به گزارش خبرنگار دانشگاه خبرگزاری دانشجو، سومین نشست از سلسله نشستهای بررسی زمینه ها، عوامل، پیامدها و چشم انداز اغتشاشات در ایران با حضور جواد حسینی، کاظم کوهی اصفهانی، حسن مجیدی و ایمان عرفان منش از اعضای هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع) و از سوی دانشکدههای معارف اسلامی و علوم سیاسی، حقوق، فرهنگ و ارتباطات، مدیریت، الهیات و اقتصاد این دانشگاه برگزار شد.
حسینی، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع) در نشست دانشگاه امام صادق (ع) گفت: سوالی که وجود دارد این است که اعتراضها به کدام سو میرود؟ نکته اول تفکیک مفهومی است که ما باید بین فضای چهار مفهوم رضایتمندی، نارضایتی و اعتراض و اغتشاش یا ناآرامی با کنش خشونت طلبی تفاوت قائل بشویم؛ به عبارت دیگر ما هم به عنوان تحلیلگران و هم به عنوان متصدیان اداره جامعه باید به این نکته توجه کنیم که رفتارها و کنشهای اجتماعی در جامعه ذیل یک مفهوم تعریف نمیشوند؛ به عبارت دیگر ممکن است بخشی از جامعه معترض باشند، ولی خشونت طلب نباشند یا یک بخش مهمی از جامعه ناراضی باشند، اما معترض نباشند.
وی افزود: باید ببینیم که آیا جامعه ایرانی بر یک روند اعتراضی قرار گرفته؟ در حوزه اندیشهای باید گفت تفکر شیعه و ایرانی، یک تفکر آرمان طلب، مطلوب خواه و ایده آل گراست و در ذات و بطن تفکر شیعی و ایرانی، اعتراض به وضع و موجود و نپذیرفتن وضع موجود مشهود است به گونه ای که این معنا و مفهوم دلالتهای مهمی در انقلاب اسلامی سال ۵۷ و بر تحولات سیاسی و اجتماعی جامعه داشته است.
حسینی بیان کرد: در بعضی از تحلیلها اعتراضات و تحولات اخیر به عنوان ادامه اعتراضات گذشته مطرح شده، اما به نظر من اینطور نیست! جنس و نوع اعتراضی که ما در ۱۴۰۱ داریم با نوع و جنس اعتراضها در دهههای گذشته و سالهای اخیر متفاوت است؛ به نوعی میتوانیم بگوییم اعتراضات سال ۹۶،۹۸ و ۱۴۰۱ در یک دسته بندی و یک نوع گونه شناسی متفاوت تری قرار میگیرند.
وی اظهار کرد: نکته سوم در مورد اعتراضات اخیر مسئله خود کنش بودن و به نوعی خیابانی شدن سیاست است. امروز ما با نسلی از کنشگران فضای جامعه روبه رو هستیم که به خیابان آمده اند و میخواهند نقاط فکری و اندیشهای خود را بیان کنند. اینکه چطور کنشگران از فضای مجازی و سایبری به خیابان آمده اند خیابان به محمل کنش ورزی آنها تبدیل شده موضوع جذابی ست که باید بررسی شود.
حسینی افزود: در مورد اینکه اعتراضات به کدام سو میروند باید ما در جامعه ایرانی خودمان شاهد ظهور و کنشگری نسل جدیدی هستیم که در ادبیات موجود به آنها دهه هشتادیها میگوییم؛ البته من خودم عبارت دقیقی پیدا نکردم، اما آن چیزی که مشخص است، این است که ما یک تفاوت نسلی بین دهه هشتادیها و نسل قبل از خودشان شاهد هستیم.
وی با بیان اینکه ما شاهد یک جامعه مصرف گرا هستیم، تصریح کرد: نسل ۵۰ و ۶۰ یک نسل آرمان خواه و درحقیقت پرمطالعه و فکور بوده، اما نسل دهه هفتاد و هشتاد که بواسطه سیاستهای اقتصادی بعد از جنگ متولد شده اند، بیشتر مصرف گرا و مصرف زده هستند. مسئله بعدی این است که نسل موجود تلاش میکند تا با فاصله گذاری با نسل پیشین هویت نسلی خودش را بازیابی کند؛ و در واقع روی یک واگرایی نسلی تاکید دارد. مضاف بر این دهه هشتادیها با سبک زندگی رسمی در تضاد هستند و سبک زندگی که از سوی جمهوری اسلامی ترویج میشود را نمیپذیرند؛ از این رو تلاش میکنند تا با آن یک دوگانه و یا قطب بندی بسازند.
حسینی بیان کرد: مسئله دیگر رسانه محور شدن جامعه ماست به گونهای که بخشی از آن را در بحرانهای اخیر میبینیم. رسانه محور شدن به این معناست که جامعه پذیری این نسل با رسانههایی همچئن شبکههای مجازی اتفاق افتاده است. با این اوصاف فرا زمانی و فرا مکانی شدن نسل جدید موجب شده تا آنها برای دیده شدن تمنا و تمایل به فرا نمایی داشته باشند و این ناشی از مسئله هژمونی رسانهها و ارتباطات است. در واقع این نسل آنچه را که در واقعیت میخواهد آن را در فضای مجازی جستجو و بازنمایی میکند.
وی با بیان اینکه نسل جدید امکان بازنمایی در گفتمان رسمی جمهوری اسلامی را پیدا نکرده و این بدان معناست که سبک زندگی در حال ترویج و آرمانهای در حال تولید با آن چیزی که این نسل در جستجوی آن است فاصله معنا داری دارد، تصریح کرد: یک رویکرد اغتشاشات اخیر امنیتی است و کسی رد نمیکند که بخشی از افراد حاضر در اغتشاشات از سوی سرویسهای بیگانه تجهیز شده اند؛ اما نکتهای که باید از سوی جامعه علمی بررسی شود این است که چرا بخشی از بدنه جامعه پذیرفته اند تا به محمل این فضای اغتشاشی و خشونت طلبی تبدیل شوند؟ نکتهای که میخواهم بگویم این است که تفاوت نسلی در متولدین دهه ۸۰ نسبت به متولدین دهههای قبل وجود دارد و ما امروز با این بدنه فعال مواجه هستیم.
حسینی با اشاره به اینکه هشتاد درصد افراد جامعه ما متولدین بعد از انقلاب و حدود نیمی از آنها متولدین دهه هشتاد هستند؛ لذا ما با یک بدنه فعال مواجه هستیم که اتفاقا این افراد امروز در دانشگاهها حضور دارند پس اگر آن اتفاقات در دانشگاه شریف میافتد طبیعی است، اظهار کرد: نکته بعدی در رابطه با اغتشاشات اخیر مسئله شکافها در جامعه ماست. ما متاثر از مسائل اندیشهای یک روند اعتراضی در جامعه داریم که در حال فربه شدن و گسترش است؛ البته در همه جوامع، حکومتها با این نوع اعتراضهای اجتماعی روبه رو هستند؛ منتهی جامعه ما با مسائل قومیتی و مذهبی، اقتصادی، جنسیتی، مرکز- پیرامون، بحثهای سیاسی و مجوعهای از واگراییها و شکافها مواجه است.
وی با بیان اینکه اتفاقاتی مانند فوت خانم مهسا امینی این استعداد را دارند که به طور دائمی روندهای اعتراضی را نمایندگی کنند، افزود: اینکه اعتراضها به کدام سو میروند به این بستگی دارد که ما چقدر میتوانیم شکافهای اجتماعی و واگرایی موجود در بخشی از جامعه را مدیریت کنیم. به هر روی اگر شکافهای اجتماعی فعالتر شود، ممکن است با رخدادهای مواجه بشویم که تلاش میکنند اعتراضات را نمایندگی کنند.
حسینی اظهار کرد: من واقعا آینده را روشن میبینم؛ البته به نظر میرسد که حاکمیت نمیتواند خشونت طلبان را از بین ببرد، ولی میتواند خشونت طلبان را به معترضین، معترضین را به ناراضیان، و ناراضیان را به راضیان تبدیل کند به عبارت دیگر باید فعالیت ما لایهای و مبتنی بر کنش در لایه باشد به تعبیر دیگر کنش ما باید در عرض باشد. با این اوصاف ما نمیتوانیم جامعه را به یکباره به سمت رضایتمندی سوق بدهیم.
وی افزود: به زعم بنده اگر سیاست گذاری دقیقی در مواجهه با بدنه اجتماعی موجود در ناآرامیها صورت نگیرد وضع بدتر خواهد شد. مسئلهای که باید به آن توجه کنیم این است که ما از میرحسین موسوی که لیدر اغتشاشات در سال ۸۸ بود به علی کریمی و این عین فضاحت است. چون امثال علی کریمی، مهران مدیری و احسان کرمی نمیتوانند لیدر اعتراضی باشند و این به ما که افراد علمی جامعه هستیم، برمیگردد؛ چرا که مسئله مرجعیت فکری، مسئله مهمی است.
حسینی بیان کرد: به نظر میرسد ضمیمه شدن شکافها به بدنه اجتماعی و آن کلان روند اعتراضی که در جامعه ما وجود دارد میتواند اعتراضات را تمدید بکند؛ لذا ما اگر بخواهیم به این سوال پاسخ دهیم که اعتراضها به کدام سو میروند؟ باید گفت: اعتراضها به این سو میرود که رفته رفته از شدت خشونتها کم میشود، اما بدنه معترض و بدنه مدنی اعتراض باقی میماند. با این اوصاف ما باید فضای جامعه را با گفتگو مدیریت کیم.
کاظم کوهى اصفهانی، دیگر عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع) در این نشست گفت: یکیاز ریشههای اجتماعی هنجار شکنی و رفتارهای ضد اجتماعی که اکنون شاهد آن هستیم، میتواند زمینههای فرهنگی و اجتماعی داشته باشد که طی سالهای اخیر در سطح کلان و عموما در محیط اجتماعی شاهد آن بودیم؛ البته فرآیند اعتراض، قبول نداشتن یک قانون و حرکت به سمت اصلاح قوانین در همه جوامع وجود دارد و به صورت ضابطهمند و مسالمت آمیز انجام میشود.
وی با طرح این سوال که چرا ما وقتی در اجرای قانون یا حتی به مسئلهای مثل مسئله پوشش اعتراض داریم به سمت اغتشاش و ناامنی میرویم و جاناََ و مالاََ به مردم آسیب میرسانیم؟ افزود: به نظر میرسد یکی از زمینههای اجتماعی و ریشههای موضوع، بحث حرمت و منزلت قانون در جامعه است. یعنی وقتی که احترام به قانون به عنوان یک فصل الخطاب کم رنگ و تضعیف میشود و افراد هیچ قاعده و قانونی را معتبر نمیدانند در نتیجه حرمت و منزلت قانون متزلزل میشود و بنده ریشه هنجار شکنیهای افسار گسیخته و بدون قاعده و منطق در جریان اتفاقات اخیر را ناشی از این موضوع میدانم.
کوهی اصفهانی با بیان اینکه فرهنگ قانون مندی، پایبندی به قانون و قانون مداری باید یک فرهنگ پذیرفته شده باشد تا زندگی و نظم اجتماعی را به بار بیاورد، ولی این فرهنگ طی سالهای اخیر در کشورمان متزلزل شده و امید وارم که هم در سطح کلان و هم در سطح عموم جامعه تجدید نظرهایی در این رابطه صورت بگیرد، اظهار کرد: به نظر میرسد ما هم در زمینه تدوین سیاست گذاری و هم در زمینه اجرای قانون با آسیبهای جدی مواجه هستیم. به زعم بنده فرهنگ قانون مداری را مسئولین و افراد شناخته شده زیر سوال بردند؛ از این رو احترامی که باید از سوی نهادهای قانون گذاری به قانون گذاشته شود مورد غفلت قرار گرفته است؛ مثلا گاهی دولت به معنای عام خود قانونی را وضع میکند که صریحا خلاف قوانین عادی ست. در صورتی که دولت هیچ صلاحیتی برای وضع قانون ندارد و مجری قانون است و فقط میتواند در حوزه اجرایی آیین نامه وضع کند.
وی بیان کرد: یکی از مصادیق خلاف قانون این است که مثلا در تابستان گذشته با توجه به شرایط خاص انرژی و برق با مصوبه دولت ساعات اداری ادارات دولتی کاهش یافت و این صریحا خلاف قانون است و این در حالی است که دولت به راحتی میتوانست این اقدام را با ارائه طرح دو فوریتی به مجلس از مجاری قانونی انجام دهد. یا در اقدامی دیگر شاهد بودیم که پلیس برای برخورد با موتورسواران متخلف در اقدامی فراتر از قانون آنان را به پوشیدن کاور پلیس و پست دادن سر چهار راهها واداشت؛ البته بنده قائل به این نیستم که این اقدام پلیس غلط بوده، اما اجرای این کار خوب باید به صورت قانونی انجام شود؛ لذا وقتی پلیس به عنوان ضابط دست به چنین اقدامات فرا قانونی میزند، احترام به قانون در بین مردم کم رنگ میشود و آنها به جای قانون بر اساس تشخیص خودشان اقدام میکنند.
کوهی اصفهانی اظهار کرد: در بحث اجرای قانون نیز مشکلاتی وجود دارد که این مشکلات به فرهنگ قانون مداری و حرمت قانون آسیب میزنند. به زعم بنده ما با تبعیض در اجرای قانون، تبعیض زمانی، تبعیض فردی، تبعیض سازمانی و حتی تناقض عملی در کردار و رفتار افراد موثر در جامعه مواجه هستیم که خود این هم در مرحله اجرا قطعا آسیب زننده است؛ مثلا ما وقتی به صورت موسمی، فصلی و ضربتی قانونی را اجرا و با ناقضان آن برخورد میکنیم این شیوه نمیتواند حرمت و منزلت قانون و فرهنگ قانون مداری را در جامعه نهادینه کرده و در اذهان مورد پذیرش قرار بگیرد.
وی به ورود مسئولین به سایتها و پیام رسانهای فیلترشده به عنوان یکی از مصادیق تناقض عملی مسئولین در مواجهه با قانون اشاره کرد و افزود: فیلتر به این معناست که دسترسی به برخی سایتها و پیام رسانها از لحاظ قانونی غیر مجاز است، اما ما شاهد هستیم که برخی از مسئولین با استفاده از ابزار فیلتر شکن که حتی در اختیار قرار دادن آن جرم است به سایتها و پیام رسانهای فیلتر شده وارد میشوند و بی محابا و بدون دردسر از آنها استفاده میکنند. با این رویکرد هرکسی با سبک و سیاق خودش تصور میکند باید حرف، ایده و نظرش را به اشتراک بگذارد؛ ولو اینکه اقدام او خسارتهای متنابهی به امنیت، اموال و به مشاغل مردم وارد سازد.
کوهی اصفهانی تصریح کرد: بعضا شاهد هستیم که برخی فسادها بزرگنمایی میشوند و به خاطر بمب باران رسانهای در اذهان مردم جای میگیرند، اما این قانون شکنیهای کلان یا تعیین تکلیف نمیشوند و یا به سرانجام نمیرسند و در نتیجه در گذر زمان به فراموشی سپرده میشوند و این در حالی است که مردم انتظار دارند که اجرای قانون به سرعت، قاطع، در خور و متناسب باشد و اگر این اتفاق بیفتد طبیعتا یادگیری اجتماعی محقق میشود و درنهایت یک بازدارندگی برای افراد جامعه به وجود میآید.
ایمان عرفان منش، دیگر عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع) نیز با بیان اینکه بنده بحث خود را با عنوان نوجوانان دیجیتالی و ساخت قدرت کنشگری و پوپولیسم نوین ارائه میکنیم، گفت: وجه تمایز فتنه اخیر حضور نوجوانان بود. ما یک غفلت سی ساله در امر آموزش و پرورش داشته ایم و اکنون نمیشود انتظار داشت که یک شبه و با وجود بحرانی که شکل گرفته بخواهیم آن را جمع کنیم.
وی افزود: هدف مدرسه و دانشگاه تربیت یک شهروند خوب و نهادینه کردن جامعه پذیری در اوست. با این اوصاف ما یک جامعه پذیری پایه و یک جامعه پذیری سیاسی داریم که هویت فرهنگی و هویت سیاسی در آنها شکل میگیرد. مضاف بر این یک فرآیند گمارش سیاسی وجود دارد منظور از آن تبدیل شدن انسان به یک شهروند مشارکت کننده فعال است.
عرفان منش با بیان اینکه سه ضلع رسانه، خانواده و مدرسه هر کدام در جامعه پذیری افراد نقش دارند؛ اما هر کدام از آنها یک فضایی را به نوجوان و کودک القاء میکنند، تصریح کرد: ما اگر بخواهیم با رویکرد اکولوژی به رسانه بپردازیم، میتوانیم رسانه را یک سازمان آموزشی هم بدانیم که به خلق واقعیت و انگاره سازی کمک میکند؛ مثلا بعد از انقلاب اسلامی انگارههای کلامی مانند حقوق و آزادی، انگارههای تصویری مانند بازیهای رایانه ای، انگارههای شکلی مثل حجاب، حقوق زن، برابری جنسیتی و انگارههای محتوایی، مثل خدا، آزادی، حقوق بشر و عدالت مورد توجه رسانههای غربی قرار گرفته اند. رسانههای غربی این انگارههای ذهنی را مدام تکرار میکنند تا در ذهن مخاطب بنشیند. با این اوصاف ما از یک جایی به بعد با مخاطبی روبرو هستیم که دیگر خیلی نیازی به تفکر هم ندارد و چه بسا تفکر انتقادی از او سلب شود.
وی با اشاره به اینکه نسل جدید به گروه گرایی و همانند جویی گرایش دارد و توجه گروه همسالان را به خودش جلب میکند در غیر این صورت مهجور و منزوی میشود، اظهار کرد: گرفتن تایید گروه و همرنگی با ارزش و عقاید آن در نوجوانان موضوع مهمی است. از این رو در تحلیل فتنههای اخیر باید نوع مواجهه نوجوانان و نوع مواجهه دیگر افراد در دیگر سنها و نسلها مورد توجه قرار بگیرد. ضمن اینکه گروه نوجوانان یک غریزه، احساسات و هیجانات حاکم بر تعقل دارند که بخشی از آن هم ناشی از زیست مجازی و اقتضائات این فضاست.
عرفان منش بیان کرد: یادمان باشد که فضای مجازی میتواند خرده فرهنگها را به رسمیت بشناسد و به عنوان تریبونی برای انتقال حرفها عمل کند و حتی میتواند جهان بینی سایبری را شکل دهد. مضاف بر این در شبکههای مجازی امکان هویت یابی وجود دارد و به افراد حس رهایی و آزادی بخشی میدهد ا گرچه این هویت پایدار نیست.
وی افزود: در شبکههای اجتماعی با یک پوپولیسم مواجه هستیم. در شبکههای اجتماعی مردم صاحب تریبون هستند و سلبریتیها در این فضا به عنوان رهبر فکری و مرجع نقش ایفا میکنند و این میتواند نمونهای از حس آزادی و جسارت برای نسل جدید باشد و حتی ممکن است هنجار شکنی هم در بستر آن شکل بگیرد.
عرفان منش با بیان اینکه ما باید در مورد مسئله قطبی شدن مردم و ایجاد شکاف بین هویت ایرانی و هویت اسلامی با هم صادق باشیم، تصریح کرد: دشمن همواره تلاش کرده تا هویت ایرانی و هویت اسلامی را با هم ناسازگار نشان دهد به گونهای که در فراخوانهای مربوط به اتفاقات اخیر نیز اذهان مردم را به زنده کردن هویت ایرانی و اینکه هر چه مصیبت در کشور وجود دارد متاثر از هویت اسلامی است سوق میدادند.
وی با اشاره به اینکه مردم وقتی از رسانه ملی فاصله بگیرند، با وقوع یک فتنه، دیگر نمیتوان آنها را توجیه کرد، افزود: سوالی که باید به آن پاسخ داد این است که آیا رسانه ملی صرفا باید به پوشش محتوایی برای مردم معتقد به جمهوری اسلامی بپردازد یا باید یک افق حداکثری نسبت به داخل و خارج از کشور داشته باشد. به زعم بنده امروز مردم مهاجرت رسانهای کرده اند به گونهای که منبع رسانهای بخشی از آنها ماهواره و منبع بخش دیگری شبکههای اجتماعی است؛ البته منظور بنده این نیست که رسانه ملی مخاطب ندارد.
وی در ادامه به مرجعیت یابی شبکههای اجتماعی و سلبریتی ها اشاره کرد و گفت: ما چه بخواهیم و چه نخواهیم امروز دوره تاخت و تاز سلبریتی هاست؛ چرا که مسائل روز از سوی سلبریتیها روایت میشوند.
عرفان منش با بیان اینکه ما امروز با فقدان ساز وکار اعتراض مسالمت آمیز مواجه هستیم، تصریح کرد: نظام سیاسی مردم سالار، بویژه نظام مردم سالاری جمهوری اسلامی برای حفظ حیات خود نیاز دارد تا بستر اعتراضات به حق مردم فراهم کند. به زعم بنده کرسیهای آزاد اندیشی مجرای خوبی برای فراهم کردن بستر گفتگو است، اما این کرسیها چند سالی است که فراموش شده اند؛ از این رو باید بگردیم و اقداماتی نظیر کرسیها را احیا کنیم تا مردم حرف هایشان را در این قالبها بزنند.
وی با اشاره به اینکه مگر میشود دشمن در مقابل اتفاقاتی مانند راهپیمایی عظیم اربعین، راهپیمایی رو عید غدیر، دستاوردهای نظامی، پیمان شانگهای و پیمانهای هستهای که گویای پیشرفت کشور هستند به حاشیه سازی نپردازد، اضافه کرد: رژیم صهیونیستی از طریق فیلترشکنهایی که روی تلفن همراه همه ما نصب هستند همکاران اطلاعاتی خود را جذب میکند و برخی از عادی به خاطر پول اندکی جذب سرویس اطلاعاتی اسرائیل شده اند با این اوصاف ما باید برای مواجهه با این اقدامات برنامه داشته باشیم.
عرفان منش با بیان اینکه رهبر معظم انقلاب با توجه به کاستیهای ما در اقناع مردم مسئله جهاد تبیین را مطرح کردند، افزود: مسئله جهاد تبیین مسئله مهمی است؛ البته در جمهوری اسلامی منشاء اقناع، بصیرت است و کسی میتواند اقناع کند که بصیرت داشته باشد. مسئلهای که وجود دارد این است که توان اقناع در نزد دولت، رسانهها و مردم است، اما چه بسا در برخی از مسائل مردم انقلابی از برخی خواص بصیرتر هستند.
وی با تاکید بر اینکه ما نمیتوانیم مردم را در فضای مجازی بدون پشتوانه فکری وتحلیلی رها کنیم؛ اظهار کرد: مسدود سازی فضای مجازی به صورت کوتاه مدت مسئلهای است که در همه کشورها بوده است. مواجه کشورها با رسانهها و مواجه رسانهها با کشورها نیز متفاوت بوده مثلا روسیه اینستاگرام را جزو سازمانهای تروریستی میداند. یا جنگ روسیه و اوکراین شرکت meta که متعلق به اینستاگرام است، قوانین و پروتکلهای نفرت پراکنی را تغییر داد تا اوکراین بتواند شعار مرگ بر روسیه را مطرح کند. همچنین رژیم صهیونیستی از طریق واتساپ و فیسبوک به ردیابی سوژههای خود میپردازد و یا در آلمان کانالهای تلگرامی معترض به سیاستهای بهداشتی این کشور در زمان شیوع ویروس کرونا به اسم گروههای افراطی فیلتر شدند. مضاف بر این کمیته قضائی سنای آمریکا برای جلوگیری از اشتراک گذاری محتوای علیه امنیت این کشور دارای یک لایحه در مجلس سناست و حتی در سال ۲۰۲۰ در آمریکا دریک مقطعی فیلترینگ اتفاق افتاد.
عرفان منش تصریح کرد: فیلترینگ یک سیاست کوتاه مدت برای کارهای امنیتی و درست است؛ اما باید یادمان هم باشد که بخشی از جهاد تبیین قرار است از طریق این شبکههای مجازی اتفاق بیفتد. با این اوصاف امروز برخیها به خاطر فیلترینگ به فضای مجازی دسترسی ندارند و همین مسئله باعث شده تا قدرت اقناع کاهش یابد.
وی با بیان اینکه نظام، همواره به مشارکت و حضور همگانی مردم نیاز دارد و این نکته بسیار مهمی است، افزود: هیچ مسئولی نمیتواند توقع داشته باشد که مردم در صحنههای مختلف حضور داشته باشند؛ اما او در زمان سختیهای معیشتی و دشواریهای زندگی در کنار مردم نباشد. با این اوصاف در فتنه اخیر در رسانههای بیگانه دائما گفته میشد اعتماد اجتماعی و سرمایه اجتماعی در جمهوی اسلامی به حداقل رسیده است. از این رو ما باید توضیح بدهیم که ما به ازای اعتماد در جمهوی اسلامی چیست؟
عرفان منش با اشاره به اینکه اگر جوانان و نسل جدید احساس کنند از مسئولیتها کنار گذاشته میشوند و به آنها توجه نمیشود؛ طبیعتا ما هم نمیتوانیم از آنها انتظار داشته باشیم که در هنگام بحرانها رفتار معقولی از خود نشان دهند، اظهار کرد: شبکههای مجازی نیروی قدرتمندی برای روایت گری، رویداد سازی، بحران سازی، شایعه پراکنی و جولان انواع تحلیلهای درست و نادرست هستند با این اوصاف ما باید به لایههای پیچیده ماجرا هم توجه کنیم.
در ادامه حسن مجیدی دیگر عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع) با بیان اینکه نامگذاری اغتشاشات روی اتفاقات اخیر شاید کمی سوگیرانه باشد و بهتر است یک عنوان بیطرفانهتر وخنثیتر برای آن انتخاب شود تا فضا برای ارائه انواع روایتها باز شود، گفت: نآرامیهای اخیر نه تنها هیچ شمائی از انقلاب نداشته اند بلکه فروکش هم کرده اند؛ اما رسانههای معاند با به کارگیری لفظ انقلاب تلاش میکنند تا در بین معترضین اعتماد به نفس ایجاد کنند.
وی افزود: اگر چه نظام از اهمیت و به رسمیت شناختن اعتراض سخن میگوید، اما به لوازم اعتراض پایبند نیست یعنی نه تنها مجالی برای اعتراض فراهم نمیکند؛ بلکه با هر نوع اعتراضی، اغتشاش گونه برخورد میکند؛ مثلا وقایع دانشگاه شریف زمانی اتفاق افتاد که رئیس جمهور عنوان کرد با ایجاد مرکز ملی گفتگو و اعتراض در فضای آزاد اندیشی موافق است. با این اوصاف این تصور ایجاد میشود که نمیتوان صداقت نظام را در به رسمیت شناختن اعتراض و رد اغتشاش پذیرفت.
مجیدی تصریح کرد: تاکید و تمرکز روی نسل جدید شامل دهه هشتادیها و دهه نودیها شاید پر تکرارترین کلیدواژه در بین جامعه شناسان در بیان بازیگران اعتراضات اخیر بوده و این ناشی از ویژگیها، مختصات ذهنی و تمایلات هویتی جدید نسل جدید بعد از انقلاب است که میخواهد یک سبک زندگی متفاوت با پدران، برادران و خواهران بزرگتر از خود داشته باشد؛ و بعد از این با توجه به اینکه مرگ خانم مهسا امینی جرقه اعتراضات را زد، شاید یکی دیگر از پر تکرارترین عناوین که مورد تاکید جامعه شناسان بوده زنانه بودن این جنبش و اعتراضات بوده است.
وی بیان کرد: اگر چه خیلیها سعی میکنند بگویند شعار زن، زندگی، آزادی شعار کومله بوده، اما همین که این شعار برجسته و پذیرفته میشود نشان میدهد که این سه گانه ترجمه شده بیانها و خواستههای بسیاری از کسانی است که در صحنه حضور دارند.
مجیدی به اهمیت و نقش سلبریتیها در اتفاقات اخیر اشاره کرد و گفت: نتایج پیمایشی که دو سال پیش در کلان شهرهای کشور از سوی برخی چهرههای دولت آقای روحانی و شخصیتهای سیاسی اصلاح طلب انجام شد نشان میدهد گرایش واعتماد به سلبریتیها افزایش پیدا کرده و بالاترین درجه اعتماد نسبت به آنها وجود دارد و دانشگاهیان که مدتها بیشترین اعتماد نسبت به آنها وجود داشت جای خود را به سلبریتیها داده اند و بعد از دانشگاهیان، روحانیت قرار داشتند. همچنین نتایج این پیمایش نشان میدهد که با توجه به تورم و بحران افزایش قیمتها کمترین میزان اعتماد اجتماعی نسبت به بازاریها و کسبه وجود داشته است. با این اوصاف شاید بتوان گفت اگر از همان ابتدا نتایج این پیمایش مورد توجه جدی قرار میگرفت، میتوانستیم تحولاتی مانند تحولات اخیر را پیش بینی کنیم.
وی با بیان اینکه بر اساس نتایج پیمایش مذکور نقش پررنگ سلبریتیها در ناآرامیهای اخیر و استقبال از آنها خیلی هم نباید غافلگیر کننده باشد، اظهار کرد: از دیگر مواردی که در جریان اتفاقات اخیر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته نقش شکاف نسلی و افزایش نقش دانش آموزان و الحاق آنها به دانشجویان، شکاف قومی و شکل گیری داغترین اعتراضات در بین کردها، کاهش ارزشهای دینی در بین نسل جدید، ناکارآمد بودن مدلهای تربیتی، آموزشی و فرهنگی چند دهه اخیر و تاثیر رسانههای جدید و شبکههای اجتماعی روی نوجوانان بوده است.
مجیدی افزود: اگر چه گفته میشود رویدادهای اخیر بیشتر ماهیت هویتی و در ظاهر غیر سیاسی و غیر اقتصادی داشته، اما حتما نارضایتی انباشته شده حاصل از مشکلات اقتصادی، تورم ۴۰ تا ۵۰ درصدی، بیکاری زیاد جوانان و نداشتن چشم انداز روشن از آینده در وقوع اعتراضات موثر بوده و نمیتوان بحث را فقط به بحث هویت تقلیل داد.
وی اضافه کرد: اگر چه اساتید اقتصاد کمتر وارد صحنه تحلیل رویدادهای اخیر شده اند، ولی همان میزانی هم که وارد شده اند خیلی روی این نکته تاکید داشته اند که کشور از سال ۱۳۹۰ به بعد هیچگاه رشد اقتصادی مداومی نداشته به گونهای که در اکثر سالها یا رشد اقتصادی نداشتیم و یا رکود بوده و در کنار بیکاری انباشته به غیر یکی دو سال که تورم تک رقمی داشتیم تورم همیشه دو رقمی بوده است.
مجیدی بیان کرد: ممکن است دوستان بگویند مشابه رویدادهای اخیر در سالهای ۹۶ و ۹۸ نیز در کشور وجود داشته؟ بله، ولی اعتراضات در این سالها اقتصاد پایه بود و امروز اقتصاد پایه نیست؛ اگر چه به نظر میآید همین اعتراضات نیز دارای ریشه و بن مایه افتصادی هستند و اتفاقا به زعم بنده با رویدادهای سالهای ۹۶ و ۹۸ انطباق دارند. به هر روی اعتراضات سالهای اخیر هشدارها و زلزلههای دو سه ریشتری بود که جدی گرفته نشد و امروز نیز اگر اعتراضها را جدی نگیریم، چه بسا باید منتظر زلزلههایی با ریشترهای بیشتر باشیم.