به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، حجت الاسلام و المسلمین پناهیان در سلسله گفتار خود در مورد رویکرد تاریخی قرآن برای تعلیم و تربیت دینی تلقی فردی از دین را امری فاجعه بار میداند و معتقد است: ما معمولاً دین را با اصول عقائد شروع میکنیم. این روش ناخواسته القا میکند که دین یک امر فردی است، درحالیکه دین بهشدت اجتماعی است. تلقی فردی از دین فاجعهای است که همین امروز داریم در آن زندگی میکنیم. دین سهمیۀ کمی در انتخابات ما دارد، درحالیکه سهمیۀ دین در جامعۀ ما خیلی بالا است. حدود هفتاد درصد افراد در عزاداریهای عاشورا شرکت میکنند یا دوست دارند شرکت کنند، اما همه این افراد در انتخابات شرکت نمیکنند. در اسلام نابی که امام خمینی(ره) معرفی میکند، بالاترین گناه کبیره عدمشرکت در انتخابات است ولی برداشت عمومی از دین اینطور نیست، حتی به منِ طلبه میگویند چرا دربارۀ انتخابات و مسائل سیاسی حرف میزنی؟!
وی در مورد ضرورت بیان آثار اجتماعی دین هم میافزاید: بیایید به شیوۀ قرآن حرف بزنیم. قرآن وقتی میخواهد مخاطبش را به دینداری متقاعد کند از تاریخ اقوام و نحوۀ برخورد آنها با انبیاء سخن میگوید. شهید صدر با برداشت از قرآن میگوید انسان اهل محسوسات است، باید اول حسّ او را تحریک کرد. تاریخ و مسائل اجتماعی همین محسوسات است. ایشان میفرماید صدر اسلام که مردم خودشان را فدای پیغمبر(ص) میکردند، ریشهاش ایمان به مبدأ و معاد نبود؛ ریشهاش دیدن آثار اجتماعی وجود پیغمبر در زمان خودشان بود. ایشان میفرماید در آخرالزمان که دینداری سخت میشود باید به بیان آثار اجتماعی دین پرداخت. ما هنوز این کار را شروع نکردیم.
قرآن -که متن اصلی دین است - در تربیت انسانها بیشتر به تاریخ توجه دارد، یک دلیلش اجتماعی بودن تاریخ است. قرآن به تاریخ سلاطین نپرداخته، حتی به تاریخ انبیاء هم بسنده نکرده، بلکه از تاریخ اقوام بحث کرده است. وقتی شما با تاریخ تربیت شوید، به یک عنصر اجتماعی تبدیل میشوید.
این استاد حوزه و دانشگاه همچنین در مورد زبان بیان دین برای نوجوانان هم نظر جالبی دارد: اگر خواستید با یک نوجوان از دین صحبت کنید، بگویید آیا تو میخواهی عضو گروه پیغمبر بشوی؟ این زبان نوجوان است، نه مباحث اعتقادی، اخلاقی و حتی عرفانی؛ چون نوجوان گروهگرا است و میخواهد عضو گروه بشود. زندگی اجتماعی دردسرساز است، راحتی را از انسان میگیرد. ما سعی میکنیم دینداری فردی را برای جوانهایمان جا بیندازیم، درحالیکه شیرینی زندگی اجتماعی زیر سایۀ دین بیشتر است، اگرچه سختتر است.
پناهیان ما را با این پرسش رو به رو میکند که چرا جا انداختن حجاب برایمان سخت است؟ و پاسخ میدهد: چون اجتماعی بودن دین را جا نینداختیم. چرا در سیاستمداران و مدیران جامعه افراد مشکلدار پیدا میکنیم؟ چون زندگی اجتماعی را بلد نیستیم. اگر ما بخواهیم اجتماعی زندگی کنیم، نهایتاً کارمندی زندگی میکنیم ولی زندگی کارمندی با زندگی اجتماعی دینی فرق دارد.
امامت و ولایت، اصل و اساس دین است. اکثر شیعیان نمیدانند چرا امامت مهمترین امر دین است؛ چون تلقی اجتماعی از دین ندارند. وقتی انسان از فردیت بیرون بیاید و اجتماعی شود و مثل یک رهبر نسبت به جامعه احساس مسئولیت کند، میفهمد که چرا امامت از نماز هم مهمتر است.