدان او را با کاگردان بزرگ تاریخ آلفرد هیچکاک مقایسه میکنند. فینچر کارگردانی است که فیلمهای او میتواند آدم را غافلگیر کند و با هر کدام داستانهای فیلم ما را وارد جهانی متفاوت و جدید کند گاهی مر موز و گاهی ترسناک!
شخصیتها در فیلم فینچر قوام پیدا کرده اند و به اوج خود رسیده اند و بیننده با تماشای آنها به عمق فاجعه آگاه میشود. شخصیتها به قدری باورپذیر هستند که تماشاگر مفهوم را درک میکند. آدمهای فینچر در زندان سرنوشت تلخ خود گرفتار اند. آدمهایی که کاری به کسی ندارند و سرگرم زندگی خود هستند، اما به کباره مجبور میشوند آرزوها و خواسته هایشان را کنار بگذارند.
فینچر فیلمساز متفاوتی است و تکنیک را به خوبی آموخته است. طراحیهای و صحنههای خارق العاده او در سینمای امروز یکی از بهترینها است. اما آیا میتوان به جرات گفت او بزرگترین کاگردان عصر جدید است؟ با بررسی کارنامه او فعلا نمیتوان او را بزرگترین و مهمترین کارگردان معاصر قلمداد کرد. او استعداد و هنر خود را به بهترین صورت بروز داده است، اما برای قضاوت نهایی حداقل یک دهه باید منتظر ماند و بافی فیلم هایش را تماشاکرد.