گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»- ساجده مقدمی، برای شناخت غرب کافی است آن را به صورت یک پازل تصور کنیم. زمانی تصویر ما از غرب کامل میشود که تمام اجزای پازل را در اختیار داشته باشیم و علاوه بر آن هر تکهای از پازل را به درستی و در جای خود قرار داده باشیم.
ما در این سلسله نوشتارها به دنبال بررسی هر یک از این تکههای پازل هستیم. تکههایی با قرار گرفتن در جای مناسب خود و در کنار بقیه پازلها، مجموعه منسجمی به نام غرب را برای ما متجلی میکند.
هر یک از مکاتب غربی نباید به تنهایی و بدون توجه به سایر مکاتب تعریف شوند. واقعیت این است که مکاتب غربی که به ظهور غرب جدید منجر شدند آنچنان پیچیده و گسترده عمل کردند که نمیتوان به راحتی آنها را از یکدیگر تفکیک کرد.
برای مثال نوع نگاه ما به عقلگرایی یا راسیونالیسم (که در این نوشتار بررسی خواهد شد) زمانی درست و منسجم خواهد بود که ما آن را در کنار سایر مکاتب غربی مانند اومانیسم، فرد گرایی و ... ببینیم.
در این نوشتار به دنبال شناخت عقلگرایی و عقلانیت غربی به عنوان یکی از زیر بناهای تفکر غربی در کنار سایر مبانی تفکر غربی هستیم.
عقلانیّت؛ چگونگی هستی و واقعیتِ عقلانی
واژه عقلانیّت (Rationality) بیانگر ویژگی عقلانی بودن یک واقعیت است. به عبارت دیگر، چگونگی هستی و واقعیتعقلانی را عقلانیّت گویند. خردمندی، معقول و منطقی بودن و جنبه عقلانی داشتن، واژگان معادل عقلانیّت به شمار آمدهاند.
اصطلاح دیگری که هم ریشه عقلانیّت است، عقلگرایی (Rationalism) است که کاربرد وصفی دارد و به معنای عاقلانه و به طور عقلانی میباشد، چنانکه معنای واژه راسیونال ( Rational) عقلانی، عقلی، معقول، عاقل، خردمند و اهل عقل و استدلال است.
در واقع تفاوت چندانی میان این واژهها (عقلانیت و عقل گرایی و .... ) وجود ندارد و در نوشتارهای گوناگون با معنای یکسان از آنها استفاده شدهاست.
حوزههای کاربرد اصطلاح عقلگرایی
عقلگرایی در فلسفه، در برابر تجربهگرایی مطرح میشود
اصطلاح عقلگرایی، به طور عمده در سه حوزه به کار میرود: این واژه در فلسفه، در برابر اصطلاح تجربهگرایی قرار میگیرد و به معنای آن است که هر امری در مورد حقایق اساسی عالم را میتوان به وسیله عقل تبیین نمود.
عقلگرایی در کلام، در برابر ایمان گرایی مطرح شده است
عقلگرایی در کلام، در برابر ایمانگرایی قرار دارد و به معنای آن است که عقل بر ایمان مقدم داشته میشود و کلیّه اصول و حقایق دینی بر مبنای عقل اثبات میپذیرند؛ نه آن که بر مبنای ایمان استوار باشند.
سومین کاربرد عقلگرایی
سومین کاربرد آن، عقلگرایی در عصر عقل یا دوره روشنگری است. این اصطلاح برای توصیف جهانبینیها و رهیافت های فیلسوفان عصر روشنگری قرن هجدهم به کار میرود، که در نزد آنان عقل در برابر ایمان، مرجعیت سنّتی، جمودگرایی و خرافهپرستی قرار میگیرد و خصوصا تقابلی با مسیحیت سنتی دارد.
متفکّران روشنفکری به قابلیت و کفایت عقل در تمام حوزههای مربوط به حیات انسانی، اعمّ از علم، دین، اخلاق، سیاست و غیر آن، به گونهای جزمی، اطمینان داشتند. (عقل بسندگی)
عقل گرایی مد نظر ما در این نوشتار براساس سومین کاربرد (عقلگرایی در عصر عقل یا دوره روشنگری) است. در نتیجه براساس چنین تعریفی از عقل گرایی به ارائه سیر تاریخی و روند آن در طول قرن 17 و 18 می پردازیم.
سیر تاریخی عقل گرایی
عقلانیّت مدرنیته با اُمانیسم همریشه و همزاد است و تاریخ پیدایش هر دو به رنسانس باز میگردد. از این زمان، انسانگرایی و خردورزی دو مفهوم کانونی در تفکر و فرهنگ غربی به شمار آمدند. پس از عصر رنسانس، با رشد شتابندهای که در قرن هفدهم و هیجدهم در عرصه علوم طبیعی رخ داد، عقلانیّت مدرنیته نیز سیری پرشتاب را پشت سرگذاشت و به نقطه اوج خود رسید.
اتفاق نظر عقلگرایان قرن 17و 18بر حکمرانی عقل بر جهان هستی
عقلگرایان قرن هفدهم و هیجدهم در شیوه تنظیم نظام فلسفی خود با یکدیگر اختلاف داشتند، لیکن همگی در این مورد همنظر بودند که عقل بر جهان هستی حکم میراند و خود آدمی قادر به درک آن است. در پس ماشین پیچیده طبیعت یک ذهن عقلانی وجود دارد که با استفاده صحیح از عقل، قابل شناختن است. اگر اطلاعات درستی در اختیار ما قرار گیرد، و روش منطقی را به درستی به کار گیریم میتوانیم تصویری درست از حقیقت ترسیم کنیم.
درک ساختار عقلانی کاینات؛ مسئله اصلی عقلگرایان قرن هفدهم
عقلگرایان قرن هفدهم، پیش از آن که مجذوب خدا باشند، مجذوب جهان بودند، بسیاری از آنان دانشمندانی بودند که در ریاضیات، مخصوصاً هندسه، کشفیّات را به عمل آورده بودند، نقطه کارشان منطق بود و شیوه کارشان از ریاضیات اقتباس میشد، آنان افراد بیدینی نبودند، اما مسئله اصلی برای آنها رابطه شخصی با آفریدگاری نبود که باید به او حساب پس دهند، بلکه علاقمند بودند که ساختار عقلانی کاینات را درک نمایند.
«رنهدکارت»؛ اولین فیلسوف بزرگ در میان فلاسفه عقلگرا
اولین فیلسوف بزرگ در میان فلاسفه عقلگرا، «رنهدکارت» فرانسوی است. مهمترین مشغله فکری وی فلسفه و هندسه بود. در هندسه به پایهگذاری هندسه تحلیلی مبادرت ورزید و در فلسفه مکتب عقلگرایی و شکدکارتی را پدید آورد.
دکارت، همانند فلاسفه قرون وسطا به مابعدالطبیعه علاقه مند بود و تا آخر عمر خویش، کاتولیک باقی ماند و برای اثبات وجود خداوند دلایل عقلی نیز اقامه کرد. ولی علاقه او به خدا بیش از آن که برای خدا باشد برای اثبات وجود جهان بود. او از طرح وجود خداوند در پی اثبات حقانیت نظریات انسان درباره جهان بود.
عصر عقل
تأکید بر خودبسندگی و توانمندی عقل آدمی برای کشف مجهولات، حل مشکلات، احساس و اظهار بینیازی به امدادهای وحیانی از ویژگیهای بارز عقلانیّت مدرن به شمار میرود. این رویکرد که با رنسانس آغاز شده بود در قرن هجدهم به اوج خود رسید. تا آنجا که آن را عصر عقل نامیدهاند.
در این عصر انتظار میرفت که آرمان عقلانیّت که در علم جلوهگر شده بود عرصه همه فعالیتهای انسانی را دربر بگیرد. این نهضت نوین فکری که «روشنگری» نامیده میشد. پدیده چند چهرهای بود و از کشوری تا کشور دیگر و از متفکّری تا متفکّر دیگر فرق میکرد، با این وصف، یک وحدت نوعی داشت که رهیافتها و برداشتهایش با قرون پیشین تفاوت داشت.
انتظار ظهور «نیوتون علوم اجتماعی»
متفکّران عصر روشنگری از توانایی عقل، نه فقط در حوزه علم و دین، بلکه در همه شؤون حیات انسانی، مطمئن بودند. همه بیصبرانه در انتظار ظهور «نیوتون علوم اجتماعی» دقیقهشماری میکردند، با کشف قوانین اجتماعی، شناخت جامعه و تنظیم فعالیتهای انسان بر طبق آن امکانپذیر بود. انتظاراتی که در مورد ترقی انسان داشتند، حد و مرزی نمیشناخت.
علم و پیشرفت مادی، خودبهخود خوشبختی و فضیلت به بار میآورد!
تصور میکردند که علم و پیشرفت مادی، خود به خود خوشبختی و فضیلت به بار میآورد. انسان میتواند بهشت را برای خود بر روی زمین بسازد، در مجموع فلسفه تاریخ نوینی طرح شده بود که قائل بود انسان در همین زندگی، فقط به مدد تلاش خود، به کمال دست خواهد یافت و تکنولوژی منشأ این رستگاری خواهد بود.
تفاوت های عقلگرایی قرن هفدهم با عقلگرایی دوره روشنگری
تفاوت های عقلگرایی قرن هفدهم با عقلگرایی دوره روشنگری (قرن هجدهم) در سه جهت عمده است:
عقلگرایی قرن هفدهم جنبه غیردینی ندارد
اول آنکه، عقلگرایی قرن هفدهم نه تنها جنبه غیردینی ندارد، بلکه معمولاً نظامهای آن از مفهوم خدا (در شکل سنّتی و وحیانی آن) تأثیر عمده گرفتهاند.
عقلگرایی قرن هفدهم گرایش به عقل فلسفی و کاربرد عقل صرفا در حوزه مسائل فلسفی دارد
دوم آنکه، عقلگرایی قرن هفدهم و قبل از آن، گرایش به عقل فلسفی و کاربرد آن صرفا در حوزه مسائل فلسفی دارد، نه در حوزه همه شؤون حیات انسانی مانند علم، اخلاق، سیاست و دین. عقلگرایی این دوره را «عقلبسندگی» نیز میگویند.
عقلگرایی قرن هفدهم در تقابل با تجربهگرایی قرار دارد
سوم آن که، عقلگرایی قرن هفدهم و قبل از آن در تقابل با تجربهگرایی قرار میگیرد. در حالی که تجربهگرایی در قرن هجدهم، خود یکی از مؤلّفههای مهم روشنگری است. به طور کلی عقلانیت و عقل گرایی روشنگری یکی از ویژگی های دوران مدرن محسوب میشود و از آن با عنوان هایی چون «عقل ابزاری»، «عقل جزئی» یا «عقل استدلالگر» نیز یاد میشود.
از پیشروان نهضت عقلگرایانه روشنگری میتوان از ولتر، منتسکیو، هیوم، کندیاک، دالامبر، دیدرو، ولف، لامبرت و زملر نام برد. بسیاری از نظریّهها و مکتبهای فلسفی و سیاسی مانند تفکرات اومانیستی و رویکردهای سکولاریستی و خصوصا اندیشه لیبرالیسم از خردگرایی دوره روشنگری، بهرهجوییها و تأثیرپذیریهای مبنایی و جوهری داشتهاند.
ناگفته نماند که عقلگرایی قرن هجدهم و انواع عقلگراییهای صرف امروزه، توسّط بسیاری از متفکّران همچون اگزیستانسیالیستها، پست مدرنیستها، محافظهگرایان و زمینهگرایان به چالش و ستیز فراخوانده میشود؛ که در مباحث بعدی به آنها پرداخته خواهد شد.
منابع:
1.مجله رواق اندیشه/ دی 1382 - شماره 25، واژه شناسی عقل گرایی
2.مجله کلام اسلامی/ زمستان 1382 - شماره 48، مدرنیته و عقلانیت
3.مجله اندیشه حوزه/ پاییز 1377 - شماره 14، مقایسه جامعه مدنی و دینی
4.مجله معرفت/ پاییز 1376 - شماره 22،مبانی فکری سکولاریسم
5.مجله علوم سیاسی/ پاییز 1381 - شماره 19، از عقل قدسی تا عقل ابزاری ، پارسانیا، حمید
6. مجله ذهن/ بهار 1383 - شماره 17چیستی عقلانیت، قائمی نیا، علی رضا