به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، سیزده ... پنجاه و هفت، از جمله «روایتهای مردمی» انقلاب اسلامی ایران است. روایتهایی که کمتر به آن پرداخته شده و این کمکاری باعث فراموشی و کمرنگ شدن وجه «مردمی» بودن انقلاب اسلامی در ادبیات و تاریخ شفاهی شده است. روایتهایی که فارغ از ادبیات حزبی و جنبشیست و از «منِ» انقلابی و انقلابِ من سخن میگوید. طیبه تفرشی به عنوان یکی از میلیونها مردم ایران، آن روزهای پر التهاب را از زبان یک نوجوان که در متن حرکتهای مردمی حضور داشته، روایت کرده و ساسان ناطق به رشته تحریر درآروده است.
برشی از کتاب:
«به طرف سربازی که آنجا ایستاده بود، رفتم و با خشم گفتم:
- اگر آدمهایی مثل تو، به دستور بالادستیها روی مردم سلاح نمیگرفت، مردم، حق این شاه آدمکش رو کف دستش میگذاشتند.
سرباز، گِرد بود و ریزه. وقتی به طرفم چرخید، چشمان آبی و نگاه سردش، مرا ترساند. سلاحش را روی شانهاش جابهجا کرد، دست روی سرنیزهاش گذاشت، به چشمانم خیره شد و لای دندان غرید:
- خانم کوچولو، اگر یه بار دیگه زبون درازی کنی، با همین سرنیزه، زبونت رو میبرم!»