کد خبر:۱۹۳۰۹۰
هنرمند هم نبايد سيب زميني باشد - 15

برجي: وقتي آويني گفت 5 رفيق هم برايم نمانده!/درآمدم يك‌دهم يك فوتباليست هم نيست/فقط به خاطر اينكه حرف آقا زمين نماند كار مي‌كنم

... روزي در دفتر سوره مهر در حوزه هنري من خيلي عصباني وارد دفتر كار شدم كه شكايت يك نفري را به مرتضي آويني بكنم؛ همين كه...
گروه فرهنگي «خبرگزاري دانشجو»؛ روز جانباز را هيچ كس به من تبريك نگفت در حالي كه امثال من خودمان را وقف اين سرزمين كرده ايم و ...
 
اين ها كمي از حرف هاي رضا برجي عكاس و مستندساز است كه براي ستون اين هفته «هنرمند هم نبايد سيب‌زميني» باشد به سراغش رفتيم.
 
دلش از مسئولان پر بود و گلايه داشت كه چرا نمي‌گذارند كارش را انجام دهد ...
 
متن زير مصاحبه «خبرگزاري دانشجو» با رضا برجي است: 
 
عكاسي را از لشكر سيدالشهدا شروع كردم
 
از سال 59 و با شروع جنگ به جبهه رفتم و تا سال 63 در جبهه بودم. از سال 63 تا 65 در لشكر سيدالشهدا به عنوان بي‌سيم‌چي و عكاس فعاليت مي‌كردم و در سال 65 آسيب فراواني ديدم.
 
كار عكاسي را از همان سال در لشكر سيدالشهدا آغاز كردم.

سال 65 وارد گروه روايت فتح شدم و به عنوان فيلمبردار كار را در اين گروه آغاز كردم و به عنوان كارگردان در كنار شهيد آويني كار را ادامه دادم.
 
آويني قبل از شهادتش خيلي غريب بود
 
همه دوست دارند از مرتضي آويني چيزهايي بشنوند اما من مي‌خواهم بگويم مرتضي با همه آن خصوصيت‌هايي كه داشت، آدم بسيار ساده و عادي بود و حالا اينكه چرا مورد توجه قرار گرفت، يك بعد آن بعد آسماني ايشان بود.

ما معمولا بعد از مرگ افراد به دنبال آثار آنان مي رويم و وقتي زنده هستند خيلي توجهي به آثارشان نداريم؛ مرتضي از جمله كساني بود كه خيلي غريبانه به شهادت رسيد و قبل از شهادتش خيلي غريب بود.
 
زماني در حوزه هنري خيلي ها جواب سلام آويني را نمي‌دادند، چون ضد مدير مي‌شدند
 
يك روزي در دفتر سوره مهر در حوزه هنري -كه مسعود فراستي هم شاهد اين ماجرا بود- من خيلي عصباني وارد دفتر كار شدم كه شكايت يك نفري را به مرتضي آويني بكنم و به او بگويم كه چه برخوردهايي با ما مي‌شود؛ همين كه وارد شدم قبل از صحبتم مرتضي دستش را جلو آورد و پنج انگشتش را نشان داد و گفت: رضا 5 رفيق هم براي من نمانده است.
 
با حالت بغضي گفت از در حوزه هنري كه مي‌خواهم بيرون بروم يك عده براي اينكه با من برخورد نكنند راهشان را دور مي كنند و به جاي اينكه از در خيابان سميه وارد حوزه شوند، مي‌روند و از خيابان حافظ مي‌آيند كه با من روبه‌رو نشوند.

در آن زمان هر كس با شهيد آويني سلام مي كرد، ضد مدير شناخته مي‌شد و مي گفتند اين هم با شهيد آويني است.

شهيد آويني وقتي كه رفت اين گونه رفت و اينچنين نبود كه كسي وي را بشناسد؛ بلكه مرتضي آن موقع دنبال كسي مي‌گشت كه كارش را انجام دهد.
 
خداوند وقتي اين گونه مرتضي آويني را ديد كه براي شهدا، انقلاب و اسلام خالصانه كار مي‌كند و با تمام وجود براي خدا فعاليت مي‌كند، دستاورد شهادت را نصيب او كرد و ديگر اينكه در جامعه ايران تفكر شهيد آويني رواج پيدا كرد و چيزي را كه او دوست داشت در آن زمان به 10 نفر بياموزد، الان ده‌ها هزار نفر به دنبال آموختن آن هستند و مي‌خواهند اين مطالب را بخوانند، آن را گوش دهند و پاي حرف‌هايش بنشينند كه اين دستمزد شهيد آويني بود.

افرادي كه دور بر آويني حضور داشتند افكار او را قبول نمي‌كردند و بودند كساني كه خيلي به او نزديك بودند اما در واقع فرسنگ‌ها از او فاصله داشتند و افكار مرتضي براي آنان قابل فهم نبود؛ چون آنها حالت‌هاي او را درك نمي‌كردند.

وقتي مرتضي از شهادت صحبت مي كرد، نمي‌دانستند كه چه مي‌گويد و نمي‌توانستند شهادت و شهيد را درك كنند؛ اما بالعكس كساني هم وجود داشتند كه از شهيد آويني دور بودند، اما در واقع به او خيلي نزديك بودند.

شهيد آويني حاصل سال‌ها تلاش، رنج و بي‌خوابي‌هاي خود را توانست در كام مردم بريزد و به اين مرحله برساند.

در حال حاضر، دشمن با تمام قوا در حوزه فرهنگ فعاليت مي‌كند
 
تهاجم فرهنگي، اول دل‌ها را خالي مي‌كند، حرف‌ها را تهي مي‌كند و بعد به فرهنگ ضربه مي‌زند؛ الان دشمن با تمام قوا در حوزه فرهنگ فعاليت مي‌كند و براي نوزاد تا انسان 90 ساله برنامه فرهنگي دارد و اگر ما در اين حوزه كار نكنيم، اگر توليد فرهنگي نداشته باشيم و دستمان در اين حوزه خالي شود، دشمن براي تهاجم دستش بيشتر باز مي‌شود.

اگر در زمينه فرهنگي كه يك وجه اصلي آن هنر است توليدات بيشتري داشته باشيم، مي‌توانيم جلوي تهاجم فرهنگي را بگيريم؛ در غير اين صورت، اگر جبهه فرهنگي را ببازيم بقيه جبهه‌ها را هم باخته‌ايم.

ما بايد در حوزه فرهنگي با دست پر از پنجره هنر جلوي تهاجم فرهنگي بايستيم و اگر صندوق‌هاي ما از برگ‌هاي سبز و عشق و دوستي خالي شود، صندوق‌هاي ما از خفت و خواري پر مي‌شود.

كساني كه دستي بر آتش دارند نبايد اين صندوق‌ها را از عزت و شرف و دين خالي كنند و بدانند اگر اين ارزش‌ها كم شود به خفت و خواري‌ها اضافه مي‌شود.

بايد مشخص كنيم ما كه ام‌القري مسلمين هستيم چرا بيشترين لوازم آرايش را وارد مي‌كنيم!
 
بنابراين بايد فكر شود كه چگونه جامعه ما در مقابل تهاجم فرهنگي قرار مي‌گيرد و چرا كشور ما كه به عنوان ام القري مسلمين است، بيشترين لوازم آرايش در آن استفاده مي‌شود؛ اينها نشان مي‌دهد كه صندوق ارزش‌هاي ما دارد از برگ‌هاي باارزش خالي مي‌شود و بي‌ارزش‌ها به آن اضافه مي‌شود.

اتفاقي نمي‌افتد مگر اينكه ما رويه كار فرهنگي را تغيير دهيم و توليدات هنري داشته باشيم؛ چون با توليدات هنري مي‌توان جلوي تهاجم را گرفت و اگر نتوانيم توليدات قوي در زمينه هنر داشته باشيم، مسلماً از قبل بازنده هستيم.

سينماي مستند نياز به حمايت جدي دارد
 
سينمايي مستند ما نياز به حمايت جدي مسئولان دارد و هر برخوردي كه با من به عنوان يك مستندساز در كشور مي‌شود، آيينه اي است براي ديگران.
 
بارها شنيده ام كه مستندسازان جوان مي‌گويند: «من براي چي بروم به كشورهاي ديگر و جانم را به خطر بيندازم؟ آخرش يكي مي شويم مثل رضا برجي كه اين گونه با او برخورد مي‌شود.»

نه تنها با رضا برجي بلكه با خيلي‌هاي ديگر و از جمله جانبازان جنگ اين چنين برخورد مي‌كنند؛ من مي‌خواهم بگوييم قدر آدم‌ها را بايد بدانيم، قدر كساني كه در جنگ بوده‌اند و جنگ را درك كرده‌اند بايد دانست؛ قدر عكاس‌هاي جنگ را بدانيم.

درآمد من يك دهم درآمد يك فوتباليست نمي‌شود
 
وقتي قدر اين افراد را ندانيم مسلماً كسي ديگر وارد گود مي‌شود و اگر نتوانيم از اين قهرمانان تجليل كنيم، يك فوتباليست وارد ميدان مي‌شود و يك ميليارد قرارداد مي‌بندد اما من كه جانم را كف دستم گذاشته‌ام و رفته‌ام از 14 جنگ عكس گرفته‌ام، درآمدم يك‌دهم پول يك فوتباليست نمي‌شود.
 
يعني كار رضا برجي كه 20 سال عمرش را گذاشته، جانش را در اين راه صرف كرده، شكنجه‌ها شده، گرسنگي‌ها و سرما و گرما را تحمل كرده و 20 سال در اين راه زحمت كشيده است درآمدم به اندازه يك نيم فصل يك بازيكن فوتبال هم نيست، بدانيد تا وقتي كه اين گونه برخورد شود همين وضعيت باقي است.

نبايد پخش مستند در شبكه هاي ديگر با وجود شبكه مستند بسته شود
 
شبكه مستند، شبكه خوبي است و اميدوارم بتواند به چيزي كه برايش طراحي كرده‌اند، برسد؛ اما اين گونه نيست؛ مگر ما چقدر توليدات مستند داريم؟ همين شبكه چقدر از توليدات خودمان مي باشد؟ درست است كه بايد شبكه مستند داشته باشيم، اما نبايد باكس مستند در ساير شبكه‌ها بسته شود.

نبايد مستند را جوري كنيم كه تماشاگر خاص داشته باشد؛ مستند ساز از دل جامعه است و حرف دل جامعه را مي‌زند و درد جامعه را مي‌گويد و بايد در تمام جاهايي كه جامعه بر آن نظر رسانه‌اي دارد، حرف زده شود و مستندها پخش گردد.

براي مستندهايي كه در حوزه اجتماعي و فرهنگي انجام مي‌شود، با اين همه سختي‌ها، تحمل كردن اخم‌هاي آقايون، چپ‌چپ نگاه كردن آنها، پشت درها ايستادن و با خفت و خواري گردن كج كردن براي اينكه بخواهيم يك فيلم بسازيم، زياد است.

بيشتر انرژي من در ساخت مستند، براي دريافت مجوز تلف مي شود
 
60 درصد انرژي من براي اينكه بخواهم مستند بسازم، براي دريافت مجوز در كشور تلف مي‌شود و فقط 40 درصد انرژي براي كار مي‌ماند؛ آقايون مسئول 60 درصد انرژي ما را تهي مي‌كنند و وقتي كه من 60 درصد انرژي‌ام در اينجا تخليه شود، ديگر چيزي نمي ماند كه بروم و حرفي را بياورم و بزنم.
 
در حال حاضر، آنقدر دست من بسته است كه نمي توانم حتي يك تله فيلم دفاع مقدس بسازم
 
الان دست من آنقدر بسته است كه نمي‌توانم دو تا سريال يا تله فيلم براي هفته دفاع مقدس راجع به جنگ كار كنم و وقتي هفته دفاع مقدس مي‌شود، نمي‌توانم بروم حتي يك مستند در مورد اين قضيه بسازم.

دست مستندسازها كوتاه است؛ چرا من نبايد آنقدر دستم باز باشد كه سالي پنج تا اثر داشته باشم؟ چرا نبايد دستم باز باشد كه سه اكيپ به جاهاي مختلف بفرستم كه فيلم بسازند؟ چرا الان كه رضا برجي 30 سال است در كار مستندسازي است، نبايد سه تيم داشته باشد كه بتوانم آنها را به مرز سوريه، تركيه و لبنان بفرستد و قضايايي كه در منطقه است را به تصوير بكشد؟

به مسئولان گفتم اجازه دهيد كارمان را در حوزه مستند بدون خفت و خواري انجام دهيم 
 
چرا من نبايد آنقدر پول داشته باشم كه حركتي كنم؟ من به آقايان مسئول گفتم فكر كنيد كه رضا برجي يك ميليارد تومان برداشته و فرار كرده است؛ اجازه دهيد كه ما كارمان را در حوزه مستند انجام دهيم نه اينكه براي اندكي پول خفت و خواري بكشيم و برويم پشت درهاي اتاق مسئولان ساعت‌ها منتظر بمانيم تا بخواهم ارزشي را بياوريم و به نمايش بگذاريم.

چطور مي‌توانم وقتي خودم اينقدر سختي مي‌كشم به ديگري بگويم كه به حوزه مستند بيا و چون تو عزتمند هستي سرت را بالا بگير و فعاليتت را انجام بده؟ حرف من اين است كه مسئولان به آدم‌هايي كه مي‌توانند كار كنند برسند؛ ما حتي دستمان كوتاه است از اينكه بنشينيم و با مسئولان حوزه فرهنگي صحبت كنيم و مشكلاتمان را با آنها مطرح كنيم.

من الان دو سال است كه مي‌خواهم يك قرار ملاقات با شخصي بگذارم؛ اما هر چه تماس مي‌گيرم، حتي مسئول دفتر اين فرد هم جواب تلفن من را نمي‌دهد؛ بعد همين آقايان مي‌آيند و از تهاجم فرهنگي حرف مي‌زنند كه واقعاً خنده‌دار است.

 
فقط به خاطر اينكه حرف آقا زمين نماند كار مي‌كنم
 
والله به خاطر اينكه حرف حضرت آقا روي زمين نماند ما كار مي‌كنيم و اگر حرف آقا نبود من هم مانند ديگر هنرمندان به كشورهاي ديگر مي‌رفتم كه فرش قرمز برايم پهن مي كردند.

من اينجا ايستاده‌ام و دارم كار مي‌كنم؛ تويي كه مسئول فرهنگي هستي بفهم كه من مي‌توانم در اين عرصه كار كنم.

 
روز جانباز را حتي يك مسئول فرهنگي هم به من تبريك نگفت/جزء ليست سفيد صداوسيما هستم اما اجازه كار ندارم
 
روز جانباز فقط آقاي زريبافان SMS تبريك فرستاد و حتي يك نفر از مسئولان فرهنگي تبريك نگفته است؛ من جزو ليست سفيد صدا و سيما هستم و نمي‌دانم چرا، اجازه نمي‌دهند كار كنم.

ما كار خودمان را مي‌كنيم تا آنان هم به سختي كار كنند و از اين پس هم همين روند را ادامه مي‌دهم؛ الان دو سال است كه با آقاي جوانبخش كه از نويسندگان خوب ما است كار را شروع كرده‌ام و انرژي زيادي براي توليد مستندات قديمي دارم؛ اما نمي‌دانم چرا بعضي‌ها بدشان مي‌آيد از اينكه ما كار كنيم و بايد مسئولان فرهنگي بدانند كه اگر ما بتوانيم توليدات خوبي در اين حوزه داشته باشيم به نفع آنهاست.

مگر من نشانه ايثار و درجه يك هنري ندارم؟ پس به خاطر اين نشانه‌ها كه خودتان آن را به من داديد، اجازه دهيد كارمان را كنم.

من دارم در حوزه مستند كار مي‌كنم كه پس‌فردا يك عده نگويند حضرت آقا حرفي در اين حوزه زد اما چهار نفر نبودند كه كار كنند؛ من براي اينكه حرف آقا روي زمين نماند كار مي‌كنم.

 
به خاطر كمك‌هاي حضرت آقاست كه مي‌توانيم در اين حوزه كار كنيم
 
ديدار من با حضرت آقا خصوصي نبود و در يك ضيافت افطاري بعد از افطار ايشان را ديدم و فقط حرفم به ايشان اين بود كه كمك كنيد ما بتوانيم كار كنيم و ايشان هم كمك كردند و اينكه ما الان داريم در اين حوزه كار مي‌كنيم به خاطر كمك‌هاي حضرت آقا است.
 
اما ايشان بيشتر از اين نمي‌توانند وارد جزئيات شوند؛ زيرا مشغله زيادي دارند و به ما گفتند الان دولت با شماست برويد و از دولت كمك بگيريد و كار كنيد؛ اما حرف من اين است كه بايد كار به من بدهند و الان من با كسي دارم كار مي‌كنم كه در حوزه كاري خودش 60 كتاب نوشته، مستند هم كار كرده و يك نويسنده با تجربه است و با من كه مستند كار كرده‌ام، مي‌توانيم كارهاي بزرگي را انجام دهيم؛ اما يك سري افراد هستند كه دوست ندارند ما كار كنيم من نمي‌دانم كه بايد چه كار كنيم و همين افراد چوب لاي چرخ ما مي‌گذارند.
 
من چرا بايد بروم و پشت در آقاي رئيس ساعت‌ها بايستيم و در آخر هم جوابي به من ندهند؟
 
در سال گذشته من 50 مرتبه گفتم يكي از مسئولان خبر تلويزيون بنشيند و من هم باشم كه بحث كنيم كه چرا در خبر تلويزيون بحران وجود دارد و چرا ما نمي‌توانيم خبرسازي كنيم.
 
مستند بوسني را به تازگي تمام كرده‌ام

مستند «بوسني» تازه تمام شده كه از همه مستندها به نظر خودم بهتر درآمده است؛ البته مستند «مادران صهيونيست» را خيلي دوست دارم چون اين قصه، قصه حقوق بشري است كه اروپا از آن دم مي‌زند و مي‌خواهيم بگوييم كه حقوق بشر در اروپا معني ندارد و چرا در عرض 48 ساعت، 12 هزار مردم مسلمان را قتل عام كردند.

اين نسل كشي‌ها در اروپا با مواضع صرب‌ها وجود دارد اما آنها نمي‌خواهند قبول كنند و من مي‌خواهم با اين مستند خيلي جاها بروم و حرف‌هاي زيادي براي گفتن دارم كه اصل آن احقاق حقوق مادران صهيونيست است.
 
سوالم اين است چرا مسئولان فرهنگي به دفاع مقدس اهميت نمي‌دهند؟
 
اين سوال رضا برجي از مسئولان فرهنگي است كه چرا ما نبايد جايي را براي نمايش عكس هاي شاهكار دفاع مقدس داشته باشيم؟ چرا مسئولان فرهنگي ما آنقدر به مقوله دفاع مقدس بي اهميت هستند؛ واقعا چرا؟ بايد به اين كم كاري ها پاسخ بدهند.
 
ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار