گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو» - سیده حنانه حسینی؛ از آنجایی که پیکر یک معصوم (ع) پس از ارتحال باید توسط یک معصوم دیگر دفن شود و همچنین با توجه به اینکه سر از پیکر بسیاری از شهدای کربلا جدا شده بود و کسی نبود تا آنها را شناسایی کند، امام زین العابدین (ع) طی الارض کرده و نسبت به دفن آن پیکرها مبادرت ورزیدند.
عمر بن سعد در سال 61 هجرى قمرى از کربلا به سمت کوفه روانه شد، جماعتى از بنى اسد که در اراضى غاضریه منزل داشتند، به مقتل آن حضرت آمدند و بر اجساد شهدا نماز خواندند و حضرت را در همان موضعى که معروف است، دفن کردند و حضرت على ابن الحسین(ع) را در پایین پاى حضرت دفن نمودند و براى سایر شهدا حفره اى در پایین پاى حضرت کندند و آنها را در آن دفن کردند.
اما شیعه بر این عقیده است که حضرت زین العابدین(ع) به کربلا آمد و نماز خواند و آنها را دفن کرد؛ چنان که امام رضا (ع) در جواب گروه واقفیه تصریح کردند که در صفحه 104 انصار الحسین توضیح داده شده و در صفحه 225 بصائر الدرجات در ضمن حدیثى از امام صادق(ع) استفاده مىشود که در مواقع دفن سرور شهیدان، امام حسین(ع)، پیامبر اسلام (ص) و حضرت على (ع) و امام حسن(ع) و امام سجاد(ع) و ملائکه حضور داشتند و یارى مى کردند. (حوادث الایام، صفحه 42)
ورود اهل بیت (ع) به کوفه
دوازدهم محرم الحرام 61 هجری، روز ورود اهل بیت (ع) با حالت اسارت به کوفه است؛ در این روز ابن زیاد فرمان داد که احدی حق ندارد با اسلحه از خانه بیرون آید و 10 هزار سوار و پیاده بر تمام کوچهها و بازارها موکل گردانید تا احدی از شیعیان امیرالمومنین (ع) حرکتی نکنند.
چون به ابن زیاد خبر رسید که اهل بیت (ع) به کوفه نزدیک شدهاند، امر کرد سرهاى شهدا را که عمر بن سعد از پیش فرستاده بود، خارج کرده و نزد اهل بیت (ع) ببرند و در کوچه و بازار بگردانند تا سلطنت یزید بر مردم معلوم شود.
مردم کوفه چون از ورود اهل بیت (ع) خبردار شدند، از کوفه بیرون آمدند و اهل بیت (ع) را سوار بر شتران وارد کوفه کردند، در حالى که زنان کوفه براى تماشا بالاى بامها رفته بودند. زنى از بام صدا زد: من اىّ الاسارى انتنّ؛ شما از کدام مملکت و قبیله هستید؟ گفتند: نحن اسارى آل محمد صلى الله علیه وآله. چون آن زن این را شنید هر چه چادر و مقنعه داشت درآورد و بین ایشان پخش کرد. مخدرات گرفتند و خود را با آنها پوشانیدند.
به روایت مسلم گچکار قریب به 40 محمل روى 40 شتر قرار داشت که زنان و اطفال بر آن سوار بودند و امام سجاد (ع) در حالى که مریض بودند و خون از رگهاى گردنشان جارى بود، بر شترى برهنه سوار بودند.
سهل میگوید: چون وارد کوفه شدم، دیدم بوق مىزدند و پرچمها را افراشته اند که ناگاه لشکر وارد شد و سرهاى شهدا را که بر فراز نیزه نصب کرده بودند، آورد.
امام در نوک نیزه آیه مبارکه را تلاوت مى نمود: (اَمْ حَسِبْتَ أَنّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الْرَقیمِ کانُوا مِنْ ایاتِنا عَجَباً) سهل گوید: گریه کنان گفتم: یا ابن رسول اللّه رأسک اعجب یعنى تکلّم سر شریف تو از قصه اصحاب کهف و رقیم عجیب تر است. سپس حضرت زینبعلیها السلام مردم را به سکوت امر نمود و شروع به خواندن خطبهاى کرد.
مردم با دیدن حالت زار خانواده پیامبر (ص) و سرهای بر نیزه و بانوان در محملهای بدون پوشش، صدا به گریه بلند کردند. زینب کبری،ام کلثوم، فاطمه بنتالحسین و امام زینالعابدین(ع) به ترتیب با جگرهای سوزان و قلوب دردناک ایراد خطبه کردند که عدهای از لشکر با دیدن این اوضاع از کرده خود پشیمان شدند، اما این دیگر خیلی دیر شده بود.
منابع:
ارشاد، مرحوم شیخ مفید،ص 258
حوادث الایام