گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- فاطمه خلیلی یگانه؛ مستند آخرین خداحافظی به کارگردانی احسان صبوری، در بخش مسابقه ملی کوتاه جشنواره فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» حضور دارد. این مستند چهارشنبه ۲۹ آذرماه در سالن شماره ۶ پردیس چارسو، اکران شد.
روایت مادر شهیدی که اول فکر میکنید شهید او گمنام است، اما بعد میبینید که چیز بدتری بوده و ممکن است احساساتی شوید. از سکانسهای اولیه، تماسهای مادر پیر با فرزندان خود است. بچههایی که روزی تمام وقت و فکر مادر را به خود اختصاص داده بودند و امروز زمانی را دراختیار مادری که دیگر شادابی گذشته را ندارد، نمیگذارند. قابهای اولیه بیآن که صحبتی صورت بگیرد، تنهایی مادر را به تصویر میکشند. داستان مستند در ابتدا به نظر تکراری میآید، اما جلوتر، وقتی مادر از مزار شهید خود صحبت میکند، مخاطب متوجه میشود با ماجرای دلتنگی مادری که شهید خود را نیافته، مواجه نیست. باید گفت، از اینجا به بعد داستان، مخاطب کنجکاوتر، با دقت بیشتری به صفحهی بزرگ نمایش خیره میشود. این کنجکاوی زیادی در این مستند کوتاه طول نمیکشد و در ایستگاه قطار، راز کارگردان برملا میشود.
"آخرین خداحافظی" داستان مادری است که فرصت نکرد با پسر نوجوان خود خداحافظی کند. او سفرهی دلش را برای یکی از کارکنان راه آهن باز میکند و از دلگیری و دلتنگیاش میگوید. دلگیر از همسرش است که او را راه آهن برای آخرین خداحافظی با پسرک نبرد و دلتنگ است، چون دیدار آخر هرگز اتفاق نیوفتاد.
مادر صفرعلی میگوید که به راه آهن میآید به امید آن که، قطاری را پیدا کند که پسرش سوار آن شد و به سفر بیبازگشت رفت. قصد دارد اگر یک زمانی قطار را یافت آن را در آغوش بگیرد و دلتنگیاش را فریاد بزند!
مجموعه قابهای این مستند به همینها بسنده میشود بعلاوهی سکانسی که مادر شهید، بر روی ویلچر نشسته و بستههای نخودچی را برای خیرات به دست مردم میدهد. نخودچیهایی که اول داستان قصد داشت با یکی از فرطندانش برود و آخرسر با نوهاش، ابوالفضل رفت.
احسان صبوری کارگردان مستند آخرین خداحافظی در گفتگو با دانشجو دربارهی دغدغهای که او را به سمت ساخت این مستند کشاند گفت: من قبل از آن که بخواهم سمت مادر این شهید بروم، قصد داشتم یک شهید ورزشکار انتخاب کنم که طرفدار استقلال هم باشد و به این بهانه، بخواهم تاریخچهی استقلال هم در روند کار بگویم. بعد که رفتم و در مرحله تحقیق و پژوهش مادر صفرعلی را دیدم، قلابم به این سوژه گیر کرد!. این داستان غریبی که داشت، من را پابند کرد و احساس کردم که باید همینجا بمانم و اگر قرار هم هست کاری ساخته بشود، اینجا ساخته شود. شهید صفرعلی علیزاده، تا قبل از این فیلم، خیلی شهید مهجوری بود.
احسان صبوری راجع به آن که نسل جوان مخاطبی برای این مستند هستند، گفت: قطعا من فکر میکنم یکی از مخاطبان اصلی یا مخاطبِ هدف آخرین خداحافظی، جوانان باید باشد. چون ببینید، یک پسر ۱۶ ساله، مدرسه و سرکار میرفت و بعد وقتی که برای کشورش اتفاقی میافتد، میرود و از کشورش دفاع میکند. این قطعا خودش یک قهرمان است!. قهرمانان نباید حتما موصوعات بزرگ یا شکلهای عجیب و غریب داشته باشند!. شخصیت صفرعلی، شخصیت قهرمانی است. این خیلی اتفاق مهمی است که با سنی که داشت، این تصمیمات بزرگ را در لحظههای زندگیش میگیرد.
صبوری نقش ساخت مستند را برای حفظ یاد شهدا، جانبازان و ایثارگران، اینطور بیان کرد: ما واقعا نمیتوانیم گذشتهی خود را فراموش کنیم! عموی خودم جانباز هستند و همیشه از کودکی ایشان را میدیدم که یک دست نداشتند و همیشه برایم سوال بود که چرا عموی من یک دست ندارد؟ ببینید ما نباید گذشتهی پرغرور خود را فراموش کنیم. صفرعلی و صفرعلیها بودن که رفتند و ما الان میتوانیم در کشور راحت زندگی کنیم و فارغ از مسئلههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، یک امنیتی داشته باشیم. هر مستندی که در حوزهی دفاع مقدس باشد که بتواند یاد شهدا، ایثارگران و جانبازان باشد، عالی است. اینها باید گفته شود.
وی افزود: الان در هالیوود سالانه میلیونها دلار صرف کرده و قهرمان سازی میکنند، حال این قهرمان کیست؟ سربازی که خودش متجاوز است! از اینها قهرمان میسازند و فیلمهای آنچنانی درست میکنند. ولی اینجا ما، چندین و چند هزار قهرمان داریم، اما واقعا کم لطفی میکنیم و کار نمیسازیم یا اگر هم بسازیم انقدر هجمه از همه طرف وارد میشود که واقعا آدم یک جایی خسته میشود که چرا انقدر هجمه وارد میکنید؟! دلیل این عصبانیت و خشم خیلیها را نسبت به کارهای دفاع مقدسی نمیدانم و درک نمیکنم، البته برای بنده مهم نیست، ولی درکش نمیکنم.
همچنین در رابطه با جشنواره سینما حقیقت، افزود: جشنواره حقیقت، بهار مستندسازهاست. ما در یک سال تمام تلاش خود را میکنیم که بتوانیم به حقیقت برسیم. حقیقت مقصد نیست البته، ولی یک نقطهای است که تمام فیلمسازان مستند را دورهم جمع میکند و حالا با یکدیگر گعده میگیرند. این اتفاق بزرگی است، یعنی چراغ راه را روشن نگه داشته است. واقعا اگر جشنوارهای مثل حقیقت برگزار نشود، معلوم نیست بعد از چند سال چه اتفاقی برای سینمای مستند بیوفتد.
تماشای این مستند به کسانی پیشنهاد میشود که کنجکاو آن هستند یک مادر شهید، چگونه با حسرت آخرین خداحافظیای که نکرد، شب و روز را سپری میکند و برای یافتن پلاک یا صدایی از او، انتظار میکشد.