کد خبر:۲۰۲۷۰۱
هنرمند هم نبايد سيب زميني باشد - 19

فريدوني: ماجراي آبگوشت خوردنمان با شهيد چمران در جنگ/ سنگ قبري كه يكي از عكس‌هاي جنگ روي آن حك شد/ پر تيراژترين عكس زمان انقلاب چه بود؟

بعد از اينكه كار پل تمام شد و ما توانستيم به هدف‌مان برسيم قرباني نذر كرديم و خاطرم هست بچه‌ها گوسفند را قرباني كردند و آن روز ظهر ...
گروه فرهنگي «خبرگزاري دانشجو»؛ قبل ترها اسمش را شنيده بودم، حتي وقتي كه با ميرهاشمي، مسئول انجمن عكاسان انقلاب و شجاعي طباطبايي، رئيس خانه كاريكاور هم گپ و گفتي داشتم براي شنيدن خاطران عكس دوران جنگ علي فريدوني را براي مصاحبه پيشنهاد دادند.
 
چند باري تلفني صحبت كرديم و هر دفعه به يك بهانه قرار مصاحبه كنسل مي شد، تا اينكه بالاخره ماه مبارك كه تمام شد، قرار مصاحبه مان جور شد.
 
فريدوني از آن جمله عكاساني است كه از دوران انقلاب عكاسي را با دل و جرات شروع كرده. حتي زماني كه بالاي خبرگزاري ساواك مستقر بود باز هم جرات كرده و عكس هاي منتشر نشده امام خميني(ره) را چاپ كرده خيلي حرف داشت.
 
وقتي از صحنه عكس هايي كه در دوران جنگ گرفته حرف مي زديم بغضش گرفت، اشك ريخت و با مهرباني به من گفت: دختر جان اينقدر من را اذيت نكن!
 
حرف هاي فريدوني خواندني تر از آن است كه فكرش را مي كردم...
 
آرزو داشتم عكاس خبري باشم/تحصيلات دانشگاهي ندارم و همه حرفه اي تجربي است
 
متولد 1334 هستم و در شهريار به دنيا آمدم از سال 1349 از شهريار به تهران كوچ كرديم و شروع كارم در عكاسي شاهرخ در چهارراه عباسي تهران بود.
 
حدود 7 سال در عكاسخانه كار مي‌كردم تا اينكه در سال 56 به خدمت خبرگزاري ايرنا درآمدم و در قسمت لابراتور مشغول به كار شدم همزمان با فعاليت‌هايم در خبرگزاري ايرنا بعدازظهرها در عكاسي شاهرخ فعاليت مي‌كردم.
 
آن زمان آرزويم اين بود كه يك روز عكاس خبري باشم و بتوانم دوربين دست بگيرم؛ در زمينه عكاسي تحصيلات دانشگاهي ندارم و كارم تجربي است تقريبا كار عكاسي به شكل جدي‌ را در دوران جنگ به شكل رسمي آغاز كردم.
 
خاطرم هست آن زمان متاهل بودم و در سن 21 و 22سالگي خداوند 2 فرزند به من داده بود.
 
 
پدر همسرم از مبارزين انقلاب بود/عكس‌هاي امام خميني را در پاريس شبانه به شكل مخفيانه چاپ مي كرديم
 
در دوران انقلاب وقتي با خانواده همسرم آشنا شدم چون پدر همسرم از مبارزين انقلاب بود و از دوران رضاشاه به شكل مخفي مبارزه مي‌كرد وقتي امام عازم پاريس شدند فعاليت‌هاي ايشان بيشتر شد و در سال 56 زماني كه با اين خانواده وصلت كردم وارد بحث‌هاي سياسي شدم خدا را شاكرم كه در دوران انقلاب به واسطه خانواده همسرم و حرفه عكاسي وارد فعاليت‌هاي انقلابي شدم.

آن زمان امام كه به پاريس رفته بودند عكاس‌هايي به شكل محرمانه در سايز 9 در 12 به دست ما مي‌رسيد و ما با همكاري عكاسخانه‌اي كه در آن فعاليت مي‌كرديم از ساعت 10 شب تا نيمه‌هاي شب اين عكس‌ها كه به دست پدر همسرم و يا افراد ديگر مرتبط با امام خميني مي‌رسيد به چاپ مي‌رسانديم عكس‌هاي به چاپ رسيده را به دست شهرستان‌ها و ديگر فعالين انقلاب مي‌فرستاديم.

طبقه بالاي خبرگزاري ايرنا ساواك بود/سال 57 جرات كردم عكس امام خميني را در ايرنا منتشر كنم
 
من در سال 57 كه در خبرگزاري ايرنا مشغول بودم جرات پيدا كردم كه بتوانم عكس‌هاي امام خميني را در خبرگزاري رسمي ايران كه همان خبرگزاري پارس بود كه بعدا به نام ايرنا تغيير پيدا كرد به چاپ برسانم طبقه بالاي خبرگزاري ايرنا ساواك وجود داشت و من خاطرم هست خيلي از بچه‌ها با وجود اينكه خانواده‌هاي مذهبي داشتند به من تذكر مي‌دادند كه در انقلابي‌گري افراط نكن و به فكر زن و بچه‌ات باش اما من آن زمان جرات پيدا كردم عكس‌هاي امام خميني به خبرگزاري بياورم و قبل از انقلاب آن ها رابه چاپ برسانم.
 
پر تيراژ ترين عكس دوران انقلاب
 
اين عكس‌ها پرتيراژترين عكس‌هاي دوران انقلاب بود كه در خبرگزاري ايرنا به چاپ رسيد آن زمان مجلات و روزنامه‌ها هيچ كدام عكس نداشتند هنوز كه هنوز است يعني امروز در سال 91 همان عكس‌هايي كه ما مخفيانه در عكاسخانه به چاپ مي‌رسانديم و با جرات من در خبرگزاري ايرنا منتشر شد يكي از پرتيراژترين عكس‌هاي قرن است و امروزه هم در تمام مطبوعات از آن عكس‌ها استفاده مي‌شود.
 
پدر همسرم در دوران انقلاب به تعدادي از جوان‌ها آموزش نظامي مي‌دادند قبل از انقلاب فعاليت‌هايشان زيرزميني بود اما انقلاب كه روز به روز پررنگ‌تر شد فعاليت‌هاي بچه‌ها هم پررنگ‌تر شد تعدادي از شاگردان‌شان را براي گذراندن دوره‌هاي نظامي و چريكي به خارج از كشور اعزام كردند و تمام هزينه‌شان را خودشان پرداخت كردند.
 
عكس هايي كه از راهپيمايي هاي دوران انقلاب گرفتم
 
روحيه انقلاب‌گري پدر همسرم در من هم تاثيرات زيادي داشت خاطرم هست در راهپيمايي‌ها هماهنگ مي‌كرديم كه هر كدام‌مان مسئوليت يك كار را به عهده بگيريم به عنوان مثال يكي مسئوليت نظم راهپيمايي را به عهده مي‌گرفت و ديگري مسئوليت هماهنگي شعارها.
 
برادر همسرم دوربين شخصي داشت و من گهگداري با دوربين ايشان از راهپيمايي‌هاي دوران انقلاب عكس مي‌گرفتم اما متاسفانه در سال 62 ايشان براي ادامه تحصيل به آلمان رفتند و دوربين را هم با خوشان بردند من از خيلي از صحنه‌هاي انقلاب عكس گرفتم اما خودم آن عكس‌ها را ندارم و نمي‌دانم آيا هنوز در دوربين برادرم همسرم وجود دارد يا نه.

ماجراي عكس معروف پلكان هواپيماي امام خميني
 
روز ورود امام به تهران من اولين عكاسي بودم كه عكس معروف امام خميني(ره) را كه از پلكان هواپيما پايين مي‌آمدند ديدم.
 
آقاي قديري كه دبير عكس خبرگزاري ايرنا بود از بين چند عكاسي كه در خبرگزاري ايرنا داشت هر عكس را متناسب با توانايي‌اش در روز 12 بهمن در قسمت خاصي تقسيم كرده بود.
 

آقاي حسين شركت همان عكاسي بود كه عكس معروف امام خميني در پلكان هواپيما را گرفته بود ايشان آدم شجاع و نترسي بود و به نظرم يكي از بهترين انتخاب‌ها براي فرودگاه بود با حجم خبرنگارهايي كه آن روز در فرودگاه مستقر بودند گرفتن اين عكس شاهكار بود و ايشان توانسته بود 7 الي 8 فرم از پلكان عكس بگيرد اين عكس پرتيراژترين عكس آن برهه زماني شد و بيش از ده‌ها هزار فرم از اين عكس چاپ شد مردم در خانه و مغازه‌شان اين عكس را با سايزهاي مختلف چاپ كردند و بر ديوارها نصب كردند.
 
ما آن زمان خيلي خوشحال بوديم كه توانسته‌ايم در جهت فعاليت‌هاي انقلاب كاري بكنيم.
 
چگونگي توزيع عكس ها در در زمان انقلاب بين مطبوعات
 
كم كم به راستاي تاريخ، عكس‌هاي وقايع مهم را چاپ مي كرديم و به مطبوعات مي‌داديم خاطرم هست چون ايرنا تنها خبرگزاري رسمي كشور بود و همه دنيا آن را مي‌شناخت مسئوليت پوشش تصويري كليه مطبوعات به عهده ايرنا بود.
 
وقتي عكس‌ها گرفته مي‌شد دبير خبر تصاوير را انتخاب مي‌كرد و چند فرم گزينش شده چاپ مي‌شد و به شكل جداگانه بسته ‌بندي مي‌شد و به مطبوعات و خبرگزاري‌هاي ديگر با پيك ارسال مي‌شد.
 
با شروع جنگ براي عكاسي جنگ داوطلب شدم
 
در اواخر سال 58 كه جنگ شروع شد من به آقاي قديري، دبير عكس خبرگزاري اعلام كردم اگر عكاسي حاضر نشد به جبهه برود روي من حساب كند و من داوطلب هستم آن زمان با گروه چريك و نامنظم شهيد چمران در سوسنگرد ماموريت‌هاي چند روزه داشتم خاطره‌ جالبي از آن روزها با شهيد چمران دارم كه براي‌تان تعريف مي‌كنم:

ماجراي آبگوشت خوردنمان با شهيد چمران در جنگ/عكس يادگاري كه با چمران گرفتيم
 
شهيد چمران چون از مبارزين لبناني بودند بچه‌هاي ايراني را به شكل داوطلبانه آموزش نظامي مي‌دادند و با برخي فنون و ادوات جنگي مثل ژ-3 آشنا مي‌كردند ما وقتي وارد سوسنگرد شديم شهيد چمراني پلي را طراحي كرده بودند كه روي رودخانه كرخه قرار بگيرد اين پل به شكل ابتكاري بود.
 
خاطرم هست تويوپ‌هاي چرخ عقب تراكتور را به تعداد زياد باد كردند و در رودخانه قرار دادند بچه‌ها عرض رودخانه را با لاستيك‌ها و طناب و ميخ بستند و روي آن تخته انداختند نا نيروها بتوانند از روي پل عبور كنند.
 
آن زمان عراقي‌ها از لحاظ زرهي خيلي قوي بودند و مرتب به منطقه سوسنگرد حمله مي‌كردند قرار بود كاري انجام شود كه آب همه منطقه را فرا بگيرد تا تانك‌هاي دشمن به گل بنشينند و نتوانند از منطقه عبور كنند بعد از اينكه كار پل تمام شد و ما توانستيم به هدف‌مان برسيم قرباني نذر كرديم و خاطرم هست بچه‌ها گوسفند را قرباني كردند و آن روز ظهر آبگوشتي بار گذاشتند و همگي به همراه شهيد چمران روي آن پل چوبي آبگوشت خورديم.
 
 
 
ياد جاويدالاثر كاظم اخوان بخير آن روز ايشان هم در جمع ما حضور داشتند و من به همراه ايشان و شهيد چمران عكس يادگاري‌اي گرفتم كه الحمدالله اين عكس‌ها موجود است.

چمران خيلي عاطفي بود/رزمنده هارا عين بچه هايش دوست داشت
 
متاسفانه لحظه شهادت شهيد چمران نزد ايشان نبودم در همان عمليات‌هاي پارتيزاني كه با چمران بودم متوجه شدم ايشان خيلي آدم عاطفي‌اي هستند رزمنده‌ها را مثل فرزند خودش نوازش مي‌كرد و بچه‌ها را عين بچه‌هاي خودش دوست مي‌داشت به خاطر همين ويژگي‌ها بود كه خيلي از نيروهاي مردمي براي چمران ارزش قائل بودند و به ديد پدر به ايشان نگاه مي‌كردند چمران اگر به كسي مي گفت برايش سر بدهد آن فرد حاضر بود همه وجودش  را به خاطر چمران فدا كند.
 
اولين باري بود كه صداي توپ و تانك را از نزديك مي شنيدم
 
كم‌كم وقتي جنگ پيش مي‌رفت و به ماجراي حصر آبادان رسيديم خاطرم هست نزديك به 45 روز به‌ آبادان اعزام شدم و در اغلب بمباران‌ها حضور داشتم آن زمان اولين باري بود كه صداي گلوله را به شكل نزديك مي‌شنيدم من آن زمان 22 سال بيشتر نداشتم و تا به حال جنگ را از نزديك تجربه نكرده بودم جنگ كه پيش مي‌رفت تجربه من هم بيشتر مي‌شد و دل و جرات بيشتري پيدا مي‌كردم آن زمان من تنها عكاسي بودم كه از طرف مطبوعات رسمي عازم شده بود.
 
18 هزار اسيري كه در عمليات فتح المبين گرفتيم
 
عمليات فتح المبين در سال 61 انجام شد اسفند ماه عازم منطقه شديم و شب عيد در كنار رزمنده‌ها بوديم نيرو آمادگي زيادي داشت خدا را شكر وسعت عمليات خيلي زياد بود و توانستيم در مراحل اوليه عمليات به اهداف خوبي دست پيدا كنيم در اين عمليات توانسته بوديم دشمن را غافلگير كنيم و حدود 18 هزار اسير عراقي از دشمن به اسارت ما در آمد.
 
بچه‌هاي آرپي‌چي زن توانستند در مراحل اوليه عمليات توپخانه عراق را بگيرند وقتي توپخانه گرفته شود چون مهم‌ترين پشتيبان نيروهاي پياده است ديگر سرباز دشمن هيچ پشتوانه‌اي ندارد و وقتي كمكي به سرباز نرسد يا مجبور به عقب نشيني مي‌شود و يا تسليم.

خاطراتي كه از غذا خوردن ها در دوران جنگ دارم/وقتي فرمانده ها هم ظرف مي شستند
 
در طول مدتي كه در جنگ بودم 3 بار به صورت شديد مجروح شدم كه يك بار آن 45 روز در بيمارستان بستري شدم خاطرم هست عمليات الله‌اكبر، مسلم‌بن‌عقيل و والفجر مقدماتي عمليات‌هايي بود كه در آنها مجروح شده بودم اما متاسفانه سعادت و لياقت شهادت را نداشتم.
 
فضاي جنگ خيلي روحاني و عرفاني بود وقتي كنار بچه‌ها بودم فكر نمي‌كردم متاهل هستم و دو فرزند كوچك دارم؛ فرزند براي پدر و مادر خيلي عزيز است ولي اينقدر فضاي جنگ مردمي و صميمي بود كه آدم احساس تنهايي نمي‌كرد موقع غذا خوردن بچه‌ها به شكل صميمي سفره مي‌انداختند و كنار هم مي‌نشستند تفاوتي نمي‌كرد كه چه كسي فرمانده است و چه كسي رزمنده يكي سفره مي‌انداخت، يكي ظرف مي‌شست، يكي سفره‌ها را جمع مي‌كرد اين حس ها ديگر در طول تاريخ پيدا نمي‌شود شايد اگر از صبح تا شب براي‌تان خاطره بگويم باز هم زمان كم بياورم.
 
تصوير رزمنده اي كه بعد از عمليات در سنگر در حال قران خواندن بود يكي از بهترين عكس هاي دفاع مقدس شد
 
برايتان چند خاطره تعريف مي‌كنم: يكي از بهترين صحنه‌هايي كه من عكاسي كردم مربوط به ظهر عمليات فتح‌المبين است روز دوم عمليات بود كه همه در سايه و سنگر پناه گرفته بودند هوا خيلي گرم شده بود من همين طور قدم مي‌زدم و در خاكريزها دنبال سوژه بودم يك دفعه صحنه‌اي ديدم كه خيلي به دلم نشست و يكي از بهترين‌هاي عكس‌هاي دوران دفاع مقدس شناخته شد.
 
من عكس را از دور گرفتم كه رزمنده متوجه نشود رزمنده‌اي در سنگر تنها نشسته بود پوتين‌هايش را جمع كرده بود و در كنارش قرار داده بود يك قرآن كوچك در دستش گرفته بود و با حس و حالي زمزمه مي‌كرد و اشك مي‌ريخت من خيلي از عكس‌هاي دفاع مقدسي را كه با دوربين گرفتم دوست دارم يكي از مهمترين عكس‌ها، عكس لحظه شهادت رزمنده‌اي است كه 17 سال بيشتر نداشت اين صحنه خيلي برايم دردناك بود.

عكس امداد گري كه نظاره گر شهادت رزمنده 17 ساله شد
 
عمليات كربلاي 5 بود كه مي‌خواستيم به خط مقدم برويم، عراق پاتك كرده بود ما به خاكريز دوم رسيديم و مي‌خواستيم به سمت خاكريز اول برويم.

عمليات خيلي سخت و ترسناك بود. فرمانده به ما اجازه حركت نداد، در آن عمليات دو تا پسرعمو بودند يكي 16 ساله و ديگري 17ساله، يكي يك طرف خاكريز قرار داشت و آن يكي طرف ديگر.

عراقي‌ها اينقدر به ما نزديك شده بودند كه با خمپاره 60 مي‌زدند، خمپاره 60 سلاح انفرادي است كه بعد از ژسه، قابل حمل است و مي‌توانند فاصله نزديكي را با آن نشانه بگيرند.
 

اين بچه رزمنده جرات نمي‌كرد حركت كند و ما توي خاكريز كمين كرده بوديم يك لحظه اين رزمنده تصميم گرفت از خاكريز حركت كند و به سمت خاكريز جلوي برود همان موقع خمپاره 60 به طرفش شليك شد و تركش بلندي از جلوي چشم من با سرعت حركت كرد و بر سر اين بچه خورد.
 
بلافاصله امدادگري با چهره روحاني بالاي سر اين رزمنده رسيد و سريع رزمنده را برداشت و با موتور به سمت خاكريز ما كشاند.
 
امدادگر سر رزمنده را روي زانوي خودش گذاشت و به ما اشاره كرد كه اين بچه رفتني است. نوازشش كرد و به رزمنده گفت: با خدا راز و نياز كن و هر چه مي‌خواهي از خدا بخواه، لحظه‌اي نگذشت كه رزمنده شهيد شد. عكسي كه از اين صحنه گرفته‌ام يكي از بهترين عكس‌هاي دفاع مقدس شناخته شد.
 
سنگ قبري كه يكي از عكس هاي جنگ روي آن حك شد/با 90 درصد شيميايي بزرگترين آرزويش چه بود؟

 17 سال بعد اين امدادگر را كه در ورامين ساكن بود پيدا كرديم، عكس را كه در حال نجات رزمنده 17 ساله بود برايش بزرگ قاب كرديم و به شكل كادو برايش برديم.

اين امدادگر كه خودش 90 درصد شيميايي بود وقتي كادو را باز كرد و ياد صحنه شهادت آن رزمنده17 ساله برايش زنده شد، گريه كرد و به ما گفت: بزرگترين آرزويم اين است كه اين عكس را روي سنگ قبرم حك كنند.
 
با بچه‌هاي روايت فتح اين كار را كرديم و عكس حك شده روي سنگ قبر را برايش هديه برديم و در گوشه اتاقش قرار داديم تا روزي كه شهيد شد بر روي قبرش قرار دهند من از اين صحنه‌ها در دوران جنگ زياد ديدم.

در دوران جنگ حتي سيم خاردار هم نداشتيم
 
در عمليات رمضان در سه مرحله شكست خورديم من اولين كسي بودم كه وارد ميدان مين شدم و جنازه بچه‌هاي كه در سنگر صدايشان را شنيده بودم ديدم و مجبور شدم از اين معركه عكس بگيرم.
 
در زمان جنگ اوضاع ما خيلي بد بود خاطرم هست در دوره رياست جمهوري آقاي خامنه‌اي در خطبه‌هاي سياسي نمازجمعه كه براي عكاس رفته بودم مي‌گفتند اين روزها حتي سيم خارداري كه شش ماه پيش از آنها خريده بوديم را به ما ندادند.
 
ما در آن زمان حتي براي سيم خاردار هم دچار مشكل بوديم ديگر چه برسد به ادوات جنگي؛ بچه‌هاي ما با ديوارهاي گوشتي و با فدا كردن جان‌هايشان از اين نظام دفاع كردند.
 
اين اولين باري بود كه در ايران جنگي اتفاق مي‌افتاد كه يك وجب خاك از اين مملكت به دست دشمن نيافتاد.

چون بچه‌ها با اعتقادشان مي‌جنگيدند من همه اين صحنه‌ها را با چشمانم در جنگ مي‌ديدم و تا جايي كه مي‌توانستم آنها را با تصوير ثبت مي‌كردم.

در بيمارستان امام خميني به ما اجازه عكاسي نمي دادند
 
سه چهار روز قبل از رحلت امام خميني(ره) ايشان در بيمارستان بودند چند باري براي عكاسي به بيمارستان رفتيم اما متاسفانه به ما اجازه ورود ندادند.
 
در اين مدت در اداره بوديم و هر لحظه منتظر بوديم خبري از وضعيت حال امام(ره) به ما برسد هميشه دست به دعا بوديم و اخبار را از تلويزيون دنبال مي‌كرديم تا اينكه متاسفانه خبر ارتحال امام(ره) به دستمان رسيد. غروب آن روز با مردم و جمعيت ميليوني به سمت مصلي و جايگاه امام خميني(ره) حركت كرديم.

عكسي كه از تشييع پيكر امام خميني گرفتم از بين 1400 عكس در يونسكو برگزيده شد
 
مصلي آن زمان هنوز خاك‌برداري نشده بود و پر از خاك بود، خاطرم هست از شب تا صبح مردم شهرستان‌ها به شكل هيئتي و خانوادگي وارد منطقه مي‌شدند و تا صبح آنجا ساكن بودند، جمعيت در حدي  فشرده بود كه اگر مي‌خواستيم صدمتر حركت كنيم حدود يك ساعت طول مي‌كشيد.

وقتي امام(ره) از جايگاه براي تشييع حركت دادند مردم از بالاي تپه‌ها با ذكر «يا حسين» به طرف پيكر امام خميني حركت كردند و من از اين صحنه عكس معروفي دارم كه بعدها وقتي آن را به يونسكو فرستادم عكس با عنوان «عاشقان رهبر» در بين 12 هزار تصويري كه براي يونسكو فرستاده شده بود به عنوان عكس برتر شناخته شد.

آن روز مردم از تپه‌هاي مصلي با سرعت به سمت پيكر امام(ره) حركت مي‌كردند من در لبه تپه بعدي قرار گرفتم و از صحنه حركت مردم كه عين صحنه عاشورا و كربلا بود عكس گرفتم. همين تصوير بود كه بعدها بهترين عكس يونسكو شناخته شد. تا 40 امام مرتباً براي عكس به بهشت‌زهرا مي‌رفتيم اما هيچ كدام به اندازه آن عكس مصلي ماندگار نشد.

انجمن عكاسان انقلاب همان حال و هواي جنگ را برايم زنده مي كند
 
دو سال پيش بازنشسته شدم، 34 سال عكاس ايرنا بودم كه در طول اين مدت 31 سال عكاسي كردم و سه سال هم براي سامان‌دهي عكس‌هاي دوران جنگ در آرشيو ايرنا مشغول بودم.

انجمن عكاسان انقلاب يعني جايي كه ما الان در آن در حال گفت‌و گو هستيم پاتوق بچه‌هاي جبهه و جنگ است اينجا آدم را ياد فضاي جنگي مي‌اندازد.

هر وقت اينجا مي‌آييم حال و هواي آن زمان برايم زنده مي‌شود، در اين چند سالي كه انجمن تشكيل شده وظيفه‌اش جمع‌اوري عكس‌هاي دوران انقلاب و دوران دفاع مقدس است. اين انجمن توانسته بيش از يك ميليون و 300 هزار عكس از عكاسان مختلف جمع‌آوري و سامان‌دهي كند.

كتاب عكس هاي دوران دفاع مقدس من به زودي منتشر خواهد شد
 
عكس‌هاي كه بزودي قرار است تبديل به كتاب شود. 5 كتاب در اولويت چاپ كتاب عكس انجمن قرار دارد كه كتاب من هم جزء اين كتاب‌هاست. در حال حاضر بعد از اتمام كارهاي گرافيك و پژوهش و رتوش انشاء الله كتابم به زودي به چاپ خواهد رسيد.
 
عكس  مظلوم ترين هنر دفاع مقدس است/مسئولان فرهنگي به مسائل مناسبتي نگاه نكنند
 
عكاسي دفاع مقدس يكي از مظلوم‌ترين هنرهاي دفاع مقدس است. بارها و بارها در جلسات و در نشست‌ها اين مهجور بودن مطرح شده است ولي متاسفانه يك نفر نمي‌پرسد كه چرا به اين اعتراضات پاسخي داده نمي‌شود. متاسفانه از يك گوش شنيده مي‌شود و از گوش ديگر خارج مي‌شود.
 

مسئولان فرهنگي ما به همه مسائل مناسبتي نگاه مي‌كنند هفته  دفاع مقدس، چهارتا عكاس پيدا مي‌كنند و با مصاحبه كار خودشان را راحت مي‌كنند. يك نمايشگاه دفاع مقدس مي‌زنند و تمام مي‌شود.

همين انجمن عكاسان انقلاب كه در حال ثبت و جمع‌آوري لحظه‌هاي جنگ اين مملكت است، به شكل خودجوش از يكسري بچه‌هاي جبهه و جنگ تشكيل شد حتي بعد از تشكيل هم به اين انجمن به شكل ويژه نگاه و كمك نمي‌شود.

عكس هاي دفاع مقدس در آلبوم رزمنده ها خاك مي خورد/انجمن عكاسان انقلاب ساختمان مستقل ندارند
 
به قدري عكس در آلبوم‌هاي رزمنده‌ها و فرماندهان ما خاك مي‌خورد كه باوركردني نيست. مدتي است انجمن در حال جمع‌آوري عكس‌هاي جنگ از استان‌هاي مختلف است بعد از چاپ كتاب عكس همدان و اصفهان متوجه شديم چه عكس‌هايي در آلبوم افراد در حال خاك خوردن است.

 انجمن هنوز يك ساختمان مستقل ندارد امروز از بچه‌ها شنيدم كه گفتند ساختمان را بايد خالي كنيم اين بچه‌ها مثل گوشت قرباني، شدند و حتي يك مكان مشخصي ندارند.

عكاسان دفاع مقدس در حال از بين رفتن هستند/نگايو هاي دوران جنگ در حال نابودي است 
 
وقتي اين بچه‌ها اينقدر زحمت مي‌كشند و اين همه كار پژوهشي روي عكس‌هاي انقلاب انجام مي‌دهند آيا حق اين را ندارند كه يك ساختمان در اختيارشان باشند. مسئولين ما بايد براي انتشار اين عكس‌ها كمك كنند از عكاس‌هاي دفاع مقدس حمايت كنند.

خيلي از اين افراد دچار پيري و افسردگي شده‌اند و پا به سن گذاشته‌اند با مرگ اين افراد همه اين خاطرات و تصويرهاي ضبط شده از دوران جنگ دفع خواهد شد.
 
هنوز هيچ ارگان و سازمان فرهنگي متولي حمايت از عكس‌هاي دفاع مقدس نشده اگر همين انجمن هم تشكيل نمي‌شد همين چند كار هم صورت نمي‌گرفت.
 
ما خواهش مي‌كنيم كه مسئولين به اين آثار و اين فعاليت‌ها اهميت بدهند اينها متعلق به من نيست بلكه بخشي از تاريخ و سرنوشت اين نظام و مملكت است.

متاسفانه همه نگاتيوهاي زمان جنگ ما در حال از بين رفتن است/بي مهري به عكاسان دفاع مقدس  به جايي رسيده كه جايگاهشان را انكار مي كنند 
 
كتاب‌هاي جنگ جهاني دوم كه چاپ مي‌شود نگاتيوها و عكس‌هاي آن زمان طوري نگهداري شده است كه انگار اين تصاوير همين ديروز گرفته شده است.
 
متاسفانه همه نگاتيوهاي زمان جنگ ما در حال از بين رفتن است، ده سال پيش بايد هزينه مي‌كردند تا اين نگاتيوها اسكن شود تا صحنه‌ها براي نسل‌هاي آينده حفظ شود متاسفانه كسي حامي اين موضوع نيست كه جمع‌آوري عكس‌ها را در اولويت خودشان قرار دهند. وزارت ارشاد ميلياردها بودجه دارد اما حركتي نمي‌كند.
 
به عكاس‌هاي دفاع مقدس اينقدر بي‌مهري شده ديگر عكاس بودن خودشان انكار مي‌كنند. اينها افرادي بودند كه عمر و جانشان را براي اين مملكت قرار دادند حتي به سراغ اين بچه‌ها نيامدند كه ببينند زنده‌اند يا مرده، اين بچه‌ها از لحاظ اقتصادي چه كار مي‌كنند از كجا مي‌آورند و زندگي مي‌كنند.
 
ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار