به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، رضا فیاضی بازیگر باسابقه سینما و تلویزیون درباره تازهترین فعالیتهای خود گفت: من حوالی سال ۹۷ بود که به کیش رفتم و چند سالی هم آنجا زندگی کردم. یک کتابفروشی هم آنجا راهاندازی کردیم که هنوز هم فعال است. یک سالن کوچک تئاتر هم آنجا راهاندازی کردم که البته هیچکس به آن اهمیتی نداد. بعد از دوران کرونا و بیماری که به آن مبتلا شدم شرایطی بهوجود آمد که مجبور به بازگشت به تهران شدم و در حال حاضر سه سالی است که در تهران زندگی میکنم. این روزها هم مشغول ایفای نقش در سریالی به نام «غریبه» به کارگردانی سروش محمدزاده هستم.
وی درباره حضورش در سینما و تلویزیون توضیح داد: در سالهای اخیر بیشتر در تلویزیون کار کردهام، اما تجربههای سینمایی زیادی هم دارم که مربوط به این سالها نیست. شاید حق من در سینما بیشتر بود. پیشتر هم گفتهام که من بازیگر بدشانس سینما هستم چرا که همین امروز هم ۵ یا ۶ فیلم اکراننشده دارم. فیلمهایی داشتهام که در زمان تازگی، فرصت اکران پیدا نکردند و طبیعتاً دیده نشدند. از «گزارش مریم» و «سبز کوچک» بگیرید تا فیلمهای دیگری که هنوز اکران نشدهاند.
این بازیگر باسابقه با ابراز ناراحتی از فیلمهای اکراننشده کارنامهاش ادامه داد: در دورهای که کار یک نفر میتواند دیده شود، این اتفاق رخ نمیدهد. بعدها که سفرم به کیش هم به فعالیتم در سینما لطمه زد. حالا که برگشتهام مشغول بازی در سریال هستم.
فیاضی درباره انگیزه خود برای مهاجرت به جزیره کیش هم توضیح داد: این تصمیم را همسرم گرفت و من هم به آن تن دادم. تصمیم اولیه این بود که برای ۲ سال به آنجا برویم، اما این ۲ سال، ۷ سال طول کشید و من به مدت هفت سال از حرفهام دور ماندم. کاری هم که میخواستم در آنجا انجام بدهم موفق نشد. آرزو داشتم یک سالن تئاتر کودک در آنجا راهاندازی کنم، اما هر چه پیگیری کردم، به سرانجام نرسید. تنها توانستم یک کتابفروشی راهاندازی کنم که آن هم به دلیل بروز کرونا، ضربه خورد.
این بازیگر باسابقه درباره دغدغهمندیاش برای فعالیت فرهنگی و هنری در حوزه کودکان، گفت: بسیار در این زمینه دغدغه دارم. آخرین کار تئاتری هم که روی صحنه داشتم، نمایش «سیندرلا» بود. حدود یک ماه و نیم پیش با مریم کاظمی این نمایش را در تالار هنر روی صحنه داشتیم. همواره در این سالها دنبال رویاهای کودکیام بودم؛ اینکه همه کودکان همواره سلامت باشند و امکان بازی کردن داشته باشند.
وی افزود: خودم دوران کودکی سختی داشتم و حتی به نوعی کودک کار بودم! البته نه اینکه یتیم بودم، بلکه پدرم ماشینی داشت که روی آن کار میکرد و یک مغازه فروش روغن اتومبیل هم داشتیم که من هر روز از مدرسه به مغازه میرفتم و تا شب همانجا درس هم میخواندم تا فردا صبح دوباره به مدرسه بروم. یعنی از همان کلاس اول و دوم دبستان، کار میکردم. مجموعه داستانهای بسیاری درباره آن سالها و تجربههایم نوشتهام.
فیاضی با اشاره به آثار منتشرشده خود در بازار کتاب ادامه داد: در این سالها هم رمان چاپ کردهام و هم مجموعه شعر. مجموعه داستان و نمایشنامه هم نوشتهام که خوشبختانه میتوانم از آنها دفاع کنم. آخرین کاری هم که از من منتشر شده رمانی به نام «خری که نمیخواست خر بماند» بود.
این بازیگر باسابقه درباره نقشهایی که مردم بیشتر آنها را به یاد میآورند هم گفت: یکی سریال «امیرکبیر» بهعنوان یک کار تاریخی فاخر در ذهن مخاطبان باقی مانده است و بعد از آن هم «زیزیگولو» و «دنیای شیرین». این کارها بهنوعی شناسنامه کاری من هستند. یکی در حوزه بزرگسال، ۲ تا برای کودک و نوجوان. برخی از مردم هنوز من را «آقای جمالی» صدا میکنند و ادای من در سریال «زیزیگولو» را درمیآورند! (میخندد)
وی با اشاره به اینکه خاطرات بسیاری از برخوردهای مردم در کوچه و خیابان داشته است، عنوان کرد: خیلی از واکنشهای مردم ناشی از خاطرات ذهنیشان است. مجموعه «قصههای تابهتا» یا همان «زیزیگولو» مربوط به اوایل دهه ۷۰ بود و ۳۰ سال از پخش آن میگذرد. خیلی از افرادی که امروز با آنها مواجه میشویم، از پزشک و پرستار تا راننده تاکسی، از آن سالها خاطره دارند. برخوردهای مردم هم عالی و حتی عاشقانه است. خاطراتی از این مواجهههای مردمی دارم که هیچ قیمتی برای آنها نمیتوانم تعیین کنم.
فیاضی ادامه داد: در سفری که به میناب داشتم، دختربچهای سیهچرده که لهجه غلیظی داشت، دست مرا گرفت و در حالی که گویی هم میخندید و هم گریه میکرد، با من صحبت کرد، انگار چیزی را به دست آورده بود که برایش بسیار جذاب است. لبخندهای مردم در این موقعیتها، اصلاً چیز کم ارزشی نیست. اینها داراییهای ارزشمندی است که ما در این سالها به دست آوردهایم.
این بازیگر باسابقه درباره دلایل جذابیت و ماندگاری سریالی مانند «قصههای تابهتا» و امکان تکرار تولیدات مشابه آن برای نسل جدید گفت: واقعیت این است که بچههای نسل امروز، دیگر نوستالژی ندارند. آن زمانها تلویزیون ۲ شبکه داشت، اما سرتاپای تولیدات کودک در آن سالها سرشار از عشق به بچهها بود. امروز واقعاً تولیدات مشابهی نداریم. در آن کار از تخیل و داستان فانتزی گرفته تا موسیقی، چیزهایی بود که بچهها عاشقانه دوست داشتند و با آن زندگی میکردند. «زیزیگولو» در همان دوران جذابیتهایی را خلق میکرد، که امروز دیگر مشابه آن را نداریم.
وی افزود: مرضیه برومند بهعنوان کارگردان این مجموعه، در آن سالها زبان کودکان را خیلی خوب میفهمید، هر چند این سالها کمی از آن فضا دور شده است. تخصص این کارگردان کار برای کودکان است و هر چه در آن سالها ساخته است از «مدرسه موشها» تا همین «زیزیگولو» ماندگار بوده اند.
فیاضی در پایان درباره علاقه خودش به کار کودک یادآور شد: همین امروز اگر ۲ پیشنهاد با شرایط مشابه داشته باشم که یکی کودک و دیگری بزرگسال باشد، حتماً انتخاب کار کودک اولویتم خواهد بود.