شيخ فضلالله نوري از نخستین علمای اسلامی عصر مشروطه بود که به نقشه استعمار در جهت اسلام زدایی و جایگزین كردن حکومت لائیک تحت پوشش مشروطه و قانون اساسی پی برد و سعی کرد تا اجازه ندهند ملی گرایی به جای اسلام گرایی بنشیند.
گروه سياسي «خبرگزاري دانشجو»، «امروز همان روز است، اگر ملت بیدار نشود اگر علماى اسلام بیدار نباشند و غفلت کنند، کار به آنجایی می رسد که آنهایی که مشروطه خواه بودند بدست یک عده کوبیده شدند، تا آنجا که مثل مرحوم حاج شیخ فضل الله نوری در ایران به خاطر اینکه می گفت باید مشروطه مشروعه باشد و آن مشروطه ای که از غرب و شرق به ما برسد قبول نداریم، در همین تهران به دار زدند و مردم هم پای دار او رقصیدند يا کف زدند.»-امام خمینی (ره)
روز ۱۱ مرداد ۱۲۸۸ هجري شمسي است شيخ فضل الله نوري، پرچمدار دفاع از مشروعيت جنبش مشروطه، به دار آويخته شد. حاج شيخ فضل الله نوري از بزرگترين علماي متنفذ ايران در قرن 13 و 14 ه.ق است.
تولد و تحصیلات
فضل الله در سال 1259 ه.ق در نور مازندران دیده به جهان گشود. پس از طی مراحل ابتدایی تحصیل، برای تکمیل دورس خود در اوایل جوانی به نجف اشرف رفت و در سال 1292 ه.ق با مهاجرت به سامرا در زمره شاگردان درجه اول میرزای شیرازی بزرگمرد و قهرمان مبارزه با استعمار انگلیس درآمد و از محضر وی استفاده برد و سرانجام نیز در سال 1300 ه.ق برای تبلیغ معارف اسلامی عازم ایران شد و در تهران اقامت گزید.
مقام علمی شیخ
مقام علمی شیخ تا آنجاست که گفته اند وقتی بعضی از اهالی تهران برای حل مسائل شرعی به میرزای شیرازی رجوع کرده بودند، میرزا گفته بود: «مگر شیخ فضل الله در تهران نیست که به من مراجعه میکنید؟» مرحوم آیت الله میرزا حبیب الله رشتی نیز که عمدتاً از اعطای اجازه اجتهاد به دیگران اکراه داشته و نوعاً در این امر احتیاط زیادی به خرج میداده است، در تقریظ بر رسالة فقهی شیخ فضل الله با عنوان «قاعدة ضمان الید» مقام علمی و تحقیقی شیخ را به نحوی شگفت و کم نظیر ستوده است.
ایشان در بخشی از این تقریظ چنین میآورد: «عالم پرسوز و گداز، فروغ دیده و نور چشمم شیخ فضل الله ... عالمی ربانی و رهنمایی راستین و حقانی و مجتهدی متبحر و کامل و جامع و معقول و منقول گردیده است. رواست که بندگان مؤمن خدا وی را در امور دینی مرجع خود قرار دهند»
از شيخ شهيد دو اثر گرانبها از مجموعه ص آثارش به يادگار مانده است: 1. الصحف المهدويه 2. تذكره الغافل و ارشاد الجاهل.
علامه امينى در مقام علمى او مى گويد: «از اكابر مجتهدان و فقه هاى اماميه و بزرگترين رهبر مذهبى پايتخت كه فضل و دانش از اطراف و جوانبش موج مى زد و بر لابلاى سخنان و سطور نگارشانش مى ريخت»
مقام انقلابی شیخ
شیخ از نخستین علمای اسلامی آن دوران بود که به نقشه استعمار در جهت اسلام زدایی و جایگزین ساختن حکومت لائیک تحت پوشش مشروطه و قانون اساسی پی برد و سعی کرد تا اجازه ندهند ملی گرایی به جای اسلام گرایی بنشیند و به نام آزادی و دموکراسی، بی بند و باری غربی در جامعه اسلامی ایران حاکم شود.
علت مخالفت شیخ با مشروطه را از کلام خود شیخ می توان بازجست «....شما بهتر می دانید که دین اسلام اکمل ادیان و اتم شرایع است و این دین دنیا را به عدل و شورا گرفته، آیا چه افتاده است که امروز باید دستور عدل ما از پاریس برسد و نسخه شورای ما از انگلیس بیاید.....» ، ایشان در جایی دیگر می فرمایند: «من آن مجلس شورای ملی را می خواهم که عموم مسلمانان آن را می خواهند، به این معنی که، البته عموم مسلمانان مجلسی می خواهند که اساسش بر اسلامیت باشد و بر خلاف قران و شریعت محمد (ص) و بر خلاف مذهب مقدس جعفری قانون نگذارند، من این چنین مجلسی می خواهم»
مخالفت با مشروطه
شیخ در هجرت علما به قم نقش مؤثر داشت و تا تسلیم شدن شاه و دولت و صدور حکم مشروطه دست از تحصن برنداشت و خیلی محکم و جدی در راه اعتلای مشروطه گام برمی داشت و زمانی که مشاهده کرد که نقشه طرد اسلام و جایگزینی فرهنگ غرب را در سر دارند به مخالفت برخاست.
شیخ برای این که اعتراض خود را به مردم برساند در سوم تیرماه 1286 به حرم حضرت عبدالعظیم پناهنده شد. حدود 500 نفر او را در این هجرت همراهی کردند، وی مشروطه مشروعه را در آنجا مطرح نمود. او در یکی از سخنرانی های خویش خطاب به مردم حاضر در حرم فرمود: بارها این را گفته ام و باز به شما می گویم که من در موضوع مشروطیت و محدود بودن سلطنت هیچ حرفی ندارم و هیچ کس نمی تواند این موضوع را انکار کند، بلکه برای اصلاح امور مملکت و محدودیت سلطنت و تعیین حقوق و وظایف دولت قانون و دستور العمل لازم است. اما می خواهم بدانم در مملکت اسلامی که دارای مجلس شورای ملی است، قوانین آن مجلس باید مطابق قوانین اسلام و قرآن باشد یا مخالف قرآن و کتاب آسمانی؟!
وی در ادامه قرآن کوچک خود را از جیب بیرون آورد و قسم یاد کرد که من مخالف اساس مشروطیت و مجلس نیستم، بلکه اول کسی که طالب این اساس بود من بودم و فعلا هم مخالفتی ندارم، اما مشروطه به همان شرایطی که گفتم، باید قانون اساسی و قوانین داخلی مملکت مطابق با شرع باشد.
شیخ در دوران استبداد صغیر، همچنان به مخالفت خود با مشروطه ادامه می داد و در نهم دی ماه 1287، توسط شخصی به نام «کریم دواتگر» مورد سوء قصد قرار گرفت و لیکن ضارب موفق نشد و شیخ پس از مدتی وی را مورد عطوفت اسلامی قرار داد و بخشید.
پس از فتح تهران که مشروطه خواهان از هر سو به تهران هجوم آوردند و حکومت استبداد محمد علی شاه را سرنگون کردند، منزل شیخ فضل الله نوری را که از رهبران اصلی مشروطیت و از نخستین قیام کنندگان برای ایجاد عدل و برچیدن بساط ظلم بود ، محاصره کردند.
سربداری دیگر
سرانجام روز 11 رجب سال 1327 قمری حدود هشتاد نفر مسلح ارمنی به منزل شیخ هجوم بردند. «یوسفخان ارمنی» که فرماندهی این گروه را بر عهده داشت، دست ایشان را گرفته، کشان کشان بیرون آورد، داخل درشکه انداخت و فرمان حرکت داد. دو روز بعد؛ یعنی روز سیزدهم رجب که سالروز تولد امام علی (ع) است، شیخ را برای محاکمه به یکی از تالارهای عمارت(کاخ) گلستان بردند.
شیخ ابراهیم زنجانی از اعضای جمعیت فراماسون در ایران و نماینده سه دوره مجلس شورای ملی که ریاست به اصطلاح دادگاه را برعهده داشت، به سرعت چند سوال کوتاه مطرح کرد، وقت نماز رسید، شیخ اجازه خواست تا نمازش را بخواند. نماز ظهرش را همان جا خواند، اما دیگر نگذاشتند نماز عصر را هم بخواند.
پس از محاکمه زنجانی گفت: دیگر بس است. او را به میدان توپخانه ببرید. وصیتی نداری؟ شیخ گفت نماز عصرم مانده است. زنجانی پاسخ داد: این مردم کارهای مهمتر از نماز تو دارند. بیهوده نباید آنها را معطل گذاشت!! میدان توپخانه از جمعیت موج می زد. نیروهای دولتی مردم را کنار می زدند تا راه باز شود. پس از آن شیخ را روی چهار پایه قرار دادند و او از آنجا آخرین سخنان خویش را بیان کرد. وی خطاب به جمعیت تماشاچی فرمود: خدایا! تو خودت شاهد باش که من برای این مردم به قرآن تو قسم یاد کردم. خدایا! تو خودت شاهد باش که در این دم آخر باز هم به این مردم می گویم که موسسان این اساس بی دین هستند و مردم را فریب داده اند. این اساس مخالف اسلام است. محاکمه من و شما بماند پیش پیغمبر اسلام.
قبل از اینکه ریسمان دار را به گردی وی بیندازند یکی از مشروطه خواهان برای او پیغام آورد که شما مشروطه را امضا کنید و خود را از کشتن رها سازید! شیخ فضل الله گفت: من دیشب پیامبر صلی الله علیه و آله را در خواب دیدم و به من فرمود که فردا شب مهمان من هستی و من چنین امضایی نخواهم کرد. و بعد از چند لحظه یوسفخان ارمنی طناب دار را به گردن او انداخت و چهار پایه را از زیر پای ایشان عقب راند و طناب را بالا کشید.
شيخ شهيد در نگاه بزرگان
در وصف خصائل و فضائل شيخ شهيد، سخن هاى بسيارى گفته شده و به نگارش در آمده است. از جمله علامه امينى صاحب الغدير در كتاب شهداء الفضيله مى نويسد: «... تا دسته اى از تبهكاران او را كه دشمن زشتكارى و فريب و كفر بود، مانع خويش يافتند و او را به دار آويختند و شهيد دست ظلم و تجاوز گشت، قربانى راه تبليغ دين، شهيد راه خدا، شهيد مبارزه با زشتى و تباهى و فريب شد...»
زنده ياد جلال آل احمد در كتاب خدمت و خيانت روشنفكران مى نويسد: «... از آن روز بود كه نقش غربزدگى را همچون داغى بر پيشانى ما زدند و من نعش آن بزرگوار را بر سر دار همچون پرچمى مى دانم كه به علامت استيلاى غربزدگى پس از دويست سال كشمكش بر بام سراى اين مملكت افراشته شد...»
رهبر كبير انقلاب اسلامى امام خمينى (ره ) در سخنراني هاى بسيارى از شيخ فضل الله نام برده و از او به عنوان سمبل مبارزه عليه استعمار ياد كرده است. ايشان در جمع مردم قم مى فرمايند: «لكن راجع به همين مشروطه و اينكه مرحوم شيخ فضل الله رحمه الله ايستاده كه: «مشروطه بايد مشروعه باشد بايد قوانين موافق اسلام باشد.» در همان وقت كه ايشان اين امر را فرمود و متمم قانون اساسى هم از كوشش ايشان بود.
مخالفان و خارجي ها كه يك همچو قدرتى را در روحانيت مى ديدند كارى كردند كه براى شيخ فضل الله مجاهد مجتهد و داراى مقامات عاليه را يك دادگاه درست كردند و يك نفر منحرف روحانى نما، او را محاكمه كرد و در ميدان توپخانه، شيخ فضل الله را در حضور جمعيت به دار كشيدند.