به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری دانشجو، به لطف سیاستهای ستیزهجویانه «دونالد ترامپ»، رئیسجمهور سابق آمریکا و تحلیل اشتباه کشورهای امارات و بحرین از شرایط منطقه و فرصتطلبی «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی، پیمان نامبارک امارات و بحرین با رژیم تل آویو موسوم به پیمان ابراهیم (Abraham Accords)، در ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ (۲۵ شهریور ۱۳۹۹) منعقد شد و دو کشور روابط پیشین خود را با این رژیم علنی و منطقه را وارد شرایط جدید و خطرناکی کردند. شرایطی که برای دفع خطر آن هوشیاری امت اسلام و همچنین مقامات و تصمیمگیران کشورمان را میطلبد.
در این نوشتار، نویسنده تلاش دارد به تبیین شرایط منطقه و بحرین در سایه تحکیم روابط منامه و تل آویو بپردازد و به این پرسش پاسخ دهد که در صورت عدم خنثیسازی تبعات و آثار این پیمان شوم، مسائل اصلی منطقه و همچنین انتفاضه مردم بحرین باید منتظر چه شرایطی باشد.
پیشینه روابط بحرین و رژیم صهیونیستی
امضای پیمان اسلو در سال ۱۹۹۳ میان رژیم صهیونیستی و سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف)، مقدمهای برای شروع روابط علنی میان منامه و تل آویو شد. این روابط از سپتامبر ۱۹۹۴ و سفر وزیر محیط زیست رژیم اشغالگر قدس به بحرین برای مشارکت در مذاکرات آب و هوایی و محیط زیست آغاز شد و تا ملاقات سلمان بن حمد آل خلیفه، ولیعهد بحرین با شیمون پرز، رئیس اسبق رژیم صهیونیستی در سال ۲۰۰۰ و ملاقات پنهانی شیمون پرز و زیپی لیونی وزیر امور خارجه وقت این رژیم با شاه بحرین در سال ۲۰۰۹ در نیویورک پیش رفت.
روابط طرفین که به ادعای بحرین در راستای جدیت رژیم صهیونیستی در مسیر صلح آغاز شده بود، تنها به روابط سیاسی منحصر نشد و بحرین در سال ۲۰۰۵ ممنوعیت واردات کالاهای ساخت سرزمین اشغالی را لغو کرد. همچنین با رونق یافتن تجارت الماس، تجار یهودی در سال ۲۰۱۳ از سوی دولت بحرین دعوتنامهای برای دیدار از بحرین دریافت کردند.
بر اساس اطلاعات منتشر شده از سوی ارتش رژیم صهیونیستی، بحرین همکاریهای اطلاعاتی و نظامی با تل آویو در حوزه های مرتبط با ایران و سازمانهای فلسطینی نیز دارد. شبکه اسکای نیوز در سال ۲۰۱۵ از مذاکرات بحرین برای خرید سامانه «گنبد آهنین» از رژیم صهیونیستی خبر داد. دامنه این روابط به درز خبر درمان اعضای خاندان آل خلیفه در بیمارستانهای سرزمین اشغالی و همکاری میان مراکز دینی دو کشور نیز بسط پیدا کرده است.
همچنین در سال ۲۰۱۱ در میانه اعتراضات مردمی، روزنامه هاآرتص بخشی از اسناد ویکلیکس را در خصوص روابط پنهانی میان مقامات رژیم صهیونیستی و بحرین منتشر کرد. طبق این سند «حمد بن عیسی آل خلیفه» در فوریه ۲۰۰۵ در دیدار با سفیر آمریکا از روابط اطلاعاتی و امنیتی با موساد سخن گفته و به آن افتخار کرده و همچنین گفته بود که بحرین آماده گسترش روابط در دیگر حوزههاست. طبق این سند، پادشاه بحرین همچنین رسانهها را از به کار بردن عباراتی چون «دشمن» و «رژیم صهیونیستی» در خطاب به این رژیم منع کرده بود.
بنابراین به یقین میتوان گفت که استفاده از عبارت «عادیسازی»، «آغاز روابط»، و «صلح» اشتباه است و در این جا تنها عبارت «آشکارسازی روابط» و «سازش علنی» میتواند حق مطلب را ادا کند.
تأثیر آشکارسازی روابط بر امنیت منطقه
عدم بهرهمندی ریزکشورهای حاشیه خلیج فارس از مؤلفههای قدرت از جمله گسترهی سرزمینی، نیروی انسانی و مهمتر از همه نداشتن پایگاه مردمی، از دیرباز این کشورها را به سمت خرید امنیت از دیگر دولتها سوق داده است. در این باره «رایان بول» (Ryan Bohl) تحلیلگر امور غرب آسیا در اندیشکده استراتفور/راین معتقد است: موقعیت بحرین در پیمان ابراهیم به طور کامل بی بدیل است چرا که پادشاهی بحرین در نظر بخش اکثریت مردمش نامشروع است.
به طوریکه تا دهه ۶۰ قرن بیستم تکیه بر انگلیس و سپس آمریکا اصلیترین عنصر امنیت زا در این کشورها تلقی شد. به نظر میرسد استقبال از رژیم صهیونیستی برای حضور نظامی و امنیتی در بحرین و امارات نیز با این هدف صورت میگیرد.
از نظر کشورهای حاشیه خلیج فارس، رژیم صهیونیستی گزینه مناسبی برای جلوگیری از کاهش نقش ایالات متحده در منطقه و همچنین یک شریک تجاری ثروتمند که دارای اقتصادی با فناوری پیشرفته است که میتواند برای موازنهسازی علیه ایران به آنها کمک شایانی نماید، خواهد بود.
از نظر تل آویو نیز، برقراری روابط حسنه با کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس انزوای این رژیم را کاهش و راهی برای مقابله با فشار فلسطینیان برای مذاکره درباره یک کشور جدید است، زیرا حمایت اعراب هم ردیف اصلی این کارزار طولانی مدت بوده است.
از سویی بحرین ایران را به عنوان یک تهدید بالقوه برای خود تعریف کرده است. بیش از ۶۰ درصد از مردم بحرین مسلمان شیعه هستند که در بهترین حالت این شهروندان را برانداز و در بدترین حالت ستون پنجم ایران محسوب میشمارد. این مسأله که چرا بحرین جمهوری اسلامی را یک تهدید تلقی میکند نیاز به بررسی جداگانه دارد که ریشه در نوع حکومت خودکامه آل خلیفه و همچنین نفوذ ایالات متحده آمریکا در این کشور دارد.
«جورجیو کافیرو» تحلیلگر روابط بینالملل در وبسایت «ریسپانسیبل استیت کرفت» مینویسد: «بحرین، اسرائیل را شریک مهمی در پیکار با برنامههای سیاست خارجی ایران میداند و خواستار روابط نزدیکتر با تل آویو است. این تمایل به خصوص پس از خروج آمریکا از افغانستان و افزایش این دغدغه که واشنگتن به تعهدات خود در خصوص منطقه تا چه میزان پایبند میماند، مرتبط است.» به این موضوع باید این نکته را نیز افزود که سیاست نگاه به شرق آمریکا و مقابله با چین به عنوان اصلیترین دغدغه این روزها و فردای واشنگتن و نگرانی مقامات کشورهای عربی وابسته به آمریکا از کاهش نقش این کشور در منطقه نیز از دیگر دلایل سوگیری رژیمهای خودکامه عربی به سمت رژیم صهیونیستی میتواند باشد.
بنابراین در این شرایط است که رسانههای عبری هفته گذشته خبر دادند که رژیم صهیونیستی برای اولین بار یک افسر ارشد ارتش خود را به صورت رسمی و به عنوان نماینده خود در بحرین تعیین خواهد کرد. کانال ۱۳ تلویزیون رژیم صهیونیستی اضافه کرد که تلآویو حتی در دیگر کشورهای عربی که با آنها روابط خوبی دارد، تا امروز وابسته نظامی ثابت نداشته است.
طبق این گزارش، این افسر وظیفه ارتباط با ناوگان پنجم آمریکا را که در مقر فرماندهی آن در بحرین قرار دارد، بر عهده خواهد داشت. این شبکه عبری همچنین افزود که ارتباط با نیروهای امنیتی بحرین از دیگر وظایف این افسر خواهد بود.
همزمان شرکت «BATS» وابسته به صنایع هوایی رژیم صهیونیستی مستقر در بلژیک نیز از معاملهای برای فروش رادار و سامانههای ضد پهپاد به بحرین خبر داده و گفته است که «نیروهای دفاعی بحرین برای دفاع از یک پایگاه نظامی خود، BATS را برای مجهز کردن خود به سامانههای رصد ساحلی انتخاب کردهاند».
از سوی دیگر در سیزدهم بهمن ماه نیز بنی گانتز وزیر جنگ رژیم صهیونیستی در سفری از پیشاعلامنشده وارد پایتخت بحرین شد. وزیر جنگ رژیم صهیونیستی در دیدار با «عبدالله بن حسن النعیمی» همتای بحرینی خود یک توافقنامه امنیتی با منامه امضاء کرد. طبق این توافقنامه که برای اولین بار از زمان آشکارسازی روابط دو طرف در ۱۱ سپتامبر ۲۰۲۰ امضاء شده است، همکاریهای امنیتی راهبردی میان بحرین و تل آویو افزایش مییابد. وزارت جنگ رژیم صهیونیستی در بیانیهای در این خصوص مدعی شده بود: «این توافق به افزایش همکاریهای اطلاعاتی، آموزشی و همکاری در حوزه صنایع دفاعی کمک خواهد کرد. این توافق همچنین منجر به همکاری قوی و افزایش امنیت دو طرف و کل منطقه خواهد شد». بنی گانتز نیز ادعا کره بود که این توافقنامه «تاریخی» است و منجر به آغاز سطح جدیدی از روابط میان دو طرف خواهد شد. او همچنین مدعی شده بود که این توافق به توانمندی دو طرف برای مقابله با «تهدیدات مشترک» خواهد افزود.
رژیم صهیونیستی همچنین برای اولین بار در رزمایش دریایی در بحرین با حضور کشورهای آمریکا، بحرین، امارات، عمان، عربستان، مصر، کنیا و عمان شرکت کرد. مجموع این اقدامات رژیم صهیونیستی برای نفوذ در بحرین و منطقه خلیج فارس همزمان با چند هدف صورت میگیرد. صهیونیستها به لطف تحلیلهای امنیتی اشتباه رژیم آل خلیفه تلاش دارند ضمن ایفای نقش یک بازیگر امنیتی-نظامی در حوزه خلیج فارس به عنوان قطب انرژی جهان (۵۹ درصد نفت و ۴۱.۳ درصد ذخایر گاز جهان در این منطقه نهفته است.) پایگاهی برای هدف قرار دادن جمهوری اسلامی ایران از طرق امنیتی، جاسوسی و چه بسا نظامی دست و پا کنند. صهیونیستها تلاش دارند از ورای حضور در بحرین نیت اصلی خود یعنی مهار ظرفیت و توان جبهه مقاومت و تضعیف عقبه راهبردی ایران در منطقه را عملی کنند. این امر نشانگر آن است که منطقه در حال ورود به دور جدیدی از تنش و چالش است و به همین دلیل هوشیاری نیروهای جبهه مقاومت را بیش از پیش الزامی مینماید.
مخالفان رژیم بحرین معتقدند که رژیم صهیونیستی قصد ساخت پایگاه دریایی در سواحل بحرین را دارد. در این باره شیخ عبدالله صالح جانشین دبیر کل جمعیت عمل اسلامی بحرین به خبرگزاری حوزه گفت که منامه اجازه ساخت یک پایگاه دریایی رژیم صهیونیستی در خاک خود را صادر کرده و دلیل اصلی سفر وزیر جنگ این رژیم به بحرین همین موضوع بوده است. او تأکید کرد که کارکرد اصلی این پایگاه، جاسوسی و جذب نیروهای مستعد برای مبارزه با جمهوری اسلامی ایران در سطح منطقه و حتی از داخل ایران است.
مردم بحرین هوشیار باشند
بخش دیگری از تبعات حضور نظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی در بحرین متوجه این کشور است. طبق گزارشها بخشی از همکاریهای امنیتی منامه و تل آویو به سرکوب مخالفان مربوط است. همزمان نگرانیهای جدی در خصوص بروز اتفاقی مشابه فلسطین در بحرین نیز وجود دارد.
در خصوص بخش اول، باید گفت که در مقایسه با امارات، بحرین جامعه مدنی قویتری دارد – جامعهای که از دیرباز به آرمان فلسطینیها اهمیت داده است. مردم بحرین در تمام رویدادهای مربوط به فلسطینیها مانند طرح سازمان ملل برای تقسیم فلسطین، جنگهای عرب – اسرائیل، محاصره و بمباران بیروت توسط اسرائیل و حمله به نوار غزه به خیابانها آمده و از مردم فلسطین حمایت کردهاند.
کریستین اولریچسن، کارشناس مسائل غرب آسیا در موسسه بیکر به وبگاه العربی الجدید انگلیسی گفت: «بحرین همواره در عرصه داخلی از یک گرایش پان عرب و اسلامی قدرتمند برخوردار بوده است. اعتراضات مردم بحرین در مراحل اولیه منازعه اعراب و اسرائیل و اعتراضات اخیر نشان میدهند که این مساله قدرت بسیج خود در میان طبقات مختلف شهروندان بحرینی را حفظ کرده است».
دولت بحرین آخرین بار در سال ۲۰۱۰ مدعی شد که طی آمارگیری مشخص شده است که ۴۹ درصد ساکنان این کشور شیعه و ۵۱ درصد از اهل تسنن هستند. ادعایی که به عقیده شیعیان در چارچوب تلاشهای دولت بحرین برای تغییر بافت جمعیتی این کشور محسوب میشود. روزنامه نیویورک پست در ۱۷ فوریه ۲۰۱۱ در گزارشی نسبت جمعیت شیعیان بحرین را ۶۵ الی ۷۵ درصد اعلام کرد.
بنابراین حضور رژیم صهیونیستی در کشوری با این صبغه مبارزاتی که در میان کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس بی همتاست، بی تردید موجب تقویت سیستم سرکوب رژیم منامه علیه مخالفان خواهد شد. در این راستا وبگاه «اینتلیجنس آنلاین» چندی پیش نوشت که دولت بحرین توانایی تکنولوژی نهادهای امنیتی خود را با کمک صهیونیستها افزایش داده است و سازمان امنیت راهبردی بحرین اکنون همکاری گستردهای با سازمانهای اطلاعاتی اسرائیلی دارد.
در این راستا «اداره امنیت راهبردی» به ریاست «احمد بن عبدالعزیز آل خلیفه» تنها نهادی است که مجوز رسمی برای ارتباط و همکاری مستقیم با سازمان جاسوسی موساد و سازمان امنیت داخلی «شاباک» را دارد و به نوشته «اینتلیجنس آنلاین» به زودی متخصصان صهیونیستی برای آموزش افسران امنیتی و اطلاعاتی بحرین به این کشور سفر خواهند کرد.
در این راستا نباید از نرمافزار جاسوسی «پگاسوس» که رژیم صهیونیستی برای سرکوب مخالفان در اختیار کشورهای خودکامه قرار میدهد، غافل شد. نرمافزاری که دولتهای سعودی و امارات نیز حساب ویژهای بر روی آن جهت کنترل معارضان خود باز کردهاند.
نگرانی به حق دیگر فروش خاک بحرین به صهیونیستها و ورود تدریجی اشغالگران فلسطین به بحرین و سپس تسلط بر مال و جان مردم بحرین است. چه بسا در سالهای نه چندان دور شاهد گسیل نظامیان صهیونیستی برای سرکوب مردم بحرین به سان ورود نظامیان آل سعود در سال ۲۰۱۱ باشیم. یا اینکه صهیونیستها به آل خلیفه دستور اعطای کاپیتولاسیون به مستشاران و کارمندان خود را بدهد.
***
سران رژیم بحرین با آشکارسازی و توسعه روابط با رژیم صهیونیستی، به زعم خرید امنیت و ایجاد یک ائتلاف در برابر جبهه مقاومت، در وهله اول مشروعیت خود را بیش از پیش در برابر مردم خود از دست داد. سران بحرین فراموش کردهاند که در فوریه ۲۰۱۱ مردم بحرین در شرایطی به پا خواسته و یک بحران امنیتی موجودیتی برای آل خلیفه به وجود آوردند که ناوگان پنجم دریایی امریکا نیز در سواحل بحرین مستقر بود، اما تکیه بر قدرتهای خارجی نتوانست مانع از خیزش مردم شود.
رژیم منامه اگر نگاه عمیق و تاریخی به مسائل داشته باشد (که اگر داشت وارد اتحاد با رژیم تل آویو نمیشد.)، باید متوجه شود که پدر معنوی صهیونیستها یعنی آمریکا به چه آسانی پشت متحدان خود را در مواقع بحران خالی کرده و صرفا به استیفای منافع خویش پرداخته است؛ رژیم صهیونیستی که در عهدشکنی و خلف وعده نمونه ندارد؛ بنابراین زمانی که اعتراضات مردمی اوج بگیرد، نه ناوگان پنجم دریایی و نه توافقنامههای امنیتی صهیونیستی قادر به نجات آل خلیفه نخواهد شد.
نکته دیگر خیانت تاریخی بحرین به جهان اسلام و آرمان فلسطین و وطن فروشی با باز کردن پای رژیم صهیونیستی به منطقه و عقد قراردادهای بنیادی و ریشهای با این رژیم است که در این خصوص بیداری و روشنگری در کل جهان اسلام میطلبد تا فلسطین دیگری در منطقه راهبردی خلیج فارس شکل نگیرد.