تاریخ می گوید: ولادت پیامبر گرامی اسلام (ص) با حوادث فوق العاده ای همراه بود. مثلا هنگام ولادت او...
گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»؛ آنچه که به طور معمول موجب تحولات تاریخی می شود وقوع حوادث مهم تاریخ ساز است، اما مهمتر از آن توجه به وضعیتی است که حوادث تاریخی در آن زمان و در آن ظرف زمانی رخ می دهد؛ چرا که ظرف زمانی رخدادها بر نقش آفرینی اصل رخداد می افزاید و بر تاثیر گذاری آن فزونی می بخشد.
شکی نیست که تولد پیامبر اعظم یکی از مهمترین و تاثیر گذار ترین حوادث تاریخ بشریت بوده است؛ بویژه وقتی با حوادث مقارن با ولادت آنحضرت نیز هماهنگ می گردد. در این صورت است که اهمیت آن بر هیچ کسی پوشیده نخواهد بود و همگان به اهمیت و تاثیر گذاری آن گواهی می دهند.
پیامبر اکرم حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) در هفدهم ربیع الاول بنا بر نقل عامه مورخان شیعه و در دوازده ربیع الاول بنا بر نقل عامه مورخان اهل تسنن و در سالی که اصحاب فیل برای خراب کردن کعبه معظّمه وارد مکّه شدند به دنیا آمد و در هنگام ولادت آن حضرت معجزات و اتّفاقاتی به وقوع پیوست .
همزمان با تولد رسول خدا(ص) زمین لرزه ای بوقوع پیوست که آثار آن به همه نقاط جهان رسید، تا آنجا که کلیساها و صومعهها و بتهایی که مورد پرستش بتپرستان بودند، ویران گشتند و کار جادوگران و پیشگویان نابسامان شد. ستارگانی در آسمان پیدا شدند که پیش از این زمان، دیده نمیشدند و ایوان کسری در ایران به لرزه درآمد و سیزده یا چهارده ستون آن فرو ریخت و آتش آتشکده فارس خاموش شد، این در حالی بود که از هزاران سال پیش، خاموش نشده بود.
طاق کسری در ایران شکافت و چند کنگره آن فرو ریخت، بت های مکه سرنگون شد، نوری از وجود آن حضرت به سوی آسمان بلند شد و شعاع وسیعی را روشن ساخت و انوشیروان و موبدان خواب وحشتناکی دیدند و آن حضرت هنگام تولد جمله های «الله اکبر، الحمد لله کثیرا و سبحان الله بکره و اصیلا» را به زبان جاری کرد.
بشارت سپری شدن دوران بت پرستی هدف رویدادهای هنگام تولد پیامبر(ص)
اگر در علت این حوادث بیندیشیم می فهمیم که این رویدادها از سپری گشتن دوران بت پرستی بشارت می دهد، و این که ولادت این کودک به زودی مظاهر قدرت های اهریمنی را به نابودی کشیده خواهد شد و حوادث شب میلاد آن حضرت می تواند از این مقوله باشد، زیرا هدف از آن ایجاد تکان و توجه در قلوب مردمی بود که در بت پرستی و ظلم و بیدادگری غرق شده بودند.
اصولا لازم نیست که حوادث در همان روز وقوع مایه عبرت و وسیله پند و اندرز گردد، بلکه کافی است که حادثه ای در سالی رخ دهد و پس از سالیان درازی از آن بهره گرفته شود. مردم عصر رسالت و یا کسانی که پس از آن آمده اند وقتی ندای مردمی را می شنوند که با تمام قدرت به ضدیت با بت پرستی و ظلم و بیدادگری برخاسته است آنگاه که سوابق زندگی او را مطالعه و بررسی می کنند، ملاحظه می نمایند که در شب میلاد این مرد، حوادثی رخ داده است که با دعوت او کاملا هماهنگ است، طبعا تقارن این دو نوع حادثه را نشانه راستگویی او می گیرند و به تصدیق او بر می خیزند.
پایان یافتن شرک وطغیانگری مهمترین پیامدحوداث ایجاده شده همزمان با ولادت پیامبراکرم(ص)
«ولادت پیغمبر اعظم یک حادثهى صرفاً تاریخى نیست؛ یک حادثهى تعیین کنندهى مسیر بشریت است. خود پدیدههائى که در هنگام این ولادت بزرگ، طبق نقل تاریخ دیده شد، یک اشارات گویائى به معنا و حقیقت این ولادت است. نقل کردهاند که در هنگام ولادت نبىمکرم اسلام (صلّى اللَّه علیه و اله)نشانههاى کفر و شرک در نقاط مختلف عالم دچار اختلال شد. آتشکدهى فارس که هزار سال بود خاموش نشده بود، در هنگام میلاد پیغمبر خاموش شد.
بتهائى که در معابد بودند، سرنگون شدند؛ و راهبان و خدمتگزاران معابد بتپرستى متحیر ماندند که این چه حادثهاى است! این، ضربهى نمادینِ این ولادت بر شرک و کفر و مادهگرائى است. از طرف دیگر کاخ جباران امپراطورى ایرانِ مشرکِ آن روز دچار حادثه شد؛ کنگرههاى کاخ مدائن - چهارده کنگره - فرو ریخت. این هم یک اشارهى نمادینِ دیگر است به اینکه این ولادت مقدمه و زمینهاى است براى مبارزهى با طغیانگرى در عالم؛ مبارزهى با طاغوتها. آن جنبهى معنویت و هدایت قلبى و فکرى انسان، این جنبهى هدایت اجتماعى و عملىِ آحاد بشر. مبارزهى با ظلم، مبارزهى با طغیانگرى، مبارزهى با حاکمیت بناحقِ ستمگران بر آحاد مردم؛ اینها اشارات نمادینِ ولادت پیغمبر است.
امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام)در نهجالبلاغه در توصیف زمانهاى که پیغمبر در آن زمانه - این خورشید تابان - ظهور و طلوع کرد، جملات متعددى دارند. از جمله میفرمایند:«و الدّنیا کاسفة النّور ظاهرة الغرور»؛(1) نور در محیط زندگى بشر نبود؛ انسانها در ظلمات زندگى میکردند؛ ظلمات جهل، ظلمات طغیان، ظلمات گمراهى، که البته مظهر همهى این ظلمتها خود همان نقطهاى بود که پیغمبر اکرم در آنجا متولد شد و سپس مبعوث شد؛ یعنى جزیرة العرب. همهى تاریکىها و ضلالتها و گمراهىها یک نمونهاى در مکه و محیط زندگى عربى جزیرة العرب داشت.
گمراهىهاى فکرى و اعتقادى، آن شرک ذلیل کنندهى انسان، تا آن اخلاق اجتماعى خشن، تا آن بىرحمى و قساوت قلب که: «و اذا بشّر احدهم بالأنثى ظلّ وجهه مسودّا و هو کظیم یتوارى من القوم من سوء ما بشّر به ا یمسکه على هون ام یدسّه من التّراب الا ساء ما یحکمون» این، نمونهاى از اخلاق بشر در دوران ولادت پیغمبر و سپس در دوران بعثت پیغمبر است. «و کان بعده هدى من الضّلال و نوراً من العمى» بشریت کور بود، بینا شد. عالم ظلمانى بود، با نور وجود پیغمبر منور شد. این معناى این ولادت بزرگ و سپس بعثت آن بزرگوار است. نه فقط ما مسلمانها رهین منت الهى و نعمت الهى هستیم به خاطر این وجود مقدس، بلکه همهى انسانیت رهین این نعمت است.
درست است که هدایت پیغمبر در طول قرنهاى متمادى هنوز همهى بشریت را فرا نگرفته است؛ اما این چراغ فروزان، این شعلهى روزافزون در میان بشریت هست و بتدریج در طول سالها و قرنها انسانها را به سمت این چشمهى نور هدایت میکند. و در تاریخ بعد از بعثت پیغمبر و ولادت آن بزرگوار که نگاه کنید، همین تدبیر را ملاحظه میکنید. انسانیت به سمت ارزشها حرکت کرده است، ارزشها را شناخته است، بتدریج این گسترش پیدا خواهد کرد و شدت آن روز به روز بیشتر خواهد شد؛ تا اینکه انشاءاللَّه«لیظهره على الدّین کلّه و لو کره المشرکون»(4) همهى عالم را فرا بگیرد و بشریت در جادهى هدایت و صراط مستقیم الهى حرکت حقیقى خودش را آغاز کند، که در واقع شروع زندگى بشر از آن روز است. آن روزى که حجت خدا بر مردم تمام خواهد شد و بشریت در این شاهراه بزرگ قرار خواهد گرفت.
ما امروز به عنوان امت اسلامى در برابر این نعمت بزرگ قرار داریم، باید از این نعمت استفاده کنیم. باید دل خود، دین خود، فکر خود و نیز دنیاى خود، زندگى خود، محیط خود را به برکت تعالیم این دین مقدس روشن و منور کنیم؛ چون نور است، بصیرت است، میتوانیم خودمان را به آن نزدیک کنیم و میتوانیم بهرهمند شویم. این وظیفهى عمومى ما مسلمانهاست»
سال و ماه و روز تولد پیامبر
سال تولد پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) در عام الفیل بوده که برابر با سال 570 میلادی است و همه محدثان و مورخان اتفاق نظر دارند که ماه تولد پیامبر گرامی در ماه ربیع الاول بوده، هر چند در روز آن اختلاف نظر دارند. گروهی آن را 17 ربیع و گروهی دیگر 12 آن ماه می دانند، ولی فرزندان خانواده آن حضرت قول نخست را تعیین می کنند.
پس از تولد آن حضرت، عبدالمطلب او را به درون کعبه برد و برای این نعمت بزرگ خدا را سپاس گفت. روز هفتم در مراسم نامگذاری، عبدالمطلب گروهی را دعوت کرد و در جشن باشکوهی نام ایشان را "محمد" نهاد، آنگاه که از او پرسیدند چرا نام او را "محمد" نهادی؟ او در پاسخ گفت می خواهم او در آسمان و زمین فرد ستوده باشد و این نام کمتر در عرب رایج بوده است. البته رسول گرامی (ص) بسان دیگر پیامبران نام های متعدد دارد و از نام های آن حضرت است: احمد، طه، یس.
خاتمیت رسول اکرم(ص) از نگاه قرآن
خاتمیت از امتیازات و ویژگی های رسول اکرم(ص) است، قرآن کریم در این مورد می فرماید: «ماکان محمد ابا احد من رجالکم ولکن رسول الله و خاتم النبیین و کان الله بکل شیء علیما»(احزاب47) محمد(ص) پدر هیچ یک از مردان شما نبوده و نیست؛ ولی رسول خدا و ختم کننده و آخرین پیامبران است، و خداوند به همه چیز آگاه است.»
از آن چه گفته شد معلوم می شود کلمه «خاتم النبین» به وضوح دلالت بر معنای خاتمیت دارد، و هرگونه تفسیری غیر از این تفسیر برای آیه گفته شود مفهوم سبک و ناصحیحی پیدا خواهد کرد. مانند این که بگوییم پیامبر اسلام(ص) انگشتر پیامبران بود یعنی زینت پیامبران محسوب می شد، روشن است که انگشتر یک ابزار ساده ای برای انسان است و هرگز در ردیف خود انسان نخواهد بود و اگر آیه را چنین تفسیر کنیم، مقام پیامبر اسلام(ص) را فوق العاده تنزل داده ایم، گذشته از این که با معنای لغوی نیز سازگار نیست. زیرا این واژه در 8 مورد از آیات قرآن به کار رفته و همه جا به معنای «پایان دادن و مهر نهادن» آمده است.(4)
علاوه بر این آیه، شواهد دیگری نیز دلالت قطعی بر خاتمیت رسول الله(ص) دارد که صحیفه نبوت پیامبران به وسیله آن حضرت، به پایان رسید.
همان گونه که اشاره گردید «خاتم» به مهری اطلاق می شود که در پایان نوشته ها قرار می گیرد؛ وقتی نویسنده هر آنچه لازم بود بیان داشت ومقاصد خود را عنوان کرد، پایان نوشتار خود را مهر کرده، ختم آن را اعلام می دارد؛ خدای متعال نیز از طریق پیامبران خود برای جوامع بشری پیام فرستاد، و پس از پایان گفتار و کلماتش، سلسله نبوتشان را با فرستادن پیامبر گرامی اسلام(ص) ختم، و صحیفه رسالت آنان را به وجود مبارک خاتم المرسلین مهر کرده است. بنابراین پس از او هرگز نبوت و رسالتی نخواهد بود لذا می فرماید: رسول اکرم(ص) خاتم انبیاء آنان بوده و سلسله نبوت با آن حضرت مهر شده و پایان پذیرفته است.
مقصود از خاتمیت، هم تأخر و خاتمیت زمانی و هم خاتمیت رتبی در مراتب صعود است و همان طور که رسول اکرم(ص) در اصل خلقت، سرسلسله انسان های کامل است چون «اول ما خلق الله»(5) است، در مراتب صعود نیز، اوج و قله نهایی رسالت است زیرا خاتم انبیاست.
از این جمله، نه فقط استفاده می شود که پیغمبر واجد همه مزایای مشترک، و مزایای فرد فرد انبیا، و بعضی از خصایص ویژه است که انبیای قبلی فاقد آن بوده اند بلکه نکته دیگری هم استفاده می شود و آن این که تا روز قیامت احدی بهتر از پیغمبر اسلام نخواهد آمد، زیرا رسول خدا(ص) انسان کاملی است و هر چند میلیونها سال بگذرد کاملتر از او نخواهد آمد، و اگر کامل تر از وی یافت می شد، حتماً او به مقام خاتمیت می رسید.
بر این اساس، قرآن، خاتمیت پیغمبر اسلام(ص) را مسجل کرده، هم درباره گذشته تاریخ اظهار نظر و هم در باره آینده تاریخ، داوری قاطع می کند، همان گونه که می تواند بگوید از بامداد آفرینش انسانیت تا زمان پیغمبر خاتم، هیچ کس همسطح و همسنگ پیغمبر نیامده و می تواند داوری کند که از عصر نبی اکرم(ص) تا شامگاه خلقت انسان ها، احدی همتای پیغمبراسلام(ص) نخواهد آمد؛ آن گاه فقط حضرت رسول همان گونه که امام همه پیامبران الهی بوده، شاهد و گواه جهانیان، شاهد شهدا وگواه شاهدان خواهد بود.
خدای سبحان می فرماید: «فکیف اذا جنتا من کل امه بشهید و جئنا بک علی هولاء شهیدا» (نساء/41) ما در قیامت از هر امتی گواهی بر اعمال آن ها آورده (که در دنیا حوادث را تحمل کرده، در آخرت شهادت می دهد) و تو را به عنوان شاهد همگان می آوریم، یعنی امت ها هر چه در دنیا انجام داده اند، تو مشاهده کرده شهادت خواهی داد، تو بر بینش همه انبیا سیطره داری و گواهی می دهی، تو نه تنها شهید و گواه امت خود، بلکه شهید انبیاء و امت های آنان هستی.
دلایل خاتمیت پیامبر اسلام(ص)
خاتمیت رسول گرامی اسلام دلایل فراوانی دارد که به برخی از آنها اشاره می شود:
1- آیه شریفه «ماکان محمداً ابا احد من رجالکم ولکن رسول الله و خاتم النبیین» (احزاب/40) همان طور که گذشت کلمه «خاتم النبیین» را به هر نحوی که معنا کنیم اشاره به این دارد که پیامبر عالی قدر اسلام خاتم پیامبران است و اگر دلیلی جز این آیه شریفه برای اثبات خاتمیت وجود مبارک پیامبر اسلام نبود- در صورتی که ده ها دلیل وجود دارد- قطعاً مضمون این آیه برای افراد منصف کافی و غیرقابل انکار بود.
2- اگر چه خداوند در آیه 40 سوره احزاب به طور صریح مسئله خاتمیت پیامبر اسلام(ص) را مطرح فرموده ولی از راههای دیگری نیز به آن اشاره کرده است از جمله این که بیش از 30مرتبه در عبارت های مختلف کلمه «من قبلک» ذکر شده و حتی برای یک بار هم کلمه «من بعدک» نیامده است.(7)
3- دین مقدس اسلام، کاملترین ادیان آسمانی است و از هر نظر، کوچکترین نقصی در آن وجود ندارد و از سوی دیگر هر پیامبری که به رسالت مبعوث می شد برای رفع نواقص دین قبلی می آمد. پس به قضاوت عقل، احتیاجی به مبعوث شدن پیامبر دیگری نیست. بنابراین نمی توان تصور کرد که اگر پیامبر دیگری می آمد احکام و برنامه ای می آورد که بهتر، یا لااقل، متمم و مکمل دین مقدس اسلام باشد و گواه بر این که این دین مقدس از هر نظر، نقص و کمبودی ندارد آیه 89 سوره نحل است که می فرماید: «و نزلنا علیک الکتب تبیاناً لکل شیء، ما کتاب (قرآن) را برای تو نازل کرده ایم که هر چیزی را برای جهانیان بیان می کند.» البته هر چیزی که موجب هدایت و سعادت بشر باشد و او را از دنیا پرستی و مادی گری و... برحذر می دارد و دومین گواه بر این موضوع، قسمتی از آیه 38 سوره انعام که می فرماید: «مافرطنا فی الکتاب، ما راجع به کتاب (یعنی قرآن) هیچ کوتاهی نکرده ایم و این قرآن، هیچ گونه نقص و کمبودی ندارد.» پس: این دینی که کتاب آسمانیش از هر نظر کامل و جوابگوی کلیه احتیاجات مشروع پیروان خود می باشد احتیاجی به آمدن پیامبر و دین دیگری ندارد.
4- احادیث فراوانی از طریق شیعه و اهل سنت در اثبات خاتمیت رسول گرامی اسلام نقل شده است که به یک مورد به عنوان نمونه ای از خروار اشاره می کنیم: پیامبر عالی قدر اسلام(ص) به علی ابن ابیطالب(ع) می فرماید: انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لانبی بعدی (8) یعنی یا علی! تو برای من به منزله هارون هستی برای موسی (چرا که هارون وصی و خلیفه حضرت موسی بود) فقط تفاوتی که در کار است این است که بعد از موسی پیامبر آمد ولی بعد از من پیامبری نخواهد آمد.»(9) (مرکز فرهنگ و معارف قرآن).
پی نوشت :
1- لسان العرب و قاموس اللغه ، ماده ختم (لخاتم ما یوضع علی الطینه )
2- طبقات کبری، ج 1، ص 258
3- تفسیر نمونه، ج 17، ص .33
4- تفسیر نمونه، ج 17، ص .338
5- بحارالانوار، ج 1، ص 97، ح.7
6- ر.ک: حضرت آیه الله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریم، (سیره رسول اکرم(ص))، ص 25-.23