ماجرای سفر مشکوک و عجیب همسر شهید به کربلا + عکس
بعد از ظهر از سر کار آمد، گفت شما می‌روید کربلا؟ بعد من خندیدم و گفتم نخیر ما ایندفعه با هم می‌رویم. بعد خندید گفت که من نمی‌روم، تو دوباره برو. گفتم چرا اینقدر اصرار می‌کنی؟ من این‌دفعه تنها نمی‌روم!
منبع: مشرق
ارسال نظرات
آخرین اخبار