گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- نرگس علینقیان؛ موضوعات تاریخی همواره از مفاهیم خاص برای ساخت فیلم و سریال بودهاند. در میان انواع ژانرهایی که منحصر به ساخت فیلم و سریالهای تاریخی میباشد، ژانر تاریخی-مذهبی در بین مخاطب ایرانی قابل توجه است. از این رو در سالهای مختلف شاهد ساخت این قبیل سریالها از جمله «امام علی (ع)»، «تنهاترین سردار»، «معصومیت از دست رفته»، «مختارنامه» تا جدیدترین آن یعنی «عشق کوفی» بودهایم.
ترکیب خیال و واقعیت، عنصری برای ساخت آثار تاریخی-مذهبی
سریالهای تاریخی-مذهبی گونهای از سریالسازی میباشد که در آن شاهد اتفاقاتی در بعد مذهبی هستیم که در بستری تاریخی روایت میشود. گاهی این نوع از سریالها آنچه را که در واقعیت اتفاق افتاده روایت میکنند؛ مانند سریال «امام علی (ع)». برخی دیگر از کارهایی که در این نوع ژانر تهیه میشود، روایت یک داستان خیالی در بستری تاریخی-مذهبی میباشد. این نوع ترکیب روایتهای خیالی در بستری حقیقی، از جمله آثاری است که میتواند مخاطب را نسبت به خود جذب نماید و روایت تاریخی را به گونهای بهتر به او عرضه کند.
از جمله حوادث تاریخی-مذهبی که در میان فیلمنامهنویسان و کارگردانان ایرانی قابل اهمیت و توجه میباشد، حادثه عاشورای سال ۶۱ هجری قمری است. هنرمندان ایرانی به لحاظ پیوندی عاطفی که میان خود و عاشورا برقرار میکنند، لزوم آن را دانستهاند که درباره این حادثه و جریانات آن به آثار سینمایی و سریالی روی بیاورند.
دو اثر با مفهومی مشترک
قویترین اثری که بتوان گفت در این نوع از ژانر تولید شده است، سریال «مختارنامه» میباشد. این مجموعه تلویزیونی که در سال ۱۳۸۹ از شبکه اول سیما بر روی آنتن صدا و سیما رفت، با بیان قیام مختار ثقفی به حادثه عاشورا نیز میپردازد. این سریال در طول ۴۰ قسمت و با بازی بازیگران مطرحی، چون «فریبرز عربنیا»، «فرهاد اصلانی» و ... توانست در میان مخاطب ایرانی جای خود را باز کند و با وجود تکرار هر ساله آن از تلویزیون، برای مخاطب جذاب باشد.
با وجود آنکه سالهاست از زمان ساخت اثر میگذرد، این سریال ویژگیهای خاصی دارد که تاکنون برای مخاطب ایرانی به عنوان اثری کامل درباره امام حسین (ع) شناخته میشود. از جمله ویژگیها دیالوگهای فوقالعاده آن و همچنین نوع ادا کردن دیالوگها میباشد. علاوه بر آن که دیالوگها حاوی مفاهیم عمیق میباشد، کارگردان بر روی نوع ادا کردن دیالوگها نیز تمرکز کرده است. نه آنقدر دیالوگها ادبی گفته میشود که به اصطلاح مخاطب از آن زده شود و نه آنقدر به شکل ادبیات زمان حال است که مخاطب باور نکند سریال تاریخی است. به اضافه این موارد نیز نحوه بازی بازیگران به قدری حرفهای میباشد که میتواند مخاطب را برای چندین سال پای سریال نگه دارد. این ویژگیهای خاص برای سریالهای تاریخی-مذهبی باعث میشود که حتی اگر اثر متعلق به سالها پیش باشد هنوز برای مخاطب جذاب جلوه کند.
در محرم امسال نیز سریالی بر روی آنتن شبکه سوم سیما رفت که تا حدودی توانست مخاطب ایرانی را باری دیگر با سریالهای تاریخی-مذهبی پیوند دهد. «عشق کوفی» محصول جدید سازمان هنری رسانهای اوج، در محرم ۱۴۰۲ به عنوان سریال مناسبتی در شبکه سوم سیما روی آنتن رفت. این سریال با روایت یک قصه عاشقانه در بستر تاریخی، به حادثه عاشورای سال ۶۱ پرداخت. از جمله نکات مثبت این سریال را میتوان نوع روایت گونه آن دانست. روایت عاشقانهای که به واسطه آن میخواست جریانات قبل از عاشورا را بیان نماید تا به حادثه اصلی برسد، اما به شکلی دچار کلیشه شد و شاید میتوانست روایت عاشقانه را بهتر بیان کند. بحث دیگر نوع دیالوگگویی است. مخاطب میتواند اولین پیوند خود با اثری را پس از ادا کردن دیالوگها برقرار نماید. شاید بتوان اذعان کرد که «عشق کوفی» در دیالوگگویی از «مختارنامه» عقب مانده است. دیالوگها به قدری ادبی بیان میشود که شاید مخاطب نتواند پیوندی بین خود و اثر ایجاد نماید و این منجر به شکاف میشود.
دور زدن تکرار، در گرو تلاش متولیان فرهنگی
هرچند که این اثر ضعفهایی داشت و انتظار میرفت که مخاطب با اثری کامل مواجه شود، در مقابل آثار مناسبتی که در سالهای گذشته با این موضوع ساخته شد، به مراتب بهتر بوده و توانست تا حدودی مخاطب ایرانی رابه سمت تلویزیون متمایل کند. همچنین سالها پس از «مختارنامه» که اثری در این باب ساخته نشده بود، «عشق کوفی» توانست این طلسم را بشکند و به نوعی گامی موثر در این زمینه بردارد.
نکتهای که میتواند دارای اهمیت باشد آن است که آیا پس از سالها مخاطب مایل میشود تا مانند «مختارنامه»، «عشق کوفی» را نیز هر سال ببیند و لذت ببرد؟ قصد بر این نیست که این دو اثر را با هم مقایسه کنیم، زیرا که نوع روایتهای آنان با هم متفاوت است و از این جهت آنها را متمایز با یکدیگر میکند. غرض آن است که تا چه اندازه به ساخت چنین سریالهایی بها داده میشود یا تدبیری در جهت بهتر ساختن آنها اتخاذ میگردد. قرار بر این نیست که تا ابد تنها «مختارنامه» یا دیگر سریالهای تکراری بتوانند مخاطب را به خود جذب کنند، بلکه میبایست متولیان فرهنگی در جهت ارتقا سطح چنین آثاری تلاش نمایند تا علاوه بر آن که روایتها کلیشهای و تکراری نباشد، مخاطب هر سال با آثار جدید و به مراتب بهتر در این حوزه روبهرو شود. اگر چنین سیاستهای فرهنگی اتخاذ گردد و فیلمنامهنویسان و کارگردانان ایرانی در خصوص این نوع ژانر بیشتر تامل نمایند، آن وقت میتوان هر سال با آثار عاشورایی جدید مواجه شد که هرکدام به نوع خود دارای جذابیت بصری و مفهومی میباشند و پیوندی مجدد با مخاطب برقرار مینمایند.