گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- نرگس مهراجی؛ گفتن از جنگ و به تصویر کشین این رویداد برای نوجوان ِ امروزی شاید کار آسانی نباشد؛ بنابراین اگر چه تاکنون آثار زیادی در حوزه دفاع مقدس برای مخاطب نوجوان منتشر شده، اما تمام این کتابها مطابق با ذائقه آنها نبوده و از چرخه تولید حذف شدهاند. در این گزارش به چند نمونه از آثار موفق این حوزه که اکثرا با بیان طنز به جنگ پرداخته اند، پرداختهایم:
در برابر کمی جستجو برای یافتن رمان خوب نوجوان در حوزه دفاع مقدس، قطعا کتابی به نام 《هستی》 نوشته 《فرهاد حسن زاده》 به گوشتان خواهد خورد. قصهای که جان دارد و نبضش میزند و هنوز طرفدار دارد. هستی، داستان یک دختر چارچوب گریز است، شباهتی به دخترهای هم سن و سال آن روزگار ندارد و آرزوهایش نقطه جالب ماجراست. هستی با شروع جنگ، نگاهش به همه چیز تغییر میکند، جنگ به او میفهماند قوی بودن زن و مرد نمیشناسد...
این رمان، تداعیگر طعم رطبهای جنوب است و با بیان طنزآمیز، تلخی جنگ و بمباران آن روزها را کمرنگتر جلوه میدهد. فرهاد حسن زاده در باب جنگ تحمیلی، آثار خوبی را برای نوجوانان خلق کرده، روایتهایی که واقعی و باورپذیرند و نوجوام امروز از خواندن آنها خسته نمیشود. این اثر پیشنهاد خوبی است برای نوجوانانی که متفاوت میاندیشند و فکر میکنند.
«گردان قاطرچی» با بیانی طنز روزهای جنگ را از نگاه نوجوانان کمسن و سال به تصویر میکشد. این کتاب برگرفته از از خاطرات حضور «داوود امیریان»، نویسنده کتاب در جنگ است. داستان این کتاب درباره یکی از گردانهای تدارکاتی در جبهه هاست، تعدادی از رزمندهها با استفاده از چند تا قاطر آذوقه مورد نیاز گروهی از رزمندهها در بالای ارتفاعات کردستان را حمل میکنند. ماجرا از آن جا آغاز میشود که شخصیتی به نام یوسف که یک مجروح جنگی است، پس از مصدومیت، دوباره به جبهه اعزام میشود و این بار بنا به صلاحدید فرمانده گردان قرار میشود مسولیت نگهداری و آموزش چند قاطر برای حمل آذوقه و مهمات به مناطق صعب العبور در ارتفاعات کردستان برای رزمندگان به او سپرده شود و.
«کودکستان آقا مرسل» هم یکی دیگر از آثار خواندنی داوود امیریان است که در واقع جلددوم گردان قاطرچیها محسوب میشود. ماجرای این کتاب حال همه بر همان جلد اول میگذرد و بخشی از شخصیتهای گردان قاطرچیها در کودکستان آقا مرسل هم حضور دارند و داستان با حضور آنها پیش میرود. این کتاب در قالب رمانی پرهیجان به دور از کلیشه و تسنن با زبانی ساده و صادقانه روایتگر بخشی از سختیها شیرینیها پیروزیها و شکست هاست.
«شطرنج با ماشین قیامت»، اثری فلسفی اجتماعی درباره یک نوجوان هفدهساله در شهری است که توسط عراقیها محاصره شده است. تمام آنچه «حبیب احمدزاده» در این سیصد صفحه نوشته است، در سه روز اتفاق میافتد. محاصرهای سخت و مبارزهای نفسگیر با ماشین قیامت...
نوجوان قصه، دیدهبان توپخانه است، اما بهرغم میل باطنیاش مسؤولیت وانت غذا به او محول میشود و او باید علاوه بر غذارسانی به رزمندگان، به سه نفر از آدمهای عجیب و غریبی که شهر را ترک نکردهاند هم غذا بدهد. عراقیها به سیستم رادار پیشرفتهی عربی مجهز شدهاند و او به دنبال آن میگردد. این سیستم رادار همان ماشین قیامتی است که نویسنده برای یافتن آن با استناد به سه قسمت از کتاب مقدس قرآن، انجیل و تورات، فلسفهی آفرینش انسان و زندگیاش در آخرت را از دیدگاه یک بسیجی نوجوان، روسپی زمان شاه و مهندس بازنشستهی پالایشگاه آبادان که ترکیبی از گناه و بیگناهی، سادگی و مکاری و تقدس و کفر هستند، بازخوانی میکند. شطرنج با ماشین قیامت نگاه جدید و نوگرایانه به مقوله دفاع مقدس دارد و بیانگر این است که دفاع مقدس زمینههای رشد نسلی را به وجود آورده است.
پال اسپراکمن نایب رئیس مرکز مطالعات دانشگاهی خاورمیانه در دانشگاه راتجرز امریکا این رمان را به انگلیسی ترجمه کرده است. هم اکنون این رمان در رشته زبان و ادبیات فارسی برخی از دانشگاههای آمریکا تدریس میشود. گفتنی است این کتاب به زبانهای عربی و فرانسه نیز ترجمه شده است.
«اتاق تاریک» نوشته «محمد بکائی»، عنوان یکی دیگر از آثار برجسته دفاع مقدس است که از سوی انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شده. این کتاب با نگاهی تازه به دفاع مقدس و بیان خاطرات جنگ تحمیلی هشت ساله عراق علیه ایران، توانسته است رنگ و بوی خاصی به نگرشهای نسل نوجوان درباره جنگ و آن دوران بدهد. رمان «اتاق تاریک» برای نوجوانان ۱۵ سال و بالاتر منتشر شده است و به نظر میرسد نویسنده با بیان احساس و خاطرهی اتفاقهای متعدد از زبان شخصیتهای داستان توانسته مخاطب را با خود همراه کند.
«باغ کیانوش» داستانی از جنگ است؛ اما در میدان نبرد اتفاق نمیافتد، قهرمانان آن آدمهایی هستند که جنگ سرزده به خانه و کاشانهشان سرک کشیده است. این کتاب ماجرای تجاوز غریبهها و دشمن به آب و خاک و حریم شخصی قهرمانان داستان و واکنش آنها در مقابل این تجاوز، سه محور اصلی داستان را تشکیل میدهند که از نگاه 《علیاصغر عزتیپاک》 روایت میشود. محور اصلی داستانی این رمان در زمان جنگ تحمیلی ایران و عراق در روستایی از توابع شهر همدان اتفاق میافتد. حمزه و عباس تصمیم میگیرند در روز جشن ازدواج پسر کیانوش به باغ او دستبرد بزنند. این ماجرا با سقوط یک هواپیمای بمب افکن عراقی در نزدیکی باغ همزمان میشود. سقوط هواپیما و ورود خلبان آن به باغ کیانوش ماجراهای جالبی میآفریند.
محور دوم داستان که اصلیترین خط داستانی اثر است، با سقوط بمبافکن عراقی به خط نخست پیوند میخورد. تلاش مشترک حمزه، عباس و کیانوش برای مقابله با خلبان عراقی و جلوگیری از فرار او تقابل آنان را از بین میبرد و به اتحادی در برابر دشمن خارجی تبدیل میشود. روایت دیگر، خاطرات پدربزرگ حمزه از حضور نیروهای روسی در نزدیکی روستای محل سکونتشان و ترفند روستاییان برای مواجه با آنان است.